English Version
This Site Is Available In English

خروج از تاریکی

خروج از تاریکی

نقطه ابتدا که در داستان آدم و حوا آمده از خلقت انسان شروع می‌شود که یک جفت  برای نمونه آفریده می‌شوند و از آن‌ها می‌پرسند که آیا من پروردگار شما هستم؟  آنها تأیید می‌کنند داستان‌هایی که چند بار در قرآن تکرار می‌شود چیزهای مهمی در آن‌ها است. مسئله سجده شیطان مطرح می‌شود که نمی‌پذیرد و می‌گوید که من حاضر نمی‌شوم که سجده کنم و این حرکت عصیان نامیده می‌شود شیطان در مقابل امر پروردگار عصیان می‌کند و خداوند می‌گوید: باید بروی بیرون و شیطان می‌گوید: به من مهلت بدهی و با آدم و حوا می‌گوید: اینجا که هستید بهشت است و در اینجا هر چه که بخواهید برای شما فراهم می‌شود معنی بهشت همین است که اگر انسان البته خواسته‌های معقول به اجرا در می‌آید و این اتفاق افتادن، نزدیک بهشت بودن هم می‌شود.

به آدم و حوا گفته می‌شود شما اینجا هر کاری می‌خواهید انجام دهید؛ ولی به این شجره نزدیک نشوید که تعبیرش در کنگره به عنوان شجره خبیثه است نه اینکه درختی باشد که میوه داشته باشد مثل انگور بلکه به مفهوم یک ریشه یا چیزهایی که به آن درخت متصل است. بعد از آن طرف شیطان به آنها می‌گوید: شما اگر از این شجره استفاده کنید به انسان برگزیده مثل فرشتگان تبدیل می‌شوید که این مسئله در اعتیاد هم داریم که انسان ابتدا که از مواد استفاده می‌کند واقعاً بهتر از آن چیزی هست که می‌شود ولی تداوم ندارد و آدم و حوا می‌روند و آن کار را انجام می‌دهند و پروردگارشان می‌داند که این کار را انجام داده‌اند شما نقض فرمان کرده‌اید بروید و به پایین سقوط کنید آنجا آزمایش شوید تا به اینجا برگردید.

نقض فرمان کردند ابتدا و نقطه آغاز سقوط انسان است؛ یعنی اگر انسان بخواهد وارد تاریکی شود نقض فرمان کند اگر تداوم پیدا کند سقوطش بیشتر می‌شود و به تاریکی می‌رسد آن کسی که در رنج و عذاب است ویژگی که دارد این است که خیلی از آن نیروهای طبیعی که در انسان است درون انسان تحت فرمانش دیگر نیستند اگر هم باشد به صورت مشروط است مثلاً انسان فکرش آرام نیست، نیروی ذهن در کنترل انسان نیست و بهشت این‌طوری است که وقتی خداوند نیروهایی که در خلقتش استفاده کرده قرار بگیرند آن بهشت می‌شود مثلاً ساعت دقیق بیدار شدن که همان ساعت بیدار می‌شود این نیروی خواب این‌جا تحت فرمان ما است تاریکی؛ یعنی نیروهای انسان تحت فرمانش نیستند مقابلش قرار می‌گیرند.

حالا نقطه آغازش نقض فرمان بود و وارد تاریکی شد شرط این‌که از تاریکی بیرون بیاید فرمانبرداری است یکی می‌آید در کنگره مواد را کم می‌کند کتاب می‌خواند؛ ولی از فرمان تا خودفرمانی خیلی فاصله است اگر خود فرمان باشیم اذن خروج از تاریکی به انسان داده نمی‌شود اکنون این فرمانبرداری از خداوند سلسله مراتبی دارد باید سلسله مراتب را رعایت کند انسانی است که قبل از ما از آن تاریکی خارج شده و این خواسته در وجودش است که انسان را از تاریکی خارج کند یعنی خودش از تاریکی خارج شده تجربه کرده، فرمانبرداری انجام داده حالا به یک درجه‌ای از فرماندهی می‌رسد و قدرتی به آن شخص تفویض می‌شود که مجوز پیدا می‌کند که اگر کسی خواست از تاریکی خارج شود کمک کند مهم نیست که چقدر در تاریکی باشد باید فرمانبرداری را همراه خودش آورده باشد و اینجا فرآیند خروج از تاریکی اجرا می‌شود.

تفکر، عشق و ایمان به کمک او می‌آید راهنما آن طرف قضیه است که رهجو با آمدنش پیمانی بین رهجو و راهنما بسته می‌شود راهنما از طرفی تاریکی وجود خودش است وجود رهجو را مهار می‌کند فرمان‌پذیر نباشد آن اتصال یا بند برداشته می‌شود و رهجو می‌ماند و آن نیروهای منفی. راهنما کارش سخت است بر منیت و قدرت طلبی خودش غلبه کند و اینجا راهنما باید حواسش جمع باشد وقتی آن شخص از تاریکی عبور کرد راهنما در مسئله‌ای که دارد انجام می‌دهد به فرمان عقل نزدیک می‌شود و آن دانایی تبدیل به دانایی موُثر می‌شود. روح در انسان باعث می‌شود انسان بتواند علم را یاد بگیرد انسان اگر بخواهد فرمانروای وجود خودش باشد باید علم داشته باشد و این علم با کمک روح انجام می‌شود تحت امر رب است پس؛ بنابراین کار می‌رسد به راهنما؛ یعنی در وجود ما علم بیدار می‌شود و روح می‌آید انسان را روشن می‌کند.

در مسئله اعتیاد مثلاً ۱۰ سال مواد مصرف می‌کنید ناگهان قطعش کنید تمام سیستم فیزیک و بیولوژیک به هم می‌ریزد و اینجاست که نیروهای مقابل قرار گرفته‌اند انسان اگر بخواهد در یک سطحی بماند لازم نیست که خدمت زیادی کند باید فرآیند آزاد سازی را انجام دهد سوُالی که می‌پرسند این است که ما حالی که در سفر اول داشتیم چرا یک سال هم از پاکی ما گذشته آن حال نیست چند نفر را به رهایی رسانده‌اید؟ راهنما یا کمک راهنما شده‌اید؟ می‌گویند: نه خوب معلوم است که این متوقف می‌شود.

شما آن موقع تحت امر بودید و صعود می‌کردید حالا نه تحت امری و نه کسی را خارج می‌کنی که صعود هم نباید کنیم سلسله مراتب برای خروج از تاریکی روی تحت فرمان بود پیشروی می‌کند و انسان همیشه تحت فرمان باید باشد من خودم در دوران دانشگاه مشکلات زیادی داشتم اول از شاگرد اول بودم؛ ولی بعد کارم به اخراج کشیده شد ناهنجاری بود خواستم حرف اول را بزنم دیدم بلد نیستم به بقیه چیزی یاد بدهم دیدم آنجا چیزی بلد نیستند که یاد بدهم کنگره آمدم و در آنجا همان چیزهایی که بلد بودم را یاد دادم و در دانشگاه هم انسان‌های دیگر چیزهایی به من یاد دادند من نمراتم خوب شد حل شد درسم را به خوبی تمام کردم این ویژگی است که در انتقال دادن بوجود می‌آید.

منبع: سی‌دی معلم
نویسنده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون ششم)

رابط خبری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر الهه(لژیون ششم)

ارسال و ویراستاری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون پنجم) دبیر اول سایت

همسفران نمایندگی کریمان
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .