جلسه پنجم از دوره اول جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی دزفول با استادی پهلوان همسفر فروغ، نگهبانی راهنما دنور همسفر سمیه و دبیری همسفر زینب با دستور جلسه « وادی هشتم: با حرکت، راه نمایان میشود» روز پنجشنبه ۲۴ مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خوشحالم که برای اولین بار در شعبه دزفول حضور دارم. اول از همه، از آقا پژمان و همسفر محترمشان، خانم شهره عزیز، بابت تاسیس این شعبه پربار و موفق تشکر میکنم. انشاءالله در این مسیر موفق باشید. از خانم سمیه عزیز، نگهبان لژیون سردار، خانم زهره ایجنت عزیز و مرزبانان محترم بابت اجازه حضور در این جلسه سپاسگزاری میکنم. امروز اولین روزی است که توفیق نصیبم شده تا شال پهلوانی را در گردنم بیاویزم و این با ورود به شعبه دزفول، برای من الهامبخش و الگوی زیبایی است که میتواند در این مسیر به من کمک کند.
ورود من به لژیون سردار با وادی هشتم رقم خورد و در حال نوشتن وادی هشتم بودم که اجازه ورود به لژیون سردار را کسب کردم. وادی هشتم به اتفاقاتی که در لژیون سردار برای من رخ خواهد داد، اشاره دارد. در ابتدا، تنها کلیتی از مسیر در ذهن داشتم و بدون پیشزمینه خاصی، راه برایم روشن شد و توانستم در این مسیر حرکت کنم. مدتها قبل از اینکه به کنگره بیایم، به حالت سکون مبتلا بودم. وقتی که وارد کنگره شدم متوجه شدم باید قدمهایی بردارم تا مشکلاتم را حل کنم. وقتی شروع به حرکت کردم، انگیزهام بسیار قوی شد تا زانوی غم به بغل نگیرم، چون میدانستم حتی یک قدم کوچک میتواند در آینده به یک قدم بزرگ تبدیل شود.
از آنجا که سیستم کائنات و هستی با نظم و انضباط خاص خود همیشه در حرکت است، میدانم که اگر میخواهم همگام و هماهنگ با این سیستم باشم، ناچارم حرکت کنم و از انرژی موجود بهرهبرداری کنم. پیش از ورود به کنگره، از سختی و چالشهایی که در زندگیام پیش میآمد، فرار میکردم؛ اما اینجا به من گفته میشود که باید بایستم و آن چالشها را برطرف کنم تا بتوانم قدمی به جلو بردارم. اگر این چالشها نبودند، مسیر حرکت روشن نمیشد. همواره این چالشها را به عنوان نشانهای ببینم که برای باز شدن مسیرم با آنها مواجه میشوم.
زندگی در کنگره مانند جادهای پر پیچ و خم است که تمام علائم در آن قرار داده شده تا از سفر لذت ببریم. در این جاده زمانیکه بک پیچ را رد میکنیم، پیچ دیگری پیش روی ماست و اصلا مهم نیست کجای مسیر هستیم؛ ابتدا، میانه یا آخر مسیر. چراکه نیروی منفی هیچگاه دست بردار نیست و
همیشه در حال تلاش است تا شما را منحرف کند. من بخشش را در لژیون سردار یاد گرفتم و فکر میکنم که در اینجا اجازهی پیشرفت و حرکت به من داده میشود. در چندین جا خواستهام حرکت کنم اما ممکن است به خاطر ترس یا تردید نتوانسته باشم؛ اما اکنون، با امنیت کامل میتوانم از سفر لذت ببرم و این برای من بسیار مهم است.
آقای مهندس، تمام وقت، زندگی و هزینههای خود را وقف کنگره کرده است تا شعبهها اضافه شوند و به انسانهای دردمند کمک کنند. بخشش نمیتواند تنها یک بعد داشته باشد. در طی ۱۲ ماه مسافرم سفرش را انجام داد و به سلامتی رسید. از اینکه او را سالم میبینم و آرامش و آسایش در خانهمان جاری است، احساس خوبی دارم و این حال خوب و خوش ناشی از بخششی است که توسط آقای مهندس انجام گرفته است.
من خواستههای مالی خود را هم دارم؛ ولی اتفاقی که در کنگره برایم افتاده، باعث شده است که تفکرم تغییر کند از این رو، میدانم آن چیزی که پرداخت میکنم، ارزشش را دارد و کیفیتی که میخواهم دریافت کنم، واقعاً قابل توجه است. این در واقع نوعی جبران خسارت از خودم و خانوادهام، حتی از جامعه است. اکنون به این نتیجه رسیدهام که در زمانهایی که درد را تجربه میکنم، باید اولویتهایم را به گونهای انتخاب کنم که از قبل تفکر کرده باشم و مسیری را انتخاب کنم که با درد و رنجی که در زندگی با آن مواجه هستیم، همخوانی داشته باشد.
جناب مهندس همیشه میگویند ما مالک هیچ چیز نیستیم، حتی جسم خودمان. در هستی من میتوانم یک امانتدار خوب باشم. لژیون سردار به من متعهد بودن را یاد داد، همچنین نوع زندگی کردن، نحوه بخشش کردن، برخورد با مشکلات، مسئولیت پذیری و نحوه خرج کردن پول را نیز آموزش داد. با انتخاب درست و تفکر صحیح، که در لژیون سردار وجود دارد، میتوانم به یک پهلوان تبدیل شوم. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید، بسیار سپاسگزارم.


تایپ: همسفر مریم جعفری رهجوی راهنما همسفر فرزانه(لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر لیلا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دزفول
- تعداد بازدید از این مطلب :
281