جلسه ششم از دوره دوم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی سیرجان به استادی ایجنت دنور همسفر وجیهه، نگهبانی دنور همسفر محبوبه و دبیری همسفر آرزو با دستور جلسه «وادی نهم (وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا میشود.) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۱۲ آبانماه ۱۴۰۴ برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:
خدا را شاکرم که این توفیق را به من داد تا در جمع شما دوستان بامحبت باشم، از آقای مهندس و خانواده گرامیشان و راهنمایانم بسیار سپاسگزارم و همچنین از نگهبان لژیون سردار همسفر محبوبه که فرصتی به من دادند تا در کنار شما آموزش بگیرم سپاسگزارم. در وادی نهم کلمهای که خیلی دیده میشود تحمل است، کلمهای که فکر میکنم ما همسفران با آن زیاد سروکار داریم و گاهی اوقات میگوییم تحملمان تمام شده یا شاید فکر میکنیم ما از قدرت تحمل خیلی خوبی برخوردار هستیم. در سیدی «تیروکمان» استاد امین میفرمایند: «وقتی به یک موجود غیرزنده مثل سنگ نیروی بیرونی وارد میشود و تحت فشار قرار بگیرد؛ مثلاً حرکتی باعث جابجایی آن شده یا در اثر سرما خرد شود، توانایی بازسازی خودش را ندارد و در همان حالت قرار میگیرد، مگر اینکه نیروی دیگری آن را تغییر بدهد؛ اما در انسان زنده نیرویی وجود دارد که باعث میشود در مقابل نیروهای بیرونی از خودش عکسالعمل نشان بدهد و اگر دچار آسیب شد، خودش را ترمیم و بازسازی کند.» بحث ما انسان است، انسان تحت تأثیر چه نیروهای بیرونی قرار میگیرد؟ مشکلات مالی و فشار اقتصادی یا از دست دادن یکی از نزدیکان ازجمله نیروهای بیرونی هستند، اگر نیروی درونی شخص قوی باشد میگوییم شخص خودش و شرایط را میتواند کنترل کند و بهاصطلاح میگوییم توانایی مدیریت بحران را دارد، درغیراینصورت فرد از کوره درمیرود و به هم میریزد، در این حالت هر رفتار و عملی میتواند از او سربزند؛ پس میزان نیروی درونی یا بهاصطلاح نقطه تحمل یک ملاک برای سنجش این است که این انسان چقدر رشد پیدا کرده و قوی شده. اگر من با کوچکترین حرفی به هم بریزم، این چه چیزی را نشان میدهد؟ نشان میدهد که نقطه تحمل من پایین است یا نیروی درونی در من چندان رشد پیدا نکرده است و نمیتوانم بگویم من همینم که هستم! اینطور نیست، چون انسان موجودی است آموزشپذیر و قابل تغییر و این توانایی را دارد تا نیروی درونی خودش را افزایش بدهد، چگونه؟ استاد امین در همین سیدی میفرمایند: «اگر انسان به دنبال یادگیری باشد و خودش را در معرض سختیها قرار بدهد میتواند نیروی درونی را افزایش دهد.» یعنی اینکه در جمع قرار بگیرد، بپذیرد مشکل وجود دارد و دنبال این باشد تا راهحلی برای مشکل پیدا کند و از مشکلات فرار نکند، به نظرم پذیرش این موضوع خیلی مهم است و این پذیرش با آموزش به دستمیآید، زمانی که من آموزش دیده باشم متوجه میشوم فرار از مشکل، یک مشکل بزرگتر را درست میکند و با حل این مشکل به توانمندیهای بیشتر دست پیدا میکنم، مثل شاگردی که با حل مسائل رفتهرفته توانمندی بیشتری در حل مسئله پیدا میکند.
صحبتی را از آقای مهندس در جایی خواندم که فرموده بودند: «من وقتی مشکلی برایم پیش میآید با خود میگویم این که چیزی نیست! من منتظر اتفاقات بدتر هم بودهام.» به این معنی نیست که انسان منفینگر باشد و بگوید منتظر مشکلات بعدی هستم! همانطورکه پایان هر نقطه، سرآغاز خط دیگری است، پایان هر مشکل هم سرآغاز مشکل دیگری است و مشکلات قابل حذف نیستند؛ اما صحبت آقای مهندس این را نشان میدهد آنقدر ایشان نیروی درونی خودشان را تقویت کردهاند که میتوانند با هر مسئلهای که روبرو شوند آن را به بهترین شکل حل کنند، امیدوارم ما که در حال استفاده از این آموزشها هستیم، بتوانیم نیروی درونی خودمان را آنقدر تقویت کنیم، از مشکلات فرار نکنیم و بهصورت مطلوب بتوانیم آنها را حل کنیم.
در پیام وادی آمده «پیام برای کسانی که به دنیای تازه قدم نهادهاند.» این دنیای تازه میتواند دنیایی در صور ظاهر باشد یا صور پنهان، با ورود به کنگره من قدم در یک دنیای تازه گذاشتهام و تفکر جدیدی که با آن مواجه شدم یک دنیای تازه در درون من ساخت و قطعاً عملکرد من در دنیای بیرون، بازتاب دنیای درون من است؛ یعنی نوع تفکر و دیدگاه من دنیای بیرون مرا میسازد. در سیدی «دعانویس» آقای مهندس فرمودند: «در تمام مسائل بیدار و هوشیار باشید و به اطرافتان خوب توجه کنید، ببینید چه اتفاقاتی رخ میدهد، چه میشنوید، توجه به حسهای درون به حسهای بیرون هم توان میدهد.» این جمله برایم تأثیرگذار بود و به خودم گفتم اکنون من این دنیای تازه را چگونه میبینم؟ این دنیای تازه برای من چهکار کرد؟ چه به من داده و چه از من گرفته است؟ وقتی توجه کردم دریافتم که رنجهایم را گرفت، به من زندگی کردن را یاد میدهد، به من میگوید تو با وجود مشکلات میتوانی از پس زندگی بربیایی و حس و حال خوبی داشته باشی و این خیلی ارزشمند است که انسان بتواند در مشکلات خودش را سرپا نگه دارد. انسانهایی که زنده میشوند را میبینیم، اینها به نوعی معجزه است و گویی یک شفا اتفاق میافتد، انسانی که جزء گمشدگان بوده، اکنون زنده شده است. من چه چیزی را میشنوم و چگونه با این شنیدهها برخورد میکنم؟ در چند روز اخیر حداقل شنیدن دو مورد روی من تأثیرگذار بودند، اینکه آقای مهندس در کارگاه آموزشی فرمودند: «به اساتید دانشگاه قشم گفتم اینچنین ساختمانهایی را ما با پرورش مصرفکنندهها ساختهایم، حال به شما افرادی کنکور داده و نخبه تحویل داده شده، ببینیم چگونه پرورش میدهید.» این به نظرم نکته خیلی تکاندهندهای است و مورد دیگر پیام آقای پروفسور ویلیام وایت که به مناسبت روز نویسنده برای آقای مهندس ارسال کرده بودند، پیامشان را که گوش کردم یک جمله خیلی قشنگ بود، گفته بودند: «نویسندگان بیشماری جهان را همانگونه که است توصیف میکنند؛ اما شما روش متفاوتی را برگزیدید، ترسیم جهانی آنگونه که میتواند و باید باشد.» این پیام خیلی زیبا بود، بقیه میگویند این جهان این است و بدیها و سختیهایش را میگویند؛ ولی آقای مهندس جهانی را ترسیم میکنند که بتوانند به انسانها کمک کنند و به خودم گفتم اینها حداقل شنیدههای من در این چند روز بوده و واقعاً این شنیدهها چه کمکی به من کرده و من چقدر در ساختمانهایی که در حال ساختن هستند، نقش دارم، من چقدر حق شاگردی را به جا میآورم. به فرموده آقای مهندس باید به نوع دیدنم، شنیدههایم و چگونه بودنم دقت کنم؛ چراکه این توجه کردن روی حسهای بیرون من هم اثر میگذارد. دریافتم این دنیای تازه، خیلی کارها برای من انجام میدهد،روش درست زندگیکردن من نتیجه تفکری است که این دنیای تازه به من میدهد.
اکنون باید چه کاری در مقابل آنچه که دریافت میکنم، انجام دهم؟ یک روز به خودم میگفتم اگر راه درمانی برای مسافر من پیدا بشود، من هر آنچه را که دارم میدهم و اکنون وقت آن رسیده که طبق وادی نهم از سخن به نقطه عمل حرکت کنم، رحمت خداوند شامل حال من شده و در جایی قرار گرفتهام که زندگیکردن را یاد میگیرم و باید ببینم واقعاً چه کاری از دستم برمیآید. اسیستانت همسفر سحر فرمودند: «آقای مهندس مبلغ لژیون سردار را تغییر ندادهاند و این نشان میدهد که ایشان میخواهند که ما وارد این چرخه بشویم و این خیلی مهم است.» واقعاً چرا تغییر نکرده؟ میدانند چه خبر است و شاید ما حواسمان نیست و انتظار میرود که ما قدردان باشیم و حواسمان را جمع کنیم و وارد این چرخه بشویم. وارد شدن به این چرخه؛ یعنی قرار گرفتن در معرض بخشش و برای اینکه صفت بخشیدن در من متجلی بشود باید درست حرکت کنم؛ یعنی با پرداخت آن مبلغ احساس درد کنم و پرداخت آن برای من آسان نباشد و حس کنم قید خیلی چیزها را زدهام؛ همانطور که در روش DST باید یکپنجم مواد کنار برود، بهخاطر این که با این مقدار کاهش، بدن احساس کمبود میکند و از طرفی خود بدن این توانایی را دارد که یکپنجم را پر کند و شروع به بازسازی میکند. هر کس خودش میداند که چقدر میتواند ببخشد و دردش را احساس کند. طبق وادی نهم اگر این مقدار را از خودم دور کنم و ذرهذره تلاش کنم، قطعاً آن نیروی بخشیدن و بخشندگی در من قوی میشود و به جایی میرسم که صفت بخشندگی در من شکل میگیرد.
استاد امین در سیدی «تیروکمان» میفرمایند: «وقتی انسان توان بخشیدن را پیدا میکند، توان به دستآوردن را هم در مقابل آن به دست میآورد.» من با خودم فکر کردم که چگونه انسان میتواند توان بهدستآوردن را به دست بیاورد، به نظرم به این دلیل است که وقتی من میبخشم، از طرفی نیروهای الهی به من کمک میکنند و از طرف دیگر جای خالی آن را احساس میکنم و تلاش میکنم آن را پر کنم، چون حس خوب را درک کردهام و به این نتیجه رسیدهام که باید داشته باشم تا بتوانم ببخشم.
در قسمتی از پیام وادی نهم میگوید: « آنگاه بذر نیکو بکار که هم قوت کافی هم سایهبانهایتان برافراشته خواهد شد.» بخشش من نوعی کشت بذر نیکوست، منظور از قوت کافی همان برآورده شدن نیازهای مالی من است. آقای مهندس بارها گفتهاند کاری که بار معنوی داشته باشد، قطعاً مادیات را به همراه خواهد داشت و این اتفاق خواهد افتاد؛ زیرا وعده خداوند هرگز دروغ نیست، نباید چشمداشتی داشته باشم، باید اعتماد و ایمان داشته باشم و ببینم بهعنوان یک انسان در راستای احیاء انسانها و زندگیهای دیگر، چه کاری از دست من برمیآید.
نکته مهم اینکه اکنون من عضو لژیون سردار یا دنور و پهلوان شدم؛ آن را ناچیز نشمارم و نگویم من که کاری نکردهام، قدم گذاشتن در این راستا کار مهمی است؛ اما از طرفی هم فکر نکنم چهکار خاصی انجام دادهام؛ اگر احساس کنم من جایگاه خاصی را در کنگره به دست آوردهام این دقیقاً نقطه سقوط من است و این نشان میدهد که ظرفیت لازم را ندارم، بخشش در من شکل نگرفته، من پولی را دادهام؛ ولی نمیتوانم بگویم من بخشنده هستم، گویی دنبال این بودم که مورد تأیید دیگران واقع بشوم. بایستی به خودم بگویم امروز این توان من بوده و باید تلاش کنم تا هم توان مالی خود را افزایش دهم و هم ظرفیت درونی خود را.
هفته آینده جشن گلریزان است، به خودم گفتم گلریزان تقاطع دوراهیهاست و برای هر کسی این دوراهی متفاوت است، برای یکی ترس وشجاعت است، میترسد مبادا این مبلغ را بدهم و جیبم خالی بشود و زندگیام دچار مشکل بشود، برای دیگری کفر و ایمان است و ... هر چه باشد امیدوارم بتوانیم انتخاب درست داشته باشیم و در مسیر درستی قرار بگیریم. آقای زرکش فرمودند: «ناخودآگاه جذب کنگره میشویم و تا یک جایی ناخودآگاه تو را میآورد، از یک جایی به بعد باید با خودآگاه خودت بیایی.» هر کداممان به گذشته نگاه کنیم تعجب میکنیم چگونه راهمان به کنگره باز شده؛ حال باید به خودمان بیاییم و آگاهانه حرکت کنیم. برای درست حرکت کردن باید اطرافمان را خوب ببینیم، ژرف و عمیق بیندیشیم و آن کنیم که فرمان است، یکی از فرامین خیرخواه بودن و بخشنده بودن است به قول سعدی:
ای که دستت میرسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
سال دیگر را که میداند حساب؟
یا کجا رفت آن که با ما بود پار؟
گنج خواهی در طلب رنجی ببر
خرمنی میبایدت تخمی بکار
شکر نعمت را نکویی کن که حق
دوست دارد بندگان حقگزار
امیدوارم که همگی شکرگزار نعمتی که به ما داده شده باشیم.

عکاس: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)
تایپیست: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سیرجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
220