یازدهمین جلسه از دوره پنجاهوهفتم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی پروین اعتصامی اراک، با استادی راهنمای محترم مسافر محمد، نگهبانی مسافر جواد و دبیری مسافر بهنام، با دستور جلسه:
«وادی هشتم و تاثیر آن روی من» در روز پنجشنبه ۲۴ مهرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۶:۴۵ آغاز به کار نمود.
در ادامه پنجمین سال تولد و رهایی مسافران عباس و محمد را باشور فراوان برگزار گردید.
.jpg)
سخنان استاد:
با دستور جلسه «وادی هشتم و تأثیر آن روی من»
و جشن تولد پهلوان مسافر عباس و پهلوان راهنما مسافرمحمد
سلام دوستان، محمد هستم، یک مسافر.
خدا را شکر میکنم که بار دیگر توفیق حضور در کنگره نصیبم شد و توانستم در این جایگاه خدمت کنم. جا دارد از تمامی عزیزانی که در طول این سالها برای حضور من در این جایگاه زحمت کشیدند، صمیمانه تشکر کنم؛ از جمله راهنمای محترمم، آقای رضا میرزایی و راهنمای درمان سیگارم، آقای احمد خادمی که تا همیشه خود را مدیون این دو بزرگوار میدانم. همچنین از جناب مهندس دژاکام، دانشمند فرهیختهای که با کشف متد درمانی DST مسیر نجات ما را روشن کرد، صمیمانه سپاسگزارم. از مرزبانان، ایجنت و نگهبان عزیز نیز تشکر میکنم که این فرصت خدمت را در اختیارم گذاشتند.
امروز دستور جلسه، وادی هشتم است با موضوع «با حرکت، راه نمایان میشود» و در کنار آن جشن تولد دو عزیز، پهلوان عباس و پهلوان محمد را نیز داریم. سعی میکنیم جلسه را به نحوی برگزار کنیم که از نظر زمانی، به لژیونها آسیبی وارد نشود.
اما وادی هشتم، همانطور که میدانیم، به ما میگوید «با حرکت، راه نمایان میشود». همهی ما در کنگره برای موضوعی مشترک گرد هم آمدهایم؛ موضوعی که در بیرون از کنگره نگاه ناخوشایندی به آن وجود دارد، یعنی اعتیاد و مصرف مواد مخدر، الکل و سایر انحرافات. اما در کنگره، راه برای ما نمایان شد. مهندس عزیز، مسیر را برایمان باز و علامتگذاری کردند تا بتوانیم از این گذرگاه عبور کنیم.
مثلث درمان اعتیاد شامل جسم، روان و جهانبینی است؛
جسم را با داروی OT درمان میکنیم.
روان نیز بهتدریج متعادل میشود.
و اما جهانبینی، همان آموزشهایی است که از طریق سیدیها و کتابها در اختیار ما قرار میگیرد.
یکی از مهمترین این منابع، کتاب عشق است. برای رسیدن به خودِ واقعی، باید چهارده وادی را طی کنیم، و این مسیر برای همه – چه مسافر و چه همسفر – یکسان است، زیرا هدف رسیدن به آرامش درونی است.
پیش از وادی هشتم، ما هفت وادی را پشت سر گذاشتهایم؛ در وادی پنجم به ما آموخته شد که با فرمان عقل حرکت کنیم، و در وادی هفتم راه را پیدا کردیم. حالا سؤال این است: آیا باید در ابتدای راه بایستیم؟
من، مانند بسیاری از مسافران، سالها در مسیرهای مختلف تلاش کردم؛ از کمپها گرفته تا روشهایی که هیچکدام نتیجه ندادند. تنها راهی که مرا به سلامت رساند، روش درمان DST در کنگره ۶۰ بود.
در ابتدای سفر، وقتی از راهنمای تازهواردین میپرسم، میگویند: «دوره درمان حدود ۱۰ تا ۱۱ ماه است، باید سیدی بنویسی، در جلسات شرکت کنی، گوشبهفرمان راهنما باشی و تلاش کنی.» این موارد در ابتدا برای من ترسناک بود، چون تجربههای شکستخوردهی گذشتهام در ذهنم زنده میشد. اما وادی هشتم میگوید:
«با حرکت، راه نمایان میشود.»
اگر حرکت نکنی، هیچ مسئلهای حل نخواهد شد.
آقای مهندس میفرمایند:
«مشکلات، لعنت خداوند نیستند؛ بلکه رحمتی هستند برای رشد و پیشرفت انسان.»
وقتی وارد کنگره میشویم، راهنما انتخاب میکنیم و جایگزینی مواد بیرونی را با شربت OT آغاز میکنیم. این مسیر آسان نیست، اما اگر انجام دهیم، متوجه عمق وادی هشتم میشویم؛ زیرا با عبور از سختیها، وارد دنیایی تازه میشویم.
وقتی هر پله ۲۱ روزه را کم میکنیم، وادی هشتم را با تمام وجود درک میکنیم. روزی که برای گل رهایی از دستان پرمهر آقای مهندس آن را دریافت میکنیم، دنیای اعتیاد برای ما پایان مییابد و مجوز خروج از تاریکی صادر میشود.

اولین چیزی که یاد میگیریم، انجام فرامین راهنما و حرکت در مسیر درمان است. اگر گوشبهفرمان باشیم، میتوانیم همهی مسائل را با آرامش پشت سر بگذاریم.
وادی هشتم به من آموخت که بازپرداخت بدهیها از خود ما آغاز میشود. باید آسیبهایی را که به جسم خود زدهایم، با روش DST و داروی OT بازسازی کنیم. اگر خودسرانه دارو را کم یا زیاد کنیم، نیروهای منفی وارد افکارمان میشوند و باعث انحراف از مسیر میگردند. بازگشت دوباره به مسیر، انرژی و زمان زیادی میخواهد.
در تاریکیها به خانوادهام آسیبهای زیادی زدم، اما با آوردن همسفرم به کنگره، توانستم بخشی از آنها را جبران کنم. همسفر بال پروازی برای من شد. در ادامه، باید آسیبهایی را که به جامعه و طبیعت زدهایم نیز جبران کنیم. اگر آموختههای کنگره را در بیرون هم اجرا کنیم، افراد بیشتری جذب کنگره خواهند شد و به زندگی عادی بازمیگردند.
اما امروز جشن تولد پهلوان عباس و پهلوان محمد را داریم. این دو عزیز نیز روزی مصرفکننده بودند؛ اما راه برایشان باز شد، آمدند در مسیر درمان، با مشکلات فراوان دستوپنجه نرم کردند و به رهایی رسیدند. بعد از رهایی، فراموش نکردند که چه اتفاق بزرگی در زندگیشان رخ داده است.
یادم هست عباس و محمد از ابتدا دوستان نزدیکی بودند. عباس زودتر وارد کنگره شد و سفرش را با راهنمایی آقای هادی عزیز آغاز کرد. پس از مدتی به لژیون دوم آمد و با گوشبهفرمانی کامل، هرآنچه راهنما گفت را اجرا کرد. ابتدا شاید کمی فاصله داشت، اما بهتدریج بسیار فعال و منظم شد.
در ساخت و ساز ساختمان نمایندگی پروین اعتصامی، عباس مسئول حساب و کتاب بود و با تعامل خوبش، نقش مهمی در تکمیل ساختمان ایفا کرد. در سفر اول، عضو لژیون سردار شد و اکنون نیز در جایگاه خدمت فعالیت میکند. در حال حاضر، در شعبه میلاجرد به عنوان مرزبان خدمت میکند و درون و بیرون از کنگره، عاشق خدمت است. یقین دارم خداوند خیر این زحمات را به او بازمیگرداند.
اما دربارهی محمد عزیز؛ روز رهاییاش را به یاد دارم. در دوران کرونا، در پارک شهید باهنر با آقای مهندس به صورت تصویری صحبت کردیم. آن روز جشن بزرگی نبود، اما رهایی او از بهترین لحظات بود. بعد از آن، محمد به خدمت در نشریات و همکاری با آقای رضا طالببیگی پرداخت و از فرصتهایش بهخوبی استفاده کرد.
محمد را بیشتر با خندههایش میشناسم؛ هرچند پس از مدتی به دلیل کار و مشکلات، کمتر در لژیون حضور داشت، اما هر زمان دعوتش میکردیم، میآمد و صحبت میکرد. سفر اولش آسان نبود و در سفر دوم نیز با مشکلات زیادی، هم در خانواده و هم در کار، روبهرو شد. اما تسلیم نشد و پای کنگره ایستاد.
امروز، محمد در جایگاههای بالاتر در حال خدمت است و این نشان میدهد هرکس عاشق خدمت باشد، در کنگره فرصت رشد برایش فراهم است.
در پایان، از اینکه به صحبتهایم گوش دادید، صمیمانه سپاسگزارم. 🌺
.jpg)
اعلام سفر پهلوان مسافر عباس:
آخرین آنتیایکس مصرفی شیره، مدت سفر ۱۱ ماه ۱۵ روز با روش DST , داروی درمان درمان اوتی راهنمای گرامی،: آقای محمد, رهایی ۵ سال و ۹ ماه، ورزش در کنگره، شنا
.jpg)
اعلام سفر راهنما پهلوان مسافر محمد:
آنتی ایکس مصرفی تریاک، شیره، متادون، الکل، روش درمان DST ، داروی درمان شربت اوتی، مدت سفر ۱۲ ماه، راهنمای گرامی: آقای محمد، رهایی ۵ سال و ۷ ماه،
سفر سیگار: مدت سفر ۱۰ ماه ،راهنما : آقای احمد، رهایی ۵ سال ،ورزش در کنگره ؛ تنیس و شنا،
.jpg)
آرزوی مسافر پهلوان عباس:
سلام دوستان، عباس هستم یک مسافر.
آرزو میکنم؛ همسفرانی که هنوز بیرون از کنگره هستند میخواهم به مسافرانشان بپیوندند تا بال پرواز آنان باشند و بتوانند در کنار هم به رهایی برسند.

آرزوی مسافر پهلوان محمد:
سلام دوستان، محمد هستم یک مسافر.
من دو آرزو دارم؛ یکی سلامتی برای همه انسانها و دیگری آرزوی شخصیام که همان آرزوی جناب مهندس است؛ رهایی کل بشریت از بند اعتیاد.
انشاءالله این آرزو تحقق یابد و ما نیز بتوانیم سهم کوچکی در این مسیر بزرگ داشته باشیم و خدمتگزار باشیم.

سخنان مسافر پهلوان عباس:
سلام دوستان، عباس هستم یک مسافر.
در ابتدا از جناب مهندس و خانواده محترم ایشان صمیمانه تشکر میکنم که این بستر مقدس را فراهم کردند تا من، عباس، بتوانم به درمان برسم.
از تکتک شما عزیزان سپاسگزارم بابت پیامهای محبتآمیزتان. وقتی به خودم فکر میکنم، میبینم که آنقدرها هم لایق این پیامها نبودم، و اگر کاری انجام شده، تنها خدمتی بوده که به خودم کردهام.
از راهنمای خوبم آقا محمد تشکر ویژه دارم، همچنین از آقای هادی که چهار ماه در لژیون ایشان بودم و از راهنمای خدمتم، آقای مهدی حسنی، که اکنون در شعبه میلاجرد از ایشان آموزش میگیرم.
از برادر عزیزم که اگر امروز در این جایگاه حضور دارم، مدیون حمایت او هستم، قدردانی میکنم.
تشکر ویژهای هم دارم از ایجنت محترم شعبه، گروه مرزبانی و بخش مسافران و همسفران که باعث برگزاری چنین جشن باشکوهی شدند.
تجربه مسافر از روش DST
من سال ۱۳۹۷ با کولهباری از مشکلات و تخریبهای دوران مصرف وارد شعبه سردشت شدم.
اوایل سفر گوشبهفرمان نبودم، اما تنها چیزی که باعث ماندنم در کنگره شد، خدمت مالی بود که در همان ابتدا انجام دادم.
در مسیر سفر، چالشی داشتم؛ چرا که راهنمایم آقا هادی قصد داشتند لژیون را تحویل بدهند و من باید راهنمای جدیدی انتخاب میکردم.
امروز بسیار خوشحالم که در کنار عزیزی هستم که هر چه دارم، مدیون زحمات ایشان است؛ حتی سکوتشان برای ما آموزش بود و با همان سکوت، مطالب عمیقی را به ما القا میکردند.
درباره متد DST
بهجرئت میگویم که متد DST تنها و بهترین روش درمان اعتیاد است.
پیش از ورود به کنگره، خودم خالق انواع و اقسام روشهای ترک بودم و هر روشی را در خانه امتحان کردم، اما هیچکدام نتیجه نداد.
اگر امروز در این جایگاه ایستادهام و حال خوب را تجربه میکنم، تنها مدیون جناب مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان هستم که این متد علمی و انسانی را کشف کردند و در اختیار ما قرار دادند تا به درمان واقعی برسیم.
من، عباس، پیش از ورود به کنگره، در مسائل اقتصادی، مالی و اجتماعی کارهای ضد ارزشی زیادی انجام داده بودم؛
اما خدا را شکر میکنم که به کنگره آمدم، درمان شدم و امروز در حال خدمت به خودم و دیگران هستم.
این حال خوش را مدیون متد DST و جناب مهندس هستم.
پیوند تولد و وادی هشتم
خیلی خوشحالم که تولدم با دستور جلسه وادی هشتم همزمان شد.
من این وادی را بسیار دوست دارم. یادم هست یکی از پهلوانان گفت:
«من خالق کارهای نیمهتمام هستم.»
من هم در گذشته در انجام کارها نیمهکاره بودم و هیچکدام به نتیجه نمیرسید، اما وادی هشتم مسیر را به من نشان داد و گفت:
باید حرکت کنی؛ حرکتی که مقصد نهایی آن در کنگره، رهایی، حال خوش و آرامش واقعی است.
سخن پایانی:
با توجه به اینکه در ماه آینده گلریزان در پیش داریم، از همه عزیزان سفر اولی و سفر دومی میخواهم که فرمایش جناب مهندس را به یاد داشته باشند که فرمودند:
«مکمل درمان در کنگره، خدمت مالی است.»
برای خود من این موضوع تجربه شده است؛ تنها چیزی که باعث ماندگاریام در کنگره شد، همین خدمت مالی بود.
در پایان، از راهنمای محترمم آقا محمد و تمام عزیزانی که در این مسیر کمک کردند تا به آرامش برسم، صمیمانه سپاسگزارم.
ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
سخنان پهلوان مسافر محمد:
سلام دوستان، محمد هستم، یک مسافر
خدا را شکر میکنم که توفیق و اجازه دادند تا در این جایگاه خدمت کنم.
در ابتدا از راهنمای عزیزم آقا محمد سپاسگزارم. اگر محبت و دلسوزی ایشان نبود، شاید هیچوقت در کنگره پاگیر نمیشدم. همچنین از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم؛ واقعاً نمیدانم چگونه باید از ایشان قدردانی کنم، چون اگر آقای مهندس نبود، من الان اینجا نبودم؛ شاید حتی در این بُعد از هستی هم نبودم.
من از کسانی هستم که تا ته تاریکی اعتیاد رفتم؛ فقط یک قدم با مرگ فاصله داشتم. سرمایه، زندگی، جوانی و خیلی چیزهایم را در اعتیاد از دست دادم. از همان دوران نامزدی، در بهاصطلاح «طلاییترین» روزهای جوانی گرفتار شدم. هرچه تلاش میکردم نجات پیدا کنم، بیشتر زمین میخوردم؛ درست مثل گفتهی آقای مهندس که میفرمایند:
> «اعتیاد، پای انسان را محکمتر میگیرد.»
تا جایی رسید که از همهچیز ناامید شده بودم. مادرم میگفت: «به خدا توکل کن.» و من جواب میدادم: «کدام خدا؟ من او را نمیبینم!»
تا روزی که در نهایت درماندگی، در دل شکستم و گفتم:
> «خدایا، یکی من را از دست خودم نجات بده.»
همانجا بود که نوری در زندگیام تابید؛ نوری به نام کنگره ۶۰.
پیامی که به من داده شد، این بود:
> «صفت گذشته در انسان صادق نیست.»
این وادی به من امید داد، آنقدر که توانستم خودم را از نو بسازم.
منِ محمد که روزی فکر میکردم بدون مواد حتی یک ثانیه نمیتوانم زنده بمانم، حالا در آرامش و سلامتی زندگی میکنم.
البته این مسیر آسان نبود؛ باید بهایش را میدادم، باید سختی میکشیدم و قدمبهقدم جلو میرفتم تا آن نور درونم پررنگتر شود. در ابتدا فقط کورسویی بود، اما هرچه بیشتر حرکت کردم، روشنتر شد تا بالاخره همهچیز در زندگیم تغییر کرد.
کنگره، همهچیز را به من برگرداند؛ آنهم به بهترین شکل ممکن.
واقعاً نمیدانم چطور باید سپاسگزاری کنم، چون در زندگی من معجزه اتفاق افتاد.
چیزی که بودم، با چیزی که امروز هستم، زمین تا آسمان فرق دارد.
امروز به من میگویند: «پهلوان»
پهلوان؟! منی که روزی هزار تومان نداشتم خرج خودم کنم!
اما این عنوان را از برکت همین مسیر گرفتم.
نقطهی عطف حرکت من، حضور در لژیون سردار بود.
قبل از آن با سرعت بیست تا حرکت میکردم، اما با ورود به لژیون سردار، سرعتم شد دویست تا!
آنجا بود که طعم واقعی بخشش و برکت را چشیدم. هرچه از خدا خواستم، به من عطا کرد.
الان که اینجا نشستهام، آرزوی دیگری ندارم؛ فقط شاکرم که هنوز در کنگره هستم، اجازهی خدمت دارم و دیده شدهام.
هرچه داریم، از کنگره است.
ما فقط میتوانیم دنبال این خدمتها بدویم تا شاید گوشهای از آن را جبران کنیم و حالمان بهتر شود.
از اینکه اجازهی صحبت به من داده شد و به حرفهایم گوش دادید، سپاسگزارم..
📸 ⌨️ تایپ سخنان استاد و عکس: مسافر مجید _ لژیون سوم
⌨️ تایپ سخنان پهلوان مسافر عباس: مسافر معین _لژیون یازدهم
⌨️ تایپ سخنان پهلوان مسافر محمد_مسافز: مسافر محمدرضا _لژیون دوازدهم
⚙️ تنظیم و ارسال:مسافر مجید_لژیون سوم
«مسافران نمایندگی پرویناعتصامی اراک»
- تعداد بازدید از این مطلب :
391