میدانم خواندن این متن برای اعضای کنگره ۶۰ کاملاً قابلباور است، چرا که مسیر همگی از یک حس مشترک شروع شده است. روزی از تاریکترین نقطه زندگی، با قلبی یخزده و چشمهای ناامید و از مسیری که میپنداشتم آخر خط هست، با شکوتردید به امید معجزهای که اصلاً باورش نداشتم وارد کنگره شدم. این یک مسیر و شروعی تازه بود. اولین نور به جانم جرقه زد. زندگیام را از زاویهای دیگر دیدم. انگار خداوند خودش مرا تا به اینجا کشانده بود و اینک، در مسیر جدید همراهیم میکرد. با نور کنگره مسیرم نمایان شد. سقوطم مقدمه پروازم شد. در هر لحظه با آموزشهای ناب، انسان بودن به من یادآوری میشد.
صبر به همراه تلاش با قدمهای کوچک، مستمر و مداوم جوابش خوشبختی بود. از پشت دیوار ترس که بیرون آمدم در کنار انسانهایی قرار گرفتم که با پیروی از قانون عشق و آغوش؛ امنیت را برایم گشودند. پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری بود. قدم اول باور معجزه نبود؛ باور به امکان تغییر بود. به برکت آموزشهای کنگره نسیم خوشبختی به خانه ما هم رسید. هنوز در مسیرم و در حال ساختن خودم با پیروی از بهترین الگو، آقای مهندس دژاکام و خانواده فداکار و وفادارشان، با قلبی که میداند رهایی، یک روز نیست یک تصمیم هر روز است. به احترام آقای مهندس دژاکام و تمام کسانی که دستم را گرفتند، هر صبح قبل از شروع روز میگویم: الهی شکر که هنوز فرصت شدن را از من نگرفتی. کنگره یادآوری انسان بودن است.
نویسنده: همسفر شبنم مرزبان (لژیون مرزبانی)
رابط خبری: راهنما همسفر سعیده (لژیون مرزبانی)
ارسال: همسفر مونا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی البرز کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
78