با حالی بسیار خراب وارد کنگره۶۰ شدم. قبل از کنگره۶۰ آنقدر از دست زمینوزمان خسته شده بودم که بارها و بارها دست به خودکشی زدم. پیش خودم فکر میکردم؛ اگر از این دنیا بروم، دیگر تمام مشکلات حل میشود، مسافرم عذاب وجدان میگیرد و دست از اعتیاد برمیدارد. او چندین بار با خواست خود به مراکز ترک اعتیاد رفته و ترک کرده بود؛ اما این ترکها فقط چند روز دوام میآورد و دوباره بهسمت اعتیاد بازمیگشت. من هم هر بار حالم از دفعه قبل خرابتر میشد. تا اینکه یک روز آمد و گفت: جایی را بهنام کنگره۶۰ پیدا کرده است که میتواند با شربت اپیوم ترک کند. مسافرم قبل از آمدن به کنگره۶۰، این شربت را از عطاری میگرفت و با آن شیره تریاک درست میکرد. من به او گفتم: نرو، فایدهای ندارد. این شربت همان تریاک است و تو داری آن را از عطاری میخری. چیزی که در همه عطاریها پیدا میشود، چهطور میتواند تو را درمان کند؟ تو چندین بار به مراکز ترک اعتیاد رفتی و نتوانستی اعتیاد را کنار بگذاری، چهطور میخواهی با شربتی که همه جا پیدا میشود و الآن هم با همان شیره تریاک درستش میکنی، اعتیاد را ترک کنی؟ در پاسخ گفت: حالا میروم تا ببینم چهطور جایی است. میخواهم ببینم میتوانم آنجا بمانم یا خیر.
پس از اولین جلسهای که در کنگره۶۰ شرکت کرد و به خانه برگشت، با آدمی دیگر روبهرو شدم. آنقدر از کنگره۶۰ تعریف کرد که من با وجودی که اصلاً نمیدانستم کجا رفته، جذب کنگره۶۰ شدم. به من گفت: در کنگره۶۰ روزهایی هم هست که شما بهعنوان همسفر میتوانید بروید و آموزش ببینید. با اصرار او و با حالی بسیار خراب، وارد کنگره۶۰ شدم. وقتی از در وارد شدم، اولین کسیکه چشمم به او افتاد، مرزبان همسفر زهره، بود. با لبخند ملیحی که داشت، من را به خود جذب کرد. بهسمت من آمد و من را بهسوی صندلیها راهنمایی کرد. آن روز همسفر فاطیما نگهبان و همسفر آزاده استاد جلسه بودند. وقتی نشستم و به حرفهایشان گوش دادم، بیاختیار اشک از چشمانم جاری شد. بعد از جلسه عمومی، مرزبان من را بهسمت خانمی با شال سبز رنگ برد و گفت: اینجا بنشین و به صحبتهای همسفر شهین گوش بده؛ پس از صحبت با ایشان، تصمیم گرفتم برای همیشه به کنگره۶۰ بیایم و برای بهتر شدن حال خودم تلاش کنم. اکنون چند سال است که به کنگره۶۰ میآیم. با اینکه مسافرم هنوز درمان نشده و مدتی هم اجازه نداد به کنگره۶۰ بیایم؛ اما این بار با اصرار خودم برگشتم و از اول شروع کردم. حالم روزبهروز بهتر شده و خدا را شاکرم که من را با کنگره۶۰ آشنا کرد تا بتوانم به این آرامش برسم.
نویسنده: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر فاطیما (لژیون یازدهم)
رابط خبری: همسفر ملاحت رهجوی راهنما همسفر فاطیما (لژیون یازدهم)
ویرایش: همسفر عاطفه رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم) دبیر دوم سایت
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی کوروش آذرپور
- تعداد بازدید از این مطلب :
0