جلسه پنجم از دوره چهلوچهارم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی کاسپین، با استادی مسافر راهنما سعید، نگهبانی مسافر میثم و دبیری مسافر محسن، با دستور جلسه «نظم، انضباط و احترام در کنگره ۶۰»، روز پنجشنبه 17 مهرماه ۱۴۰۴ ساعت 16:45 آغاز به کار کرد.
.jpg)
سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که یکبار دیگر توفیق پیدا کردم در کنار شما عزیزان در این جایگاه قرار بگیرم، تجربه کنم و آموزش بگیرم.
در مورد دستور جلسهی «نظم، انضباط و احترام» داشتم فکر میکردم. در گذشته، ما تصویری از آدمهای سرمایهدار داشتیم که اغلب شکم بزرگی داشتند، تا لنگ ظهر میخوابیدند و آسودهخاطر بودند. این تصویر از آدمهای پولدار، سالها در ذهن من نقش بسته بود.
اما با گذشت زمان، تعریف سرمایهداری تغییر کرد. فضای مجازی هم در این تغییر نقش زیادی داشت. حالا وقتی به آدمهای موفق نگاه میکنیم، میبینیم بیشترشان خوشاندام، ورزشکار، آراسته و منظماند. وقتی دقت میکنیم، متوجه میشویم که این افراد «آدمپری» نیستند؛ بلکه حاصل نظم و تلاش خودشان هستند.
در کنگره ۶۰ هم تعریف ما از «آدم حسابی» کمی متفاوت است. کنگره از این قاعده مستثنی نیست؛ نظم در اینجا چنان جایگاه مهمی دارد که اگر نظم را از کنگره حذف کنیم، گویی روش DST و اساس درمان را حذف کردهایم. یعنی چیزی از کنگره باقی نمیماند، چون نظم یکی از ستونهای اصلی آن است.
من، سعیدی، روزی بود که وقتی همه خواب بودند، من بیدار بودم و وقتی همه کار میکردند، من خواب بودم! واقعاً همینطور بود. شبها تا صبح بیدار بودم و صبحها در محل کارم میخوابیدم. اما امروز چه اتفاقی افتاده که من معمولاً سر ساعت هفت صبح بیدارم؟ این تغییر را مدیون مسیر کنگره هستم.
وقتی وارد مسیر کنگره میشوید، باید خودتان را به جریان آن بسپارید. بعضی از آدمها در ابتدا مقاومت میکنند. همانطور که حمید آقا میگوید: «فکر نکردن در کنگره راحتترین کار است.» یعنی لازم نیست خودمان را درگیر تفکرهای زیاد کنیم یا بیش از حد زور بزنیم؛ فقط باید هممسیر شویم.
رهجو وقتی وارد کنگره میشود، کمکم نظم را در وعدههای شربتش رعایت میکند، سر ساعت میآید، در صحبت کردنش تغییر ایجاد میشود. به مرور میبینیم که او دیگر آن مصرفکنندهی سابق نیست.
در این دستور جلسه، کلمهی «احترام» خیلی ذهنم را درگیر کرد. چه ارتباطی میان احترام و نظم وجود دارد؟ به نظر من، احترام بدون نظم ممکن نیست. شما نمیتوانید انسان بینظمی باشید و انتظار احترام واقعی داشته باشید. شاید بعضیها به خاطر پول یا ظاهر، احترامی ظاهری بگیرند، اما آن احترام واقعی نیست.
یک رهجویی که نظم ندارد، نه پیش راهنما و نه میان دیگران قابل احترام نیست. به قول حمید آقا، «رهجویی که در جلسه منظم نباشد، چطور میتوانم مطمئن باشم که در منزل شربتش را سر وقت میخورد؟» اما رهجویی که منظم است، حتماً به رهایی میرسد، آن هم با نمرهی خوب و تعادل درونی.
آدم بینظم همیشه در زندگی با چالش روبهرو است — در خانواده، در رابطه با فرزند، در محیط کار و در اجتماع. چنین فردی به مرور احترام خود را از دست میدهد. در واقع، نظم پایهی همه چیز است؛ از آداب معاشرت گرفته تا موفقیت در درمان.
رهجویی ممکن است بینظم باشد و فقط قطع مصرف کند، اما به «تعادلی» که هدف نهایی کنگره است، نخواهد رسید.

در بخش دوم دستور جلسه، میخواهم به مسافر عباس اشاره کنم. اگر در سالن است، خواهش میکنم او را تشویق کنید 👏
فکر میکنم همهی شما عباس را میشناسید؛ بهواسطهی خواندن شعر در جشنها و مراسم مختلف. گاهی هم فیالبداهه شعر میخواند. این دستور جلسه کاملاً به او میخورد، چون تولد و رهایی نصیب کسی میشود که نظم، انضباط و احترام را بهدرستی اجرا کرده باشد.
اوایل کار برای عباس خیلی سخت بود. بهخاطر شغلش در محیطی کار میکرد که انواع مواد وجود داشت. من میدانستم چقدر برایش دشوار است که در آن فضا بتواند «نه» بگوید. بارها به او تأکید کردم که نباید در آن شرایط قرار بگیرد، اما او در ابتدا مقاومت میکرد و میگفت «میشود».
دو سه ماه گذشت تا خودش فهمید نمیشود و کارش را رها کرد. چند ماهی کاملاً به حرف گوش داد و در کنگره ماند و بالاخره به رهایی رسید.
از خصوصیات اخلاقی عباس این است که فرمانبردار خوبی است و همیشه برای خانوادهاش تلاش کرده. خانوادهدوست است و برای آیندهی فرزند و زندگیاش ارزش زیادی قائل است.
از صمیم قلب به عباس تبریک میگویم. امیدوارم این تولد، آغاز مرحلهای تازه برای او باشد؛ و همسفرش دوباره در کنار او به کنگره بازگردد — که این خواستهی قلبی خودِ عباس هم هست.
این مسیر، مسیر بسیار زیبایی است. من خودم تجربهاش کردهام و میدانم چه برکاتی دارد.
در پایان، از تمام مرزبانها، ایجنت و خدمتگزاران عزیز تشکر میکنم.

اعلام سفر:
آخرین آنتی ایکس انواع آنتی ایکس مدت سفر یک سال با روش دی اس تی با داروی درمان شربت او تی با راهنمایی آقا سعید لژیون ۲۳ ورزش در کنگره تنیس روی میز رهایی از مواد 16 ماه و 15 روز رهایی از سیگار 11 ماه با راهنمایی اکبر آقا حسنی ها

آرزوی مسافر:
آرزو دارم اول شال پهلوانی را گردن آقا سعید ببینم بعد گردن خودم

پیام تبریک:
چه خوب است که زندگی مشترک برای عباس مهم است. خیلی به او تبریک میگویم و امیدوارم تولدش شروعی باشد تا همسفرش دوباره به کنگره بیاید. این یکی از خواستههای قلبی عباس است که همراهی همسفرش را در این مسیر داشته باشد. من خودم تجربه کردهام که این مسیر، مسیر خوبی است و امیدوارم بهترینها برای او اتفاق بیفتد. همچنین از مرزبانها، ایجنتها، حمید آقا، آقای کوروش و در رأس همه، آقای مهندس، تشکر میکنم.

سخنان عباس:
با سلام و عرض ادب خدمت همه عزیزان، از اینکه در این جلسه و جشن رهایی حضور دارید، بسیار سپاسگزارم. همچنین از آقای مهندس و خانواده محترمشان، حمید آقای محبی، و راهنمای عزیزم، آقای سعید، که در این مسیر مرا همراهی کردند، تشکر میکنم. بدون کمکهای آنها، به جایی که امروز هستم نمیرسیدم.
از آقای اکبر، راهنمای سیگارم، و از آقای حامد، راهنمای تازهواردین، نیز کمال تشکر را دارم. از آقای اینالو، که در این مسیر برای تازهواردین خدمت کردند، همچنین از خدمتگزاران کنگره و ایجنتهای دورههای قبلی و فعلی تشکر میکنم. مرزبانان قبلی و فعلی، و به ویژه از آقای رمضان که با دادن خدمت صوتی باعث شدند من در کنگره بمانم، سپاسگزارم.
از همسفرم که با اینکه کنار من نیست، همیشه پیراهن سفیدم را اتو میکرد، تشکر میکنم. همچنین از آقای کارن که همیشه به او میگویم: همانطور که ما در کنگره آموزش میبینیم، این آموزشها به دستور جلسات ربط دارد. چیزی که من در کنگره کم داشتم نظم و انضباط بود، اما احترام را از مادر عزیزم یاد گرفتم و اکنون میتوانم بگویم که احترام بیشتری دارم.

از آقای سعید بسیار تشکر میکنم که نه تنها در درمان مواد مخدر، بلکه در کمک به داشتن یک زندگی خوب و منظم، به من کمک کرد. استاد امین میفرمایند: “گاهی اوقات خدا با قرار دادن یک سری افراد در مسیر زندگی، به ما میگوید که من هواسم به شما هستم”، و آقای سعید یکی از این افراد برای من بوده است.
پول خوب است، اما من از خدا میخواهم که زندگی آرام و بدون دغدغهای داشته باشم. آقای سعید به من آموخت که سهم خود را انجام دهم و برای بقیه نباید جنگید و تسلیم شد. در کنگره فهمیدم که با خدمت مالی میتوان حال آدم را بهتر کرد. حتی با پرداخت دو سرداری که حتی به اندازه پول مواد و سیگار هم نمیشود، حس کردم حال من خیلی بهتر شد و یک حس درونیم به من گفت که باید تغییر جایگاه بدهم. جایگاه دنوری که در آن قرار دارم، جایگاه بسیار بزرگی است و کار من در مقابل آن کوچک است.
از 16 سالگی مصرف شیشه را شروع کردم و انواع مواد را مصرف کردم. مواد را دوست داشتم و تا مرز مرگ مصرف میکردم. گاهی اوقات واکنش نشان ندادن، خودش هنر است. در سفر اول، رهجو به عشق راهنما میماند، اما در سفر دوم به عشق کنگره میماند. خدمت در سفر اول خیلی به من کمک کرد، اما حالا در سفر دوم تازه میفهمم که رهایی یعنی چه.
.jpg)
من همیشه حالم خراب بود و افسرده بودم، اما الان خدا را شکر از صبح تا شب انرژی دارم. دیگر مواد مخدر نمیبینم، مشروب نمیبینم. انگار هیچوقت 16 سال مصرفکننده نبودهام. چون الان دیگر نیازی به آنها ندارم. حالم خوب است و از زندگی لذت میبرم.
خدارا شکر که در کنگره هستم. کنگره به من خیلی چیزها داده است. از حمید آقا، آقای سعید، و خدمتگزاران کنگره بسیار سپاسگزارم. از شما عزیزان هم تشکر میکنم که به صحبتهای من گوش دادید.

مرزبان کشیک: مسافر مسیح
عکاس: مسافر امیر
تایپ: مسافر رضا
تنظیم: مسافر سعید ل ۲۳
تهیه شده در سایت مسافران کاسپین
- تعداد بازدید از این مطلب :
81