آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.
اگر بخواهم از روزی که وارد کنگره۶۰ شدم بگویم و از رنجی که در دلم بود، بنویسم چند دقیقهای چشمهایم خیس خواهد شد؛ اما راهنمای عزیزم امید را در دلم روشن کردند و باعث حرکت من شدند. به ایشان ایمان دارم و آرامش را در نگاهشان میستایم. باید تلاش کنم تا بتوانم ذرهذره آموزشها را در زندگی جاری کنم. سفر خود را آغاز کردم و پس از پایان چهلسیدی قرار شد برای رهایی به تهران برویم؛ اما نشد. با گرفتن آموزشهای ناب کنگره۶۰، نوشتن سیسیدی را شروع کردم و امیدوار بودم پس از پایان سیسیدی به همراه راهنما به تهران میروم و گل رهایی را از دستان پر مهر آقای مهندس میگیرم، اما باز هم نشد. ناراحت و ناامید بودم از اینکه چرا نتوانستم رهایی را بگیرم؛ ولی نور امید در دلم روشن شد و نوشتن سیدیهای هفتگی را شروع کردم. به خودم امید میدادم و تصمیم گرفتم بهجای مقاومت در برابر تغییراتی که خداوند برای من رقم زده، تسلیم شوم. شاید با خدمت کردن در کنگره۶۰ این اجازه صادر شود؛ ولی باید فرمانبردار باشم. فرمانبرداری برای انسان در هیچ کجا لذتبخش نیست؛ اما کنگره۶۰ تکهای از بهشت است که خداوند بر روی زمین قرار داده است. در کنگره۶۰ فرمانبرداری از شما عزیزان سرشار از لذت است. با خود زمزمه میکنم؛ آیا تو شایسته دیدار چنین انسانی را داشتی؟ با خود میگویم؛ اگر نداشته باشی باید تلاش کنی تا ذرهذره آموزشها را در زندگیت جاری کنی. در دنیایی بودم که زمانی برایم سیاه بود و اکنون نور در آن مشاهده میکنم که با دیدن آن سرشار از عشق و انرژی مثبت میشوم. کلمات زیادی را بر روی کاغذ نظم دادهام تا بتوانم جملهای برای تقدیر از آقای مهندس بنویسم، فقط میتوانم بگویم؛ شما با دنیای مادی حساب ندارید و با خداوند معامله کردهاید و نجاتدهنده جان و روح افرادی هستید که از زندگی خسته شدهاند. تشکر و قدردانی از شما سخت است، میخواهم بگویم؛ بندگانی که راه را گم کردهاند با اذن خداوند وارد کنگره۶۰ میشوند و از این منبع، نور دریافت میکنند.
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون دوازدهم)
رابط خبری: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون دوازدهم)
ارسال: همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر نگار (لژیون سوم) دبیر سایت
نمایندگی همسفران سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
181