English Version
This Site Is Available In English

جاری بودن انسان یعنی آزادی

جاری بودن انسان یعنی آزادی

انسان موجودی است که هرگز در یک لحظه ثابت نمی‌ماند، همان‌گونه که رودخانه هر ثانیه در حرکت است و هر لحظه رنگی نو به خود می‌گیرد، انسان نیز در هر لحظه زاده و دگرگون می‌شود و گذشته‌اش فرو می‌ریزد. آنچه دیروز بوده‌ای تو را محکوم نمی‌کند؛ زیرا «صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون انسان جاری است.» این حقیقت ساده، همچون چراغی در تاریکی است که راه رهایی را نشان می‌دهد. حافظ می‌گوید: «در طریق عشق‌بازی امن و آسایش بلاست» یعنی در مسیر رسیدن به عشق و هدف والای انسانی هیچ حالتی ثابت نیست، نه تیرگی می‌ماند و نه روشنی، مگر آنکه خودت از تلاش دست برداری.
جاری بودن انسان یعنی آزادی، آزادی از قفل گذشته، از زخم‌ها و اشتباهات و حتی از کمالات، لحظه‌ای که می‌توانند انسان را مغرور کنند. مولانا می‌فرماید:
دی شیخ با چراغ همی‌ گشت گرد شهر
 کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
شاید این انسان آرزویی، همان انسانی‌ست که جاری است، انسانی که هر لحظه خود را تازه می‌کند، نه آنکه به صفتی قدیمی آویزان بماند و در آن سنگ شود.
اما این دگرگونی بی‌مقدمه رخ نمی‌دهد. آغاز هر تغییر، جرقه‌ای دارد که تفکر سالم است. تفکر، لحظه‌ای است که انسان مکث و به درون خود سفر می‌کند، تصمیم می‌گیرد به جای تکرار دیروز، فردای دیگری بسازد. از دل تفکر سالم، آرام‌آرام ایمان سالم زاده می‌شود، ایمانی نه از جنس تعصب، بلکه از جنس روشنایی، ایمانی که با صدای آرام می‌گوید: «می‌توانم تغییر کنم، حتی اگر هزار بار افتاده باشم.»
وقتی ایمان سالم جان بگیرد، انسان نمی‌تواند در جای قبلی خود بایستد. ایمانی که باور را در جان روشن کرده، پای انسان را نیز به حرکت وا‌می‌دارد و اینجاست که عمل سالم متولد می‌شود. عمل سالم یعنی قدم‌هایی کوچک، اما راستین، قدم‌هایی که تو را به‌سوی انسانی که می‌خواهی باشی نزدیک‌تر می‌کنند. هر عمل سالم تجربه می‌سازد و هر تجربه، دروازه‌ای تازه می‌گشاید.
از دل عمل سالم، حس سالم شکل می‌گیرد. حس، پلی است که انسان را به هستی، زیبایی و نور وصل می‌کند. وقتی عمل نادرست باشد، حس آلوده می‌شود و جهان را تیره نشان می‌دهد؛ اما وقتی عمل روشن باشد، حس پاک می‌شود و انسان دوباره طعم آرامش، دوست داشتن و طعم دیدن نور در میان تاریکی را می‌چشد.
با حس سالم دید انسان عوض می‌شود و این دید، راه را برای عقل سالم باز می‌کند. عقل سالم همانند نوری است که بی‌حساب می‌تابد، راه  را  تشخیص می‌دهد، حدود را می‌شناسد و مسیر را روشن می‌کند. عقل سالم چراغی است که نمی‌سوزاند؛ بلکه راه را نمایان می‌کند.
سرانجام از دل عقل سالم، عشق سالم جوانه می‌زند. عشقی که از جنس هیجان بی‌پایه نیست و از جنس شعور و آگاهی است. عشقی که ویران نمی‌کند؛ بلکه می‌رویاند. عشقی که انسان را با هستی آشتی می‌دهد، با خاک، نور، انسان‌ها، حتی با آنانی که زخمی زده‌اند؛ زیرا انسان با عشق سالم درمی‌یابد که ریشه بسیاری از زخم‌ها  ذات انسان‌ها نیست؛ بلکه جهل است.
اینجاست که گذشته دیگر زنجیر نیست و تبدیل به معلم می‌شود. رنج‌ها دیگر شکننده نیستند و صیقل‌دهنده‌اند. شمس تبریزی می‌گفت: «این دردها تو را صیقل می‌دهند، تو را آماده نور می‌کنند.» و چه حقیقتی بالاتر از این است؟
انسان جاری، انسانی است که هر لحظه اختیار دارد خود را دوباره بیافریند، حتی اگر در ژرف‌ترین تاریکی‌ها بوده باشد، هنوز راهی به نور است.  حتی اگر امروز در روشنایی ایستاده باشد؛ باید بداند که یک غفلت می‌تواند او را به تاریکی بکشاند. جاری بودن همانند شمشیری دولبه است که هم امید و هم هشدار است.
در جهان سه نیروی نور، صوت و حس پیام‌رسانان تغییر، تبدیل و ترخیص هستند. نور حقیقت را آشکار، صوت پیام‌ها را منتقل و حس گزینش می‌کند که چه چیزی وارد قلب شود. اگر حس آلوده باشد، نور را خاموش و صوت را تحریف می‌کند؛ اما وقتی حس پاک شد، نور و صوت در زیباترین ترکیب، جان انسان را روشن می‌کنند.
هیچ‌کس مجبور نیست آنچه بوده بماند و هیچ‌کس محکوم گذشته نیست. انسان می‌تواند از قعر جهنم بالا بیاید و اگر غفلت کند از اوج بهشت نیز فرو افتد. مسیر همیشه باز است، چون انسان جاری است.
این چرخه نورانی، راهی از تاریکی به روشنایی، از شکست به بیداری و از گذشته‌ای سنگین به آینده‌ای آزاد است. انسانی که این مسیر را بشناسد، می‌فهمد که زندگی نه تکرار دیروز، بلکه تولد پیوسته امروز است و شاید روشن‌ترین تجلی این حقیقت که «انسان جاری است.» در مجموعه‌ای مانند کنگره۶۰ دیده می‌شود، جایی که انسان‌ها نه براساس گذشته‌شان، بلکه براساس ظرفیت‌شان شناخته می‌شوند. در این مکان، سقوط پایان راه نیست، آغاز برخاستن است. کسی برچسب نمی‌گیرد و کسی محکوم نمی‌شود؛ زیرا همه باور دارند که انسان هر لحظه می‌تواند متولد شود.
در کنگره۶۰ هر رهایی، گواهی زنده است بر اینکه صفت گذشته در انسان صادق نیست. هر رهایی فریادی از امید، نور و تولد دوباره است. اینجا انسان‌ها شاهد هستند که چگونه کسی از دل تاریکی مطلق به روشنایی مطلق رسیده، نه از راه معجزه، بلکه از راه حرکت در مسیر درست، کسب دانایی و دانایی موثر و فرمان‌برداری از راهنمایانی که در مسیر حقیقت هستند.
امروز می‌دانم که هیچ‌کس گم نمی‌شود، هیچ‌کس پایان‌یافته نیست، هیچ‌کس برای همیشه در تاریکی نمی‌ماند؛ زیرا صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است.
منابع: وادی دهم، کتاب عشق
نویسنده: ایجنت همسفر ندا
ارسال: راهنمای تازه‌واردین همسفر زهره نگهبان سایت
همسفران نمایندگی کاسپین قزوین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .