جلسه هشتم از دوره هفدهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی اردستان ویژه مسافران و همسفران با استادی پهلوان مسافر مجتبی، نگهبانی مسافر رسول و دبیری مسافر محمدرضا با دستور جلسه "جهانبینی در ورزش" روز پنجشنبه ۱ آبانماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که اجازه خدمت در این جایگاه به من داده شد. از ایجنت شعبه، نگهبان و دبیر جلسه تشکر میکنم که این فرصت را به من دادند که خدمت کنم و آموزش بگیرم. هر چه که بیشتر در کنگره میمانیم، قدر لحظات و اجازه خدمت برای ما واقعی میشود و متوجه میشویم که فرصتی در اختیار ما قرار داده شده و تنها چیزی که برای من مجتبی باقی میماند خدمت کردن در کنگره است و واقعاً خدا را شاکرم که این فرصت به من داده شد که بتوانم در خدمت شما باشم.
امروز راجعبه جهانبینی دقیقاً دو دستور جلسه داریم و این دستور جلسه دو بار تکرار میشود. در پارک طالقانی فکر کنم اکثر بچهها تشریف آورده و از نزدیک مشاهده کردهاند؛ شاید حدود ۲۰۰۰ نفر اعضای کنگره در پارک، ورزش پرتنشی مانند فوتبال را انجام میدهند؛ در والیبال هرکدام یک طرف زمین هستند و با هم کاری ندارند و درگیر نیستند؛ ولی در فوتبال خیلی جالب است شاید حالا من مجتبی چون در آن بازی حضور دارم اینگونه است؛ هنگامی که در یک باغی هستید متوجه نیستید که اطرافتان چه میگذرد. وقتی نگاه میکنم میبینم افرادیکه همه مصرفکننده، شر و شلوغکن بودند و هر کدام از آنها یک محله از دستشان آرامش نداشت، الان کوچکترین درگیری بین آنها نمیبینیم افرادیکه شیطنتهای خاصی داشتند کنار یکدیگر ورزش میکنند و لذت میبرند و حالشان از انجام دادن ورزش خوب میشود. همیشه در کنگره صحبت میکنیم یا میبریم یا میآموزیم؛ این شاید اول برای ما در قالب شعار باشد و بگوییم برای چه ما نباید برنده باشیم و در ادامه انسان ذرهذره تغییر میکند و یاد میگیرد که اصلاً شکستی وجود ندارد.
قبل از ورودم به کنگره در زندگی و محل کار فکر میکردم؛ باید همیشه من برنده باشم و حرف، حرف من باشد. ورزش کنگره این فرصت را به ما میدهد که یاد بگیرم؛ واقعاً از شکستها که به ظاهر شکست است؛ شاید این اتفاق قرار نیست بیفتد و من الان برنده باشم و آن چیزی که خواسته من هست اتفاق بیفتد و از این اتفاقی که افتاده و باب میل من نیست چه برداشتی میتوانم داشته باشم؟ یک تیم فوتبال داریم که بعضی از بچهها به تنش کشیده میشدند، دوست داشتیم برنده شویم تا یک چهارم هم رفتیم و زمانی که آن تنش را آرام کردیم برنده شدیم؛ یعنی با یک تیم معمولی با آرامش توانستیم به روش DST برنده شویم. نتیجهای که از این دستور جلسه میگیرم که در زندگی اگر اتفاقی باب میل من نیست حالا با همسر، همسایه، دوست و هملژیونی نباید به همریخته شوم، وقتی از تعادل خارج شوم؛ قطعاً نمیتوانم درست تصمیم بگیرم، پس من داخل کنگره آموزش میگیرم.
