مشارکت همسفر آمنه از سیدی وادی هشتم بخش۱:
با حرکت، راه نمایان میشود. امواج چون گردباد بر زمین فرود میآیند و آنچه برداشتنی باشد با خود به امانت میبرند و این جز فرمان حاصل نمیگردد؛ پس شما که پیمان میبندید در اندیشه آن باشید که از زمین برخواسته و به آن مکان که فرمان است رهسپار شوید. در سکون،هیچ چیز به وجود نمیآید و زایشی ندارد؛ همه چیز از حرکت شکل میگیرد و ساختارها پدیدار و موجودات خلق و سفر در حلقههای آفرینش آغاز و ادامهدار میگردد.
علما و حکما به دو بخش تقسیم میشوند؛ بعضی علما یا حکما بحثیاند؛ یعنی با درس و مدرسه به یک جایی رسیدند، در محدوده ماده کار میکنند یا حواس پنجگانه زندگی، ابعاد مختلف و گوناگونی دارد. اینگونه نیست که متولد بشویم، زندگی کنیم بعد بمیریم و هیچوپوچ شویم؛ اگر اینگونه نگاه کنیم خیلی سخت و دشوار است؛ باید بدانیم انسان بقا دارد آنموقع داستان چیز دیگری خواهد بود. جهان، آسمان و فرشته واقعی هستند، جن وجود دارد؛ چیزی به نام نبود نداریم، نیستی وجود ندارد. وقتی انسان خلق شد یکی از فرشتهها شورش کرد و قدرتمطلق او را از درگاهش بیرون راند و از خدا تا روز قیامت مهلت خواست.
در زندگی باید تفکر کنیم؛ باید کلیها را نگاه کنیم تا مشکل را حل کنیم.با حرکت، راه نمایان میشود، در هنگام حرکت باید خواسته داشته باشیم؛ مثلاً آیا میخواهیم ازدواج کنیم یا نه؟ بعضی از خواستهها مبهم است؛ پس از آنکه خواسته مشخص شد باید در جهت آن با تمام وجود تلاش کنیم؛ مثل تشنهای که دنبال آب میگردد. بعضی از خواستهها در دراز مدت انجام میگیرد؛ در مسیر حرکت گاهی با چندین راه برخورد میکنیم که مجموع این راهها به دو راه عمده ارزشی و ضدارزشی یا الهی و شیطانی تقسیم میشود که هر فرد بستگی به کمخردی و خردمندی یکی از این راهها را انتخاب میکند؛ مثل آهو به دنبال علف تازه از جاده اصلی پرت میشود یا دانشجو مهندسی از مسیر دانشگاه به کمپ یا تیمارستان راهی میشود.
مشارکت همسفر مقدسه از سیدی بادبادکباز:
چرا ما از عنوان قدرت مطلق استفاده میکنیم؟ چون بعضیها خدا را قبول ندارند و میگویند خدایی وجود ندارد و گاهی اوقات مقصر نیستند؛ چون در بعضی از دینها سوءاستفاده میشود؛ مثل زمان قرون وسطی که چقدر از آدمها به جرم جادوگری و ضد مسیح بودن زنده سوزاندند و در اینجا مسیح چه گناهی داشت، آن چیزی که بر هستی برنامهریزی کرده و قدرت هستی در دست اوست قدرت مطلق است. جهان مملو از امواج است موج های بسیار با طول کم و امواج سهمگین و خطرناک بین این دو تا سکوتی است نسبتاً کم عمر؛ ما هم مانند برگی روی این موج سوار هستیم گاهی وقتها به زیر میرویم و گاهی چون پر مرغی به سطح میآییم؛ باید تعلیم بگیریم که هر لحظه آن را از چه طریقی کنترل کنیم، هر لحظه را با اراده و صبر بتوانیم طی نماییم. طریقه بالا آمدن از زیر چرخه امواج را فرا میگیریم آنوقت میتوانیم بگوییم که ما با مبارزه با طبیعت آموختیم و آماده و حاضر انجام بسیاری از آنچه تو میخواهی هستیم؛ یعنی تسلیم به قدرتمطلق.
ما عظمت جهان را میبینیم، اقیانوس، منظومه، خورشید، زمین همه به اندازه قطره آب است. همه چیز در جهان هستی عمر دارند هیچ چیز نمیتوانیم پیدا کنیم عمر نداشته باشد خورشید، آسمانها، کهکشانها همه یک عمری دارند و از بین میروند هیچ چیز پایدار نیست. ما روی سنگی به نام کرهزمین قرار داریم که در هوا معلق است و برای خودش میچرخد ما هم روی این کرهزمین هستیم، یک زلزله میآید تکان میخورد یا سونامی میآید همه شهر از بین می رود. وقتی نگاه میکنیم ما کجا قرار داریم ما چه هستیم و چگونه میتوانیم از این استفاده کنیم یا وقت، زمان را صرف چه چیزی میکنیم. جهان مملو از امواج است ما روی موجها سوار هستیم زندگی ما فراز نشیب دارد امواج موجها را با طول کم آرام و موجهای سهمگین و خطرناک گاهی با یک موج بالا و گاهی با یک موج پایین میآید اگر درست تعلیم دیده باشیم مثل موج سواری که سوار موج است از قدرت موج استفاده میکند و بهترین لذت را میبرد و کسی که موج سواری بلد نباشد موج کمرش را خرد میکند زندگی ما همین است اگر موج سواری را یاد بگیریم در زندگی میتوانیم خوب باشیم اگر یاد نگیریم گرفتار مشکلات میشویم.
موج سواری؛ یعنی روابط ما با دیگران به چه چیزی استوار است، سازگاری ما چقدر است ما میتوانیم با عقل و تفکر، مسائل را حل کنیم و سفری مثل امواج داشته باشیم وقتی در جهت خلاف حرکت کنیم از قدرت انرژی ما گرفته میشود. آقای مهندس مثال کنگره را زدهاند اگر از وجود کنگره لذت نمیبرید؛ یعنی یک جای کار اشکال دارد؛ باید آموزش بگیریم باید موج سواری را یاد بگیریم بادبادکها در باد مناسب و بازیکن خوب، خوب هدایت میشوند؛ شما بادبادکباز بودید باد مناسب هم کنگره بود اگه کنگره نبود نمیتوانستید به رهایی برسید.
مشارکت همسفر زینب از سیدی وادی چهاردهم بخش۲:
در وادی چهاردهم بخش دوم آقای مهندس می فرمایند: اکنون این تخم و یا دانههایی که با آموزش راستین کاشته شدهاند و هنوز کاملاً از تخم بیرون نیامدهاند آنقدر زیاد و زیادتر خواهند شد تا کشتزار رهایی گردند که خود، خود را آبیاری خواهند نمود و اکنون رنگ این جوانهها شیری رنگ است؛ اما پس از مدتی اینها تبدیل به رعد و برقهایی خواهند شد و پیام آنها صلح هست و این عدالت آنها است. کشتزارها تمثیل آموزشهایی است که مسافرها میبینند تا از تاریکی خارج شوند؛ بیشترین بار روی دوش افرادی هست که در ظلمت و تاریکی بودند و حالا به رهایی رسیدند.
در وادی چهاردهم بخش سوم درباره امواج محبت صحبت شده است. هر کدام جلسه را با نام قدرت مطلق شروع کردهاند و از عشق و محبت واقعی گفتهاند. ما انسانها مرکزی به نام قلب داریم که در لحظه شادی و غم دست خود را روی آن قرار میدهیم، این همان عشق است. ما معنا عشق واقعی را نمیدانستیم، گمانمان در مورد عشق، عشق زن و مرد بود در حالیکه عشق را میتوان به همه جا به چشم دید؛ به طور مثال راهنمایان کنگره با رسیدن به عشق واقعی است که زمان خود را صرف مسافران و همسفران میکنند تا هر آنچه خود آموختن را نیز در اختیار ما بگذارند. این وادی میگوید: اگر من دچار زخم و کینه شدهام به این دلیل هست که مفهوم واقعی محبت را دریافت نکردهام. شاید نیروهای راستین به دلیلی از بین رفتهاند؛ اما قدرت مطلق در طی حیات ذرهذره این نیروها را به ما باز میگرداند؛ اگر عشق نبود ادامه حیات ممکن نبود.
مشارکت همسفر محدثه از سیدی وادی چهاردهم بخش ۵:
در بخش پنجم وادی چهاردهم که در مورد خطابه سوم که تحت عنوان زنجیرههای عشق است سخن گفته شده است گاهی عشق ارتباط مستقیم با منافع شخصی ما دارد؛ اگر این منافع تامین شود روز به روز این عشق ما قویتر میشود در اینجا منظور آقای مهندس این است که کلمه عشق نباید رابطه با منافع شخصی ما داشته باشد؛ وقتی ما یکی را دوست داریم برای او حرمت و احترام میگذاریم این دوست داشتن ما چقدر قیمت دارد؟پس عشق ارتباطی با منافع ما ندارد عشق با محبت آغاز میگردد و محبت صورت مسئله است. عشق به مرور زمان و در اثر نشست و برخواست، کمکم محبت به عشق تبدیل می شود این محبت بین عاشق و معشوق توأم است و در طول زمان کلمه دیگری پدیدار میشود.
دف و نی یک نوازنده لازم دارد وقتی نوازنده نواخت خیلی برداشتها میتوان کرد آدمها مثل دف و نی هستند باید درون آنها یک جریان عشق به وجود بیاید عشق را نمیتوان با هیچ چیزی قیاس کرد. عشق؛ یعنی گذشتن، رفتن و باز گشتن و کامل شدن و پیوستن به او که از خود او هستیم، گذشتن از خیلی چیزها مثل: پول آیا میتوانیم بگذریم ما قطرهایم و هرگز نمیتوانیم اقیانوس باشیم؛ اگر صالح و درستکار باشیم به آن هدف خواهیم رسید و آن قطره از خداوند تا ابد در وجود ما خواهد بود. انسان بودن؛ یعنی سپاس از قدرت مطلق؛ یعنی وادی چهاردهم. عشق آسان است اگر از قدرت مطلق سپاسگزار باشیم
گاهی اوقات انسان خداوند را فراموش میکند و به یک فالگیر اعتماد میکند؛ولی به خداوند اعتقاد ندارد؛ اما دفتر عشق و محبت هیجگاه بسته نمیشود الان دنیا که در رفاه هست باز هم دفتر عشق باز است و کار نیروهای تخریبی با افزایش محبت رو به زوال می رود؛ وقتی قدرت مطلق انسان را خلق کرد از روح خود در درون انسان دمیده است ومیفهمیم که انسان چقدر ارزشمند و گوهر گرانبهایی است.
منبع: سیدی وادی چهاردهم بخش۲و ۵، سیدی وادی هشتم بخش۱، سیدی بادبادک باز
رابط خبری: همسفر مقدسه رهجوی راهنما همسفر فیروزه(لژیون پنجم)
عکاس:همسفر فاطمه
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر آمنه(لژیون هشتم)نگهبان سایت
همسفران نمایندگی نیمایوشیج
- تعداد بازدید از این مطلب :
91