چهاردهمین جلسه از دوره سیام کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی حسنانی، با استادی راهنمای محترم مسافر حسین، نگهبانی مسافر حمید و دبیری مسافر سجاد با دستور جلسه "وادی هشتم و تأثیر آن روی من" و در ادامه تولد یک سال رهایی مسافر مجتبی در روز شنبه 19 مهر ماه 1404، ساعت 16:30 آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که به من اجازه داده شد در این جایگاه قرار بگیرم تا خدمت کنم و آموزش بگیرم، این تولد را اولین بار است که تجربه میکنم و خیلی خوشحال هستم.

دستور جلسه این هفته "وادی هشتم و تأثیر آن روی من میباشد"، به نظر من معنی درمان یعنی اینکه من موادمخدر مصرف نکنم و از زندگی لذت ببرم نه اینکه دائماً دغدغه مصرف موادمