هرسخن از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند در اول صحبتهایم برمیگردم به ۳۲ سال پیش من تازه اولین سالی بود که میخواستم در شغل معلمی شروع به کار کنم که بعد یک سال ازدواج کردم با هزار امید زندگیم را شروع کردم و همسرم اجازه نداد که کار کنم، تا چند سال زندگی بر وفق مراد بود. بعد از تولد فرزند دومم یک مسافرتی داشتیم من در بین راه متوجه شدم که همسرم حال خوبی ندارد و از من خواست که یک ساعتی ما داخل ماشین منتظر بمانيم وقتی برگشت از او پرسیدم کجا رفتید جوابی نداد. ما از مسافرت برگشتیم چند ماهی گذشت که متوجه شدم مسافرم در بیرون از خانه مواد مصرف میکند.
من از مواد شناختی نداشتم؛ چون در خانوادهام کسی را نداشتم که به این بیماری مبتلا شده باشد نمیدانستم چهکار کنم روز بهروز بدتر میشد. از نظر رفاه و زندگی ما تأمین بودیم و مشکلی نداشتیم تا اینکه کمکم مشکلات شروع شد هر روز جنگ، دعوا و قهر زندگی آن روی تاریکی را به من نشان داد. خودم دچار استرس و اضطراب شده بودم سالها با این وضعیت سپری شد مشکلات، بیکاری مسافرم، دعوای خانوادگی، جروبحث با خانواده مسافرم که شما مقصر هستید.
حرف یکدیگر را نمیفهمیدیم، آنقدر تنش داشتم که دچار بیخوابی شدید شدم هر شب با قرص خواب میخوابیدم واقعاً زندگی تيره و تاریکی را سپری میکردیم هنوز هم من مشکل خواب دارم. تا اینکه یک روز مسافرم گفت: من دیگر مصرف نمیکنم باور نکردم؛ چون چندین بار این جمله را گفته بود بعداز سه ماه گفت: من یک جایی میروم که اسمش کنگره۶۰ است اگر دوست دارید بیا برویم، فردای آن روز باهم به گنگره آمدیم وقتی وارد کنگره شدم مات و مبهوت بودم، جو برای من خیلی سنگین بود که یک همسفری با لبخند جلو آمد و خوشآمد گفت.
جلسه دوم که آمدم روز دوشنبه بود همسفر فاطمه مرزبان من را به همسفر مرضیه راهنمای تازه واردین معرفی کرد. من فقط نگاه میکردم همه لبخند روی لبانشان و مهرورزی در قلبشان به وضوح قابل لمس بود. با صحبتهای راهنمای تازه وادین همسفر مرضیه انگار یک چراغ در دل من روشن شد. ماهها گذشت، ما به رهایی رسیدیم سفر دوم شروع شد من با همسفر مهری آشنا شدم تازه فهمیدم که کجا هستم و هدفم چه است؟
با عشق بلاعوض راهنمایان محترم و راهنمایی این فرشتهها من آرامش را احساس میکردم. واقعاً کنگره مکان امن و مقدس است. من در کنگره صبوری را یاد گرفتم که در صبر کردن بیصبری نکنم عشق ورزیدن و توکل کردن را به معنی واقعی آموزش دیدم. اعتیاد نه تنها نابودگر زندگی فرد معتاد است؛ بلکه آتشی در زندگی خانواده و اطرافیان او نیز هست؛ پس باید این آتش ویرانگر مهار شود خداوند به آقای مهندس دژاکام عمر طولانی عطا کند که مسیر زندگی من را عوض کرد.
دلنوشته: همسفر مهین رهجوی راهنما همسفر مهری (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر هاجر رهجوی راهنما همسفر مهری (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر آذر رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی باباطاهر همدان
- تعداد بازدید از این مطلب :
49