English Version
This Site Is Available In English

هفته بنیان کنگره۶۰ تولد همه اعضاء و تاریخچه کنگره است

هفته بنیان کنگره۶۰ تولد همه اعضاء و تاریخچه کنگره است

جلسه هشتم از دوره هفتم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی پرند به استادی اسیستانت صوتی همسفر عصمت، نگهبانی همسفر اکرم و دبیری راهنما همسفر سمیرا با دستور جلسه «بنیان کنگره۶۰» روز سه‌شنبه ۱۸ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خیلی خوشحالم که امروز در خدمت شما هستم توفیقی حاصل شد که دوباره در نمایندگی پرند در خدمت شما باشم. در هفته بنیان قرار داریم هفته‌ای که بیست و هشتمین سال تولد یا رهایی آقای مهندس است. به گفته آقای مهندس این هفته تولد خودشان به تنهایی نیست؛ بلکه تولد تک‌تک اعضاء کنگره۶۰ است. واقعاً هم اگر بخواهیم نگاه کنیم متوجه می‌شویم که این هفته فقط رهایی یک نفر نیست، رهایی تعداد بی‌شماری از انسان‌ها از بند نه تنها مواد مخدر بلکه رهایی از بند خیلی از ضد ارزش‌ها مانند سیگار و اضافه‌ وزن است. هفته بنیان را به آقای مهندس و به خانواده محترم ایشان تبریک می‌گویم که آن‌قدر صمیمانه در کنار ایشان و همراه ایشان هستند و همچنين به تمام اعضاء کنگره۶۰ و به خودمان که در این موقعیت در کنگره قرار داریم و از حال خوب آن بهره‌مند می‌شویم تبریک می‌گویم.

به این موضوع فکر می‌کردم که ما در کنگره تولدهای زیادی را جشن می‌گیریم، همیشه در حال جشن گرفتن هستیم و همیشه شادی است و اگر دقت کرده باشید در این مکان غم و ناراحتی وجود ندارد فقط اندکی ناراحتی در مورد مراسم تجلیل از راهنمایان را داشتیم که آقای مهندس فرمودند که دیگر این مراسم را هم نداشته باشیم و خدا را شکر همیشه شادی است و زمانی‌که امروز را می‌گذرانیم باز منتظر هستیم در هفته آینده و روزهای دیگر همچنین روزهایی را داشته باشیم و در حال حاضر هم نزدیک به جشن همسفر هستیم. در رابطه با بنیان که ریشه‌ آن از بن، ریشه، پایه محکم و قوی است؛ شاید این‌که گفته می‌شود کسانی که خیلی قدیمی‌تر هستند از بنیان کنگره۶۰ صحبت کنند به این دلیل است که در فراز و نشیب‌ها کنگره بودند و دیدند که کنگره به چه شکلی بوده است و الان به چه شکلی شده است و ارزش این هفته را بیشتر متوجه هستند. تغییرات در کنگره۶۰ ذره‌ذره شکل گرفت‌ دقیقاً طبق صحبت‌های آقای مهندس در سی‌دی‌ها که می‌فرمایند تغییرات باید ذره‌ذره باشد.

در کنگره هم به همین شکل بود و به این شکل جلو آمده است و الان همه ما می‌بینیم که نتیجه خوب و عالی داشته است. برای خود من هم الگو به این شکل است و به همین صورت به این قضیه نگاه می‌کنم که تغییرات من هم باید ذره‌ذره باشد و نباید انتظار داشته باشم که یک شبه ره صد ساله را بروم یا یک شبه بخواهم به همه چیز برسم؛ اگر راهنمای جدید هستم که تازه لژیون زده است نباید انتظار داشته باشم که در همین ۱ یا ۲ ماه که لژیون زده‌ام لژیون من پر شود و اگر به این شکل نبود بگویم چرا لژیون من خالی است؟ چرا یک رهجو دارم یا چرا رهجویی ندارم؟ نگاه من نمی‌تواند به این شکل باشد من فقط باید به این نگاه کنم و به این انرژی بدهم که آن کسی که در بیرون نشسته و حال خرابی دارد قرار است وارد لژیون من شود و در لژیون من بنشیند؛ اگر این مدلی نگاه کنم حال من عوض می‌شود و دیگر از این‌که در معرکه‌گیری قرار بگیرم و نگاه کنم به لژیون‌های دیگر یا نگاه کنم به یک تازه‌واردی که می‌آید و می‌رود در لژیون دیگر می‌نشیند و حس من را خراب می‌کند دیگر این‌گونه نیستم؛ پس همه‌ آن‌ها به نگاه خودمان بستگی دارد که چطور به قضیه نگاه کنیم.

