English Version
This Site Is Available In English

برای حرکت هدف و خواسته مهم هست

برای حرکت هدف و خواسته مهم هست

جلسه هشتم از دوره هجدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ساوه به استادی راهنما همسفر زری، نگهبانی همسفر فخری و دبیری همسفر حدیثه با دستور جلسه « وادی هشتم (با حرکت راه نمایان می‌شود) و تاثیر آن روی من» روز دوشنبه ۲۰ مهر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

از نگهبان جلسه، دبیر، ایجنت و گروه مرزبانی و راهنما همسفر حمیده سپاسگزارم که من را دعوت کردند تا من در خدمت شما باشم. سومین سالی هست که به این شعبه می‌آیم، اولین سالی که آبان سال ۱۴۰۱ بود جشن هفته همسفر بود و با کلی اضطراب اومدم چون هیچ شناختی از شعبه ساوه نداشتم ولی زمانی که خواستم بیام شعبه ساوه، انگار زمین و زمان دست به دست هم داده بود که من نیایم و راه نهایتاً دو ساعت را من با مسافرم ۵ ساعت و ۲۰ دقیقه در راه بودیم و اصلاً برای من عجیب بود و جلسه شروع شده بود و جشن هفته همسفر بود و من حول و حوش ساعت ۵:۲۰ به در شعبه رسیدم و همش می‌گفتم نمی‌شود. در راه که داشتیم می‌آمدیم مسافرم می‌گفت: زری نکنه یه وقت نتوانی و تو قبول کردی و اگر نشود چه؟  من گفتم: من ایمان دارم و می‌شود و واقعاً هم خداوند کمک کرد. خوب ساعت کاری ادارات دولتی تا ساعت ۳ یا ۴ بعد از ظهر هست و انگار زمانی که من آمدم ساوه همه چیز دست به دست هم داد تا ساعت کاری بشود ساعت ۱ یا ۲ بعدازظهر و من مرخصی نمی‌گرفتم تا  برای سرکشی شعبه ساوه بیایم.
خدا حفظ کند همسفر ربابه و مسافرش را هرجا هستند در سلامتی باشند همان روز که جشن همسفر مسافرشان گفتند: نگران نباش ما هر روز این مسیر را می‌آییم و می‌رویم و با هم هماهنگ می‌کنیم و واقعا دو سالی که در خدمت شما بودم بدون هیچ سختی من این مسیر را رفتم و مسیر به نظر من اصلاً طولانی نبود و قبل از این فکر می‌کردم، وای! ساوه پس نشان می‌دهد تو بخواهی و تو حرکت کنی و تو انگیزه داشته باشی مسیر برای تو روشن می‌شود و خداوند هم در آن مشخص می‌کند از چه راهی بروی. برای حرکت هدف و خواسته مهم هست؛ اما اینکه چه راهی نمایان می‌شود، مهمه. آیا من قرار هست راه تاریکی‌ها را طی کنم یا نه، در مسیر روشنایی‌ باشم.

من کنگره آمدم و حال خوب دارم از تجربه دیگران استفاده می‌کنم. من سفر اولی و من تازه وارد چرا آن حس خوب  را دریافت می‌کنم؟ چون این‌جا افراد تاریکی مطلق را تجربه کردند و این حس به دیگران هم منتقل شده، ولی در بیرون از اینجا سرپوش می‌گذارد و اسمی از حال خوبش و نه مکانی که به حال خوب رسیده را بگوید. من زری در دو سه سال اول در محیط اداری و بیرون اداره همه من را می‌شناختند یک مقدار برایم سخت بود که بگویم که در کنگره هستم، ولی همه کسانی که با من دوست بودند می‌دانستند که حال من تغییر کرده و چقدر حالم خوب هست و آن زمان پنهان می‌کردم، ولی الان با افتخار می‌گویم: من یک جایی رفتم که این حال خوب را مدیون آن‌جا هستم و این حال خوب را از یک سری افراد به اسم راهنما در این مسیر به من کمک می‌کنند.
اگر من بخواهم به آن حال خوش برسم که راهنما رسیده باید سرم را با سر راهنما عوض کنم و راهنما هرچه گفت مطیع مطلق باشم و مطمئن باشم که راهنما تنها فردی است که در دنیا صلاح من‌ را می‌خواهد و مطمئن باشید راه نور و روشنایی برایمان برای همیشه باز می‌شود.
در مسیر سختی‌های زیادی هست ولی جنگیدن برای رسیدن به هدف مهمترین عاملی هست که من مشخص می‌کنم نه مسافر و نه راهنما و نه افراد بیرون از کنگره من مشخص می‌کنم که در وادی که قرار گرفتم به نام کنگره ۶۰ که سراسر نور، عشق و محبت است. چه جوری من می‌توانم و از چه راهی وارد بشوم تا بتوانم این عشق را دریافت کنم تا به دیگران هم نثار کنم. آیا فقط باید دست روی دستم بزارم بنشینم و راهنما به من گفته که سی‌دی بنویس و فقط سی‌دی بنویسم و تمام بشود، وظیفه بعدی، حرکت کردن؛ حرکتی که به خود من امیدواری و انرژی می‌دهد. زمانی که شما انرژی به جمع می‌دهید انرژی را چندین برابر دریافت می‌کنید و همین جاست که به حال خوش می‌رسید.
در این وادی صحبت از جبران خسارت می‌شود اگر قرار است به حال خوش برسیم، شروع کنیم به جبران خسارت کردند. جبران خسارت از خود که خیلی مهمه حتی خودمان را دوست نداشته باشیم نمی‌توانیم عشق به فرزند بدهیم. فرزند من یک مادر آرام، متعادل، خوشرو و مهربان می‌خواهد.  اگر من آموزش‌ها را دریافت نکنم در مسیر گردباد من را از آن گردانه بیرون پرت می‌کند و تنها چیزی که برای من می‌ماند حسرت، حسرت هست که ای وای چرا نماندم و چرا بیشتر استفاده نکردم؟ چرا زمان تمام می‌شود؟
وادی هشتم پلی هست بین تفکر و عشق، ما ۱۴ تا وادی پشت سر می‌گذاریم تا در نهایت به وادی عشق و محبت برسیم. انشاالله با حرکت درست بتوانیم اول از همه برای خودمان و بعد برای هم خانواده‌ و بعد هم برای جامعه مسمر ثمر باشیم.
در ادامه مسئله پیمان مطرح است، پیمان به نظر من کلاً انسان را زیر و رو می‌کند و عجیب هست. اگر کسی بالای ۶ ماه رهایی دارد و وارد سفر دوم جهان‌بینی شده بد نیست راجع به پیمان فکر کند و بنشیند چند ساعت با خودش و خدای خودش خلوت کند، ببیند چه بدی‌های به جهان هستی و خود دارد و چه کارهایی باید بکند که جهان هستی و خودش از خودش راضی باشد انشالله که همه به آن نقطه برسیم.
گر مرد رهی میان خون باید رفت
از پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای در راه بنه هیچ مگو
چون راه بگویدت که چون باید رفت

مرزبان کشیک: همسفر مرضیه و مسافر همایون
تایپ: همسفر مهرناز (لژیون دوم)
عکاس: همسفر معصومه (لژیون چهارم)
ویرایش و ارسال: همسفر معصومه نگهبان سایت

همسفران نمایندگی ساوه

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .