«عبور از هیاهو؛ پرواز با بال آموزش» امروز میزبان یکی از مباحث بنیادین و حیاتی در جهانبینی کنگره هستیم: «رابطه یادگیری و معرکهگیری». معرکهگیری گاه چون غبار دیده را میپوشاند و مانع ادامه سفر میشود؛ در حالی که یادگیری بال پروازی است که روح را از قید وابستگی آزاد میکند. در این گفتگو افتخار داریم تا از تجربیات و دیدگاههای عمیق یکی از راهنمایان و خدمتگزار کنگره۶۰ بهرهمند شویم. با ما همراه باشید تا با راهنمایی ایشان درک عمیقتری نسبت به ضرورت «یادگیری مداوم» و پرهیز از دام «معرکهگیری» کسب کنیم و گامی محکمتر در جهت رسیدن به جایگاههای بالاتر برداریم.
همسفر الهام و مسافرشان پس از 4 سال تخریب آنتی ایکس مصرفی قرص متادون، از طریق پدر و برادر مسافرشان با کنگره آشنا شدند. با راهنمایی مسافر پژمان و همسفر اکرم به مدت 10 ماه و 6 روز سفر کردند. اینک به لطف خدا با دستان پرمهر و توانمند آقای مهندس حدود 3 سال و 9 ماه است که از بند اعتیاد آزاد شدهاند. رشته ورزشی ایشان و مسافرشان والیبال است. همسفر الهام با عشق به خدمت جایگاههای مختلفی را تجربه کرده و 6 ماه مسئولیت ورزش نمایندگی، دبیری و نگهبانی کارگاه آموزشی، نگهبانی و دبیری لژیون راهنمایان خدمتهایی بوده که به انجام رسانده و هم اکنون در حالی مسئول آزمون نمایندگی است که لژیون سوم نمایندگی نائین را راهنمایی میکند. ایشان همچنین افتخار عضویت در لژیون سردار را دارا است.
از نگاه شما چرا معرکهگیری مانع یادگیری میشود و چگونه این موضوع را در رهجو تشخیص میدهید؟
یادگیری و آموزش رابطهای معکوس با معرکهگیری دارند و نقطه مقابل آن هستند. هر چه ما به دنبال یادگیری و آموزش باشیم از معرکهگیری دور میشویم و بالعکس هر قدر به دنبال معرکهگیری باشیم از آموزش فاصله میگیریم. نشانه شخصی که درگیر معرکهگیری شده نقزدن و ایراد گرفتن است؛ زیرا در این حالت ضلع آموزش در مثلث دانایی متوقف میشود.
به نظر شما ریشه معرکهگیری در رهجو چیست و رویکرد درست راهنما در مواجهه با این معضل چگونه است؟
معرکهگیری میتواند دلایل مختلفی داشته باشد مثل نیاز به توجه و دیده شدن، فرار از مسئولیتپذیری و نداشتن نقطه تحمل بالا. همه این موارد نشاندهنده عدم آگاهی فرد است. اولین گام برای راهنما این است که خود را درگیر احساسات رهجو نکند و تلاش کند ریشه رفتار او را درک نماید؛ سپس باید بهترین ابزار آموزشی یعنی سیدی مورد نیاز رهجو را به او معرفی کند تا رهجو بتواند با آموزش گرفتن از سیدیها گره درونی خود را باز کند.
اگر بخواهید به رهجو یک توصیه کوتاه درباره یادگیری واقعی و دوری از معرکهگیری بدهید آن توصیه چیست؟
یادگیری واقعی زمانی اتفاق میافتد که شخص به جای تمرکز روی دیگران روی خودش متمرکز شود؛ به قول معروف «دوربین را سمت خودش بگرداند» و تمام حواس و انرژی خود را صرف یادگیری و رشد خویش کند. پس ای رهجوی کنگره اگر واقعاً به دنبال رسیدن به حال خوش هستی به جای سر و صدا و جلب توجه بیرونی به درون خودت رجوع کن و با تمرکز و جدیت مسیر آموزش را در پیش بگیر.
به نظر شما معرکهگیری همسفر چه تأثیری روی حال مسافر و کیفیت آموزش و درمان او دارد؟
نقش اصلی همسفر در کنگره فراهم کردن آرامش و بستری امن برای مسافر است تا او بتواند با تمام وجود به سفر خود ادامه داده و به رهایی و تعادل برسد. معرکهگیری همسفر دقیقاً نقطه مقابل این هدف است و میتواند همچون طوفانی باشد که کشتی رهایی مسافر را در هم میشکند؛ بنابراین همسفران نیز نیاز به آموزش و رسیدن به درک عمیق از نقش خود دارند تا به جای عامل تخریب به ستون حمایتی و بال پروازی برای مسافرشان تبدیل شوند.
همسفر چگونه میتواند تشخیص دهد که در مسیر یادگیری است یا وارد فضای معرکهگیری شده است؟
اولین ورود نیروی منفی در ذهن اتفاق میافتد و این کار به راحتی انجام میشود. در جزوه جهانبینی خواندیم که نیروی منفی با زیباترین لباس ممکن وارد افکار انسان میشود. نشانه انسان معرکهگیر «چراهایی» است که مربوط به دیگران است؛ اما اگر چرای درونی مربوط به خود شخص باشد؛ یعنی فرد در مسیر یادگیری قرار دارد.
چرا گفته میشود فردی که معرکهگیری میکند هنوز به نقطه پذیرش نرسیده است؟
معرکهگیری به معنای هیاهو و جنجال است. وقتی فرد در حال معرکهگیری است به جای پذیرش واقعیت در حال فرار از آن است و تلاش میکند با جلب توجه بیرونی خلأ درونی خود را پنهان کند. تمام انرژی او صرف ساختن یک پرده نمایشی بیرونی میشود. برای مثال شخصی که در یک مسئله شکست خورده ممکن است با رفتارهای غیر معمول سعی کند به دیگران ثابت کند که هنوز هم در زمینه آن مسئله بهترین است، به عبارت دیگر شخصی که به نقطه پذیرش رسیده باشد میگوید: «من این هستم، من کافی هستم»؛ اما معرکهگیر میگوید: «من چهقدر مهم هستم، مبادا دیگران متوجه شوند که درون من چه خبر است!» تا زمانی که فرد نیاز دارد با عمل خود خودش را به دیگران ثابت کند؛ یعنی هنوز خود واقعیاش را نپذیرفته و در حال ساختن یک خود ایدهآل نمایشی است، نه پذیرش خود واقعیاش.
کلام آخر:
امیدوارم که هیچ وقت ماهیت خواستههایمان تغییر نکند؛ یعنی یادمان نرود که روز اول برای چه به کنگره آمدیم. من اگر امروز جایگاهی دارم فقط لطف خداوند و آقای مهندس است که به من اجازه خدمتکردن دادهاند. امیدوارم همه ما در مرکز کنگره باشیم و از حاشیهها دور بمانیم. سپاسگزارم از آقای مهندس و خانواده محترمشان بابت بستری که فراهم کردند؛ سپاسگزارم از شما مصاحبهکننده عزیز بابت وقتی که برای من گذاشتید.
طراح سوال و مصاحبهکننده: همسفر آزاده رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون دوم)
عکاس: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول)
ارسال: راهنما همسفر افسون نگهبان سایت
همسفران نمایندگی نائین
- تعداد بازدید از این مطلب :
135