آقای امین هم در رابطه با تولد آقای مهندس در روز چهارشنبه گفتند که آقای مهندس حجت را تمام کرد و گفت هفته بنیان کنگره۶۰ تولد همه اعضاء و تاریخچه کنگره است؛ یعنی این روز، این هفته، این سال، بنیان و تاریخچه کنگره شد که کنگره از کجا و به چه شکلی بوده و شروع شده تا به این‌جا رسیده است. خیلی از ما و شاید تازه‌وارد‌هایی که می‌آیند تصور می‌کنند کنگره‌۶۰ یک ساختار است که به همین شکلی که می‌بینند چیده شده و در حال حاضر هم به این شکل جلو می‌رود و من باید در این قسمت قرار بگیرم. نه این‌گونه نیست و ما باید بدانید که کنگره۶۰ برای رسیدن به این‌جا چه سختی‌هایی پشت سر گذاشته و این موضوع خیلی مهم است. زمانی‌که به آقای مهندس و ویژگی‌های ایشان نگاه می‌کنم گاهی اوقات فکر می‌کنم به این‌که ایشان چه‌قدر الگوی خوبی برای ما هستند. آقای مهندس دژاکام چگونه الگویی هستند؟ ایشان سخت تلاش می‌کنند، مقاومت دارند و کم نمی‌آورند؛ اگر سختی، مسئله، مشکل و مانعی پیش می‌آید از آن‌ها پل می‌سازند برای این‌که حرکت را بهتر در کنگره جلو ببرند‌.

این‌که ایشان به مادیات و به معنویات توجه می‌کنند و به موضوع جسم و جان اهمیت می‌دهند، صحبت‌های آقای مهندس تأثیرگذار است؛ حتی برای خانواده ایشان که به این شکل او را همراهی می‌کنند، آقای مهندس در کنگره استاد پرورش می‌دهند، انسان‌ها را احیاء می‌کنند. در حال حاضر مقالات آقای مهندس در سطح جهانی برگزیده می‌شود و حرف اول را می‌زند چه در رابطه با اعتیاد و چه در رابطه با درمان یک‌سری از بیماری‌هایی که واقعاً لاعلاج هستند و درمانی برایشان نیست؛ وقتی به این موضوعات فکر می‌کنم برمی‌گردم به خودم که من به چه صورتی به این قضیه نگاه می‌کنم؟ این‌که من هم ریشه و پایه خودم را محکم کنم و من هم به این شکل به قضیه نگاه کنم که از سختی‌ها نترسم، نگران نباشم؛ اگر امروز برای من یک مشکل پیش آمده است بدانم که حل می‌شود و مشکل ماندنی نیست، مگر این‌که من خودم فکرم را خیلی مشغول کنم و غرق در آن شوم.

حالا در قبال این آموزش‌هایی که در کنگره می‌گیریم یا دریافت‌هایی که داریم من عصمت چه کاری باید برای کنگره انجام بدهم؟ این‌که فقط حرکت خودم رو به جلو و درست باشد همین کافی است؛ چون اگر به این شکل باشد من یک دریافت‌کننده خوب و یک انتقال‌دهنده خوب می‌شوم، خیلی مهم است که ما یک منبع موثق برای کنگره باشیم؛ اگر برداشت‌های ما اشتباه باشد؛ اگر ما کلمه‌ای به نوشتارها یا قوانین اضافه یا کم کنیم و آن‌ها را انتقال بدهیم مطمئن باشید در نفر بعدی و نفر بعدی این کلمات بیشتر و بیشتر می‌شود و اصلاً آن چیزی که امروز کنگره تا به امروز به این‌جا رسیده نمی‌شود. همان‌طور که نگاه می‌کنید آقای مهندس دژاکام هم در کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر و پیام‌هایی که از اساتیدشان می‌خوانند به همین صورت است؛ یعنی آقای مهندس صحبت‌های اساتیدشان را به همین شکل به طور کامل به ما انتقال می‌دهند بدون ذره‌ای کم و زیاد شدن.

خیلی مهم است که ما انتقال‌دهنده خیلی خوبی باشیم؛ یعنی من یک رهجوی خیلی منظم و مرتبی باشم و بر روی حس‌های الان خودم به گونه‌ای کار کنم که برداشت درست داشته باشم، درست متوجه شوم و اشتباه نباشد و زمانی‌که راهنما یا مرزبان شده‌ام و در جایگاهی قرار گرفتم درست آن‌ را انتقال بدهم بدون این‌که موضوعی را کم و زیاد کنم؛ اگر نقل قولی از کسی است همان نقل قول را انجام بدهم. این‌که می‌گویند کنگره ذره‌ذره تغییر پیدا کرد واقعاً به همین شکل است‌. زمانی‌که من در سال ۱۳۸۹ وارد کنگره شدم، در شعبه پرستار بودم. اوایل شعبه پرستار مکانی برای خود نداشت و مسافران در پارک جلسه خودشان را برگزار می‌کردند و به همسفرها گفته بودند که به آکادمی بروند. من هم تا ۳ ماه اول سفر در آکادمی بودم، بعد از مدتی شعبه پرستار یک مکان برای خود تهیه و اجاره کرد که بعد به دلیل اتوبان امام علی که در مسیر آن بود باید آنجا را تخریب می‌کردند.

به یاد دارم که آن زمان سفر اولی بودم و به ما همسفران گفتند که به پارک پرستار بروید؛ یعنی همان جایی که مسافرها بودند و ما شاید حدوداً 2 ماه آنجا بودیم، من سفر اولی که در حاشیه نبودم و دنبال یادگیری بودم در آن‌جا هم به من خیلی خوش می‌گذشت و هر کجا که بودم برای من همان حکم را داشت که پیش راهنما و در لژیون هستم و قرار هست آموزش بگیرم. به یاد دارم که در ماه رمضان در چمن‌ها سفره پهن می‌کردیم و افطاری می‌خوردیم و زمانی‌که می‌خواستند چهارپایه‌های تاشو را جمع کنند کمک می‌کردیم و وسایل را تا جلوی پارک می‌آوردیم که مسافرها آن‌ها را ببرند و اگر وسیله‌ای را می‌دیدیم که در پارک جا مانده بود کمک می‌کردیم و می‌بردیم؛ اما الان که به آن زمان فکر می‌کنم که مدت کمی شاید ۲ یا ۳ ماه آنجا بودیم با خودم می‌گویم که اگر به زمستان می‌خوردیم چگونه باید در پارک جلسات را برگزار می‌کردیم؟ من رهجو بودم و کار خاصی نمی‌کردم؛ ولی کسانی که یک‌سره این چهارپایه‌ها را بار می‌زدند و هر هفته می‌آوردند و می‌بردند چه؟ تا این‌که بعد از مدتی مکانی که در حال حاضر شعبه پرستار در آنجا است دوباره اجاره کردند و به آنجا رفتیم. در واقع تغییرات را می‌خواهم بگویم که زمان ما به این شکل بود.

مورد دیگری که در زمان سفر اول ما بود؛ یعنی سال ۱۳۸۹ یا ۱۳۹۰ این‌ بود که خیلی باب شده بود که مسافرها با راهنماهای خودشان به مسافرت شمال می‌رفتند و با همدیگر قلیان مصرف می‌کردند. در آن زمان من در ذهن خودم خیلی شاکی بودم؛ ولی راهنمای من به شکلی ما را پرورش داده بود و تربیت کرده بود که به خودم اجازه نمی‌دادم که بخواهم با کسی درباره این موضوع صحبت کنم و شکوه و شکایت کنم. فقط در درون خودم می‌گفتم که خدا کند این مشکل حل و درست شود؛ اما این موضوع را به راهنمای خودم گفته بودم که چنین موردی است. من آن زمان نمی‌دانستم؛ ولی الان می‌دانم که ما رهجوها وقتی یک چیزی را از طرف مسافرهای خودمان انتقال می‌دهیم راهنما هم در جلسه‌های هماهنگی خودشان به ایجنت یا به مقام بالاتر انتقال می‌دهد که چنین مورد و مشکلی وجود دارد.

در واقع زمانی‌که از موضوع مطمئن باشند؛ یعنی چند نفر مشکل را به آن‌ها بگویند و خودشان هم پیگیری می‌کنند؛ اگر منبع درستی بود آن‌ را انتقال می‌دهند. من خیلی خوشحال هستم که آن موقع به کسی حرفی نزدم و خدا را شکر تقریباً بعد از چند ماه این قضیه از طرف آقای مهندس در جلسات چهارشنبه گفته شد و این موضوع هم به طور رسمی حل شد. این تغییرات و اتفاقات در کنگره به این شکل رخ داد. درست است که در حال حاضر که در کنگره هستم همه چیز خیلی عالی شده است؛ ولی اگر من حرکتی نکنم هیچ اتفاقی برای من نمی‌افتد؛ پس من باید حرکت کنم و مطمئناً از این بهتر خواهد شد؛ چون کنگره رو به جلو حرکت می‌کند، ایست نمی‌کند و رو به عقب برنمی‌گردد؛ چون نیروهایی که در حال حرکت هستند همه نیروهای الهی هستند و این مسیر، مسیر صراط مستقیم است. ان‌شاءالله همه ما بتوانیم در این مسیر ثابت قدم بمانیم و خدمت کنیم.

مرحله ۳۰ سی‌دی همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون سوم)

اهداء شال مرزبانی دوره جدید نمایندگی پرند

مرزبانان کشیک: همسفر آرزو و مسافر کیانوش
تایپیست: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم)
عکاس: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
ویرایش و ارسال: راهنما همسفر سمیرا (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پرند

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .