امروز به نقطهای رسیدهام که شاید سالها در آرزویش بودم، اما راهش را نمیدانستم.
به کنگره ۶۰ وارد شدم، جایی که واژهها بوی آرامش میدهند و آدمها با نگاهی از جنس عشق و فهم به یکدیگر مینگرند.
اینجا فهمیدم رهایی فقط ترک نیست؛ تولد دوباره است، آغاز نوریست در تاریکی سالها گمشدگی و درد. دیگر نمیخواهم در گذشته بمانم، نمیخواهم بار اشتباهاتم را به دوش بکشم؛ بلکه میخواهم یاد بگیرم، بفهمم و بسازم.
کنگره برایم شد خانهی امید؛ جایی که یاد گرفتم انسان بودن یعنی «تلاش برای بهتر شدن».
هر روز صبح که چشم باز میکنم، حس میکنم فرصت تازهای دارم برای زندگی کردن بدون دروغ، وابستگی و فرار.
این بار، با ایمان و عشق به راهی قدم گذاشتهام که به آزادی ختم میشود، آزادی از تاریکی، از خودِ گمشده، از همهی آنچه نمیخواستم باشم.
در خاتمه تشکر میکنم از استاد محترم آقا داوود عزیز و بنیانگذار آزادی، استاد بزرگ جناب آقای دژاکام.
ارسال مطلب: مسافر میلاد لژیون چهارم
مرزبان خبری: مسافر رامین
- تعداد بازدید از این مطلب :
443