English Version
This Site Is Available In English

بدون چشم داشت و بلاعوض

بدون چشم داشت و بلاعوض

آنان که مالشان را در راه خدا انفاق می‌کنند، مانند دانه‌ای است که از آن هفت خوشه بروید و در هر خوشه صد دانه؛ شکرگزار خداوند متعال هستم که برای آرامش ذهن و ساختن زندگی خود در کنگره۶۰، آموزش می‌گیرم و می‌آموزم.

دستور جلسه‌ی این هفته وادی هشتم و تأثیر آن رو من است که به من می‌آموزد تا امروز هرچه فکر کردیم و به دنبال مسیر درست گشتیم، از امروز باید شروع به حرکت کنیم، زمانی‌که شروع به حرکت کنیم، راه برای ما نمایان می‌شود؛ از آن‌جایی که نیروهای منفی هیچگاه نمی‌خواهند در مسیر درست و صراط مستقیم شروع به حرکت کنم، از ترفندهای زیادی استفاده می‌کنند؛ یکی از ترفندهای نیروی منفی و یا جهل و نادانی ما این است که در ابتدای شروع کار، تصویری بسیار وحشتناک و ترسناک از آن کار در ذهن خود ترسیم می‌کنیم، به گونه‌ای که جرأت نمی‌کنیم به آن کار نزدیک شویم و کوچک‌ترین حرکتی انجام دهیم.

این دستور جلسه را به بیماری خود ربط می‌دهم، چند ماه از سفر من می‌گذشت که به کنسر پستان مبتلا شدم، با ورود این بیماری به جسم همه چیز برای من به پایان رسید؛ مسیری سخت و پر از ناهمواری با مشکلات فراوان؛ شب و روز در گوشه‌ای می‌نشستم و هیچ حرکتی انجام نمی‌دادم، همه درها را به روی خود بسته می‌دیدم؛ اما راهنمای من در آن تاریکی، چراغ را به دست من دادند و از من خواستند تا از گوشه‌ی عزلت خارج شوم و به دنبال درمان بیماری خود باشم.

زمانی‌که فرمانبردار راهنما شدم و شروع به حرکت کردم، متوجه شدم که یادآوری لحظه‌ی دشواری، دشوار‌تر است؛ وقتی حرکت می‌کنیم، دیگر آن دشواری را احساس نمی‌کنیم و حرکت در مسیر آسان‌تر می‌شود.
قبل از بیماری راهنمای من در‌مورد بخشیدن مال و عضویت در لژیون سردار با من صحبت می‌کردند با اینکه شاغل بودم، برای لژیون سردار مدام حساب کتاب می‌کردم و لزومی نمی‌دیدم که شرکت کنم؛ به نظر خود با کمک به اعضای خانواده این کار را انجام می‌دادم و دیگر رسالتی بر خود نمی‌دیدم، با راهنمایی‌های راهنمای خود اولین بار که درگیر مشکلات متعدد بیماری‌ام بودم، در جلسات لژیون سردار شرکت کردم و با فاصله در کنار لژیون سردار نشستم؛ زمانی‌که مشارکت دوستان را می‌شنیدم، متوجه شدم چقدر از این دریای نعمت غافل بودم، آن‌جا فهمیدم  بخشش یعنی چه؟؟

وقتی از حس و حال خود می‌گفتند تعجب می‌کردم، با خود می‌گفتم: مگر می‌شود برای امرار و معاش عادی زندگی، دچار مشکل باشی و با این  اشتیاق در لژیون سردار شرکت کنی و این‌قدر انرژی و حال خوش داشت، آن هم بدون چشم داشت و بلاعوض؛ در لژیون سردار آموختم اگر قبلاً بخشش داشتم، ولی با حساب و کتاب و جنگ در افکار خود، حرص خوردن، توقع داشتن و باز شدن گره‌های زندگی‌ام بوده است؛ اگر چه می‌بخشیدم، ولی توقعات من باعث می‌شد هیچ حس و حالی از بخشیدن دریافت نکنم و برعکس با این توقعات و نرسیدن به آن باعث بیماری جسم خود بشوم.

یکی از مشارکت‌ها بسیار من را لرزاند، می‌گفت: یادت باشد کسی‌که می‌بخشد، به هر اندازه‌ای که باشد محتاج‌تر است، با این حرکت در مسیر ارزش‌ها تصمیم گرفتم عضو لژیون سردار شوم، تا بهای حال خوش و آموزش‌های ارزشمندی که در کنگره۶۰، آموختم را پرداخت کنم؛ سلامتی خود را مدیون کنگره۶۰، و آموزش‌های ناب آن هستم، زیرا به من آموخت حرکت کن و از کینه و خشم‌های خود عبور کن، گذشت داشته باش تا کم‌کم راه برای تو نمایان شود.

کنگره۶۰، به من آموخت اگر به خود و جسم خود آسیب زده‌ای ایرادی ندارد، امروز فرصت داری تا از خود جبران خسارت کنی، خودت را ببخش و در مسیر ارزش‌ها حرکت کن؛ امیدوارم بتوانم در این مسیر سبز باقی بمانم و با حضور در لژیون سردار در کنگره۶۰، اول به خود خدمت کنم .

نویسنده: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون یازدهم)
رابط خبری: همسفر مريم رهجوى راهنما همسفر مريم (لژيون ششم)
ویرایش و ارسال: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی شفا مشهد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .