جلسه دوازدهم از دوره پانزدهم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی میرداماد به استادی اسیستانت همسفر سحر، نگهبانی پهلوان همسفر سحر و دبیری پهلوان همسفر لیلا با دستور جلسه «بنیان کنگره۶۰» روز دوشنبه ۱۷ آذرماه ساعت ۱۳:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
بسیار خوشحالم که امروز در جمع دوستان محبت هستم و خدا را شکر میکنم که امروز این فرصت به من داده شد تا خدمت کنم. من همیشه این صحبت را در مورد لژیون سردار گفتم که آقای مهندس با یک حرکت کوچک توسط ما، ما را وارد یک چرخه عظیم کردند که خودمان خبر نداریم، برای همین است که نباید فرصت حضور در لژیون سردار برای ما نقش تکراری پیدا کند، یا اینکه سختمان باشد که در لژیون سردار حضور داشته باشیم.
سال 1397 جشن گلریزان بود، یادم است برای عزیزان و همه همسفران مهم بود که عضو لژیون سردار شوند. لژیون سردار خواسته قلبی خیلی بزرگی بود. در آن سال تمام تلاشم را کردم که وارد لژیون سردار شوم؛ ولی نشد و من فقط ۵۰۰ هزار تومان توانستم از پول خودم به کنگره کمک کنم. از صمیم قلبم به خدا گفتم تمام تلاشم را کردم فکر میکردم امسال میتوانم عضو لژیون سردار شوم؛ اما نشد خداوندا در هر جایی که فکر میکنی به صلاح من و کنگره است آمادهام خدمت کنم.
این خواسته را داشتم و رها کردم آن زمان من راهنمای نمایندگی شیخ بهایی بودم؛ اما به چند هفته نکشید که مسیر کرمان برایم باز شد، ۴ سال خدمت راهنمایی با بارداری و بچه نوزاد را تجربه کردم، وقتی راهنمایم به من میگفت چرا با این وضعیت میروی؟ همیشه به ایشان میگفتم، آن روزی که زندگی من آتش گرفته بود و میسوختم خودم را به در و دیوار میزدم؛ اما راهی پیدا نمیکردم، اگر کنگره و شما عزیزان نبودید من چه کار میکردم و این عزیزان احتیاج دارند که من باشم فرقی نمیکند که در چه شرایطی هستم. این را میگویم که اگر خواستهای داشته باشید مطمئن باشید در آن مسیر قرار میگیرید.
گاهی خدمتها ما را انتخاب میکنند، هر زمانی که پیام لژیون سردار خوانده میشود این قسمت مرا خیلی تحت تاثیر قرار میدهد که میگوید آیا یاری رسانی هست و اینکه جای دیگری میگوید خداوند به که رخصت دهد؟ خداوند را شکر میکنم در قافلهای هستم که در جهت ساختن و تبدیل ویرانیها به آبادانیها حرکت میکند و این خیلی مسیر مهمی است. دستور جلسه امروز بنیان است. من به آقای مهندس، خانواده محترمشان به تکتک دیدهبانها و اعضاء کنگره۶۰ تبریک عرض میکنم بابت بنایی که ساخته شده است.
خداوند نوری را به آقای مهندس داد و آن نور را از ما دریغ نکردند، یعنی آقای مهندس چراغ دست نگرفتند که این راه را به ما نشان بدهند، بلکه بنیان شدند و خودشان چراغ، نور و راهگشا شدند، این قضیه خیلی مهم است. اگر من راجع به خدمتم صحبت کردم فقط این را میخواستم بگویم که با چشم خودم دیدم، اگر موجی از عشق و علم کنگره به سمت شهرهای دیگر جاری شده من کارهای نبودم، فقط مابین این موج حرکت میکردم. چه زحمتهایی کشیده شد، چه انسانهایی در مسیر بودند، چه تلاشهایی شد و چه انجامهایی شد که یک نفر به رهایی برسد و یک نفر حالش خوب شود.
دستور جلسه بنیان این را به من میگوید که سحر تو در زمین چه میکاری؟ داری چه کار میکنی؟ یک زمینی به ما دادند و یک سهمیه نور ما با آن چه میکنیم؟ دیدهبان مسافر احمد همیشه میگفت، اگر بلیط بهشت یک چیز ملموسی باشد و بهشت را کسی دوست داشته باشد کنگره را به ما دادند و دیگر چه چیزی بالاتر از این وجود دارد؛ پس من باید از آن سهمیه نورم به خوبی استفاده کنم چه میکارم؟ چه برداشت میکنم؟ چه برای آیندگان میگذارم؟ آیا نگاهم به هدفم همین است و این مسئله خیلی مهم است.
شروع کنگره به این شکل نبود، حتی لژیونهای سردار به این عظمت نبود و تکتک عزیزان و یاران واقعی آقای مهندس تلاش کردند تا کنگره به این جایگاه رسید؛ پس بر ما واجب است که از این باغی که به ما داده شده به نحو احسن استفاده کنیم و میوههای آن را ببینیم. درخت کنگره۶۰ خیلی بار دارد، سایه دارد و میوه دارد؛ ولی ما خیلی وقتها در زمین دنبال علفهای هرز میگردیم و حواسمان نیست، یعنی آنقدر به دنبال یک سری مسائلی میرویم که هدفمان گم میشود و یادمان میرود که اگر کنگره به داد من نرسیده بود، خدا میداند که من در چه وضعیتی بودم.
روز چهارشنبه خانم آنی یک جمله قشنگی گفتند: «خیلی خوشحالم که خانوادهام را حفظ کردم.» منظورشان از خانواده فقط آقای مهندس و فرزندانشان نبود، بلکه منظورشان از خانواده تکتک ما بود. اگر تلاش آقای مهندس، خانم آنی و فرزندانشان نبود خیلی از خانوادهها از هم پاشیده میشد و چراغ زندگی خیلی از ما خاموش شده بود، اگر به این درک برسیم، به بنیان و هفته بنیان میرسیم، به عظمت و حقیقت آقای مهندس میرسیم، به حقیقت جایی که درونش هستیم میرسیم. آقای مهندس و فرزندانشان خیلی محرومیت کشیدند تا محرم شوند و ما هم محرم شدیم و این خیلی درس بزرگی است.
در زمانی که همه فکر خانواده خودشان هستند، خانم آنی کماندار با دو فرزند کوچک و آقای مهندس با آن وضعیت پایشان در هر شرایط میدیدم که چگونه تلاش میکنند و در ساختمان ققنوس دارم میبینم که همه عزیزان چگونه با عشق تلاش میکنند که کنگره روی پای خودش بند شود و این خیلی درس بزرگی است. آقای امین میگفت: کسانی که تاریخچه سرزمینشان را حفظ باشند خیلی موفقتر هستند تا آنهایی که از یاد بردهاند. مهندس دژاکام ۱۷ سال درگیر اعتیاد بود آنقدر راه را رفتند تا مسیر را پیدا کردند.
دیدهبان مسافر احمد میگفت تغییر انسان خیلی سخت است و برای تغییر کردن الگو میخواهی و پیدا کردن آن الگو خیلی سخت است، ما آن الگو را داریم و چه بهتر از اینکه دیدهبان مسافر احمد میگفت عملکرد یک انسان چگونه باید باشد که خداوند او را واسطه انتقال علم قرار دهد. آقای مهندس ریشه، اصل، اساس و الگویی به تمام عیار هستند. علمی که ما داریم بینقص است؛ ولی اینکه چهقدر استفاده کنیم دست خودمان است.

تایپیست: همسفر اعظم رهجو راهنما همسفر اکرم (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجو راهنما همسفر زهرا (لژیون دوازدهم)
ویرایش: همسفر سمیه رهجو راهنما همسفر مریم (لژیون سوم) دبیر دوم سایت
ارسال: همسفر فاطمه رهجو راهنما همسفر زهرا (لژیون هجدهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی میرداماد اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
411