همیشه در صحبتهای خود میگویم: یک سفر اولی کافی است فرمانبردار راهنمای خود باشد و کارهایی را در چهارچوب اصول و قوانین کنگره انجام دهد و برداشت من جهانبینی من است که در کنگره به روش DST نهادینه میشود؛ چون من بعد از سفر اول تازه یکسری مشکلات خودم را میبینم که به واسطه مصرف مواد مخدر چه مقدار آسیب رساندم؛ پس باید مشکلات را حل و جهانبینی را کاربردی کنم که حلکردن و عبور از مشکل را یاد گرفتهام. من راهنمای تغذیه سالم هستم و در ورزش بحث سلامتی، باهم بودن و کاهش وزن را تجربه میکنم. آقای مهندس میفرمایند: "اول وزن را کاهش دهید و بعد شروع به ورزش کنید؛ چون با انجام دادن ورزش زانو و اعضای بدن آسیب میبیند.

تجربه من راجعبه پهلوانی، لژیون سردار و فرصتی که خداوند به من داده را بیان میکنم. بدون اغراق بگویم این یک فرصت است و تنها یادگاری که به جا میگذاریم همین است، من مالک چیزی نیستم. آقای مهندس در سیدی رب میفرمایند: "آن چیزی که در خواب میبینید نفسی دارد، فکر نکنید خواب است و تنها چیزی که ما با خود انتقال میدهیم همان خدمت است؛ خدمت مالی، در جایگاه راهنمایی، مرزبانی و هرکسی به هرنحوی که خدمت میکند آن را انتقال میدهد. بحث رقم مطرح نیست؛ شاید خانواده، اطرافیان یا نیروهای بازدارنده به سراغ ما بیایند؛ باید از ترسها عبور کرد. خود من در فشار بودم پرداخت مبلغ پهلوانی برای من سخت بود؛ ولی زمانی که پرداخت کردم خداوند نگذاشت من طلبکار شوم؛ چون سریعالحساب است؛ شاید بعضی مواقع به من سختی دهد که خود نوعی آموزش است.
آقای مهندس به ما آموزش میدهد که یاد بگیریم بدون چشمداشت پرداخت کنیم و این کار سختی است در ذهن خود میگویم: من این مبلغ را پرداخت کردم و توقع برگشت دارم. ظاهر کنگره درمان اعتیاد است؛ ولی برای من اتفاقاتی رخ میدهد و باید به من اجازه داده شود تا یاد بگیرم بدون چشمداشت پرداخت کنم. وقتی برای اجازه پهلوانی در کنار آقای مهندس قرار میگیریم میگوید: "هیچ توقعی نداشته باشید" یعنی خالصانه اجازه پرداخت میگیرید، شرایط برای شما سخت میشود؛ ولی بعد لذت و طعم بخشش را میچشید.
در کتاب ۶۰ درجه میخوانیم، از آن شرابی که نوشیدهایم میخواهیم به دیگران هم بدهیم؛ همانطور که یک راهنما طعم و لذت بخشش را چشیده، به رهجو پیشنهاد میدهد تو هم لذت این شراب را تجربه کن و به اجبار نمیشود، هرکس خودش باید طعم آن را بچشد و لذت ببرد و اگر دنبال آن باشید قطعاً نصیبتان میشود؛ زمانی که اجازه داده شد مبلغ آن هم فراهم میشود به قول آقای زرکش "سعی کنیم در این بازی ما هم شریک باشیم که قطعاً دریافت میکنیم." یک جایی زندگی سخت میشود؛ ولی احساس میکنید از یک جایی این قضیه حل میشود. انشاءالله با دست خودتان شعبهای بسازید و لذت ببرید؛ جایی که فرزندی در کنار خانواده به رهایی و آرامش میرسد. امیدوارم که من هم این سهم را داشته باشم و بیشتر از پیش در این مسیر حرکت کنم.
تایپیست و ویراستار: مسافر رسول (لژیون دوم)
عکاس: مسافر ابراهیم راهنمای تازهواردین
ارسال: راهنما مسافر محمدرضا نگهبان سایت
مسافران نمایندگی اردستان
- تعداد بازدید از این مطلب :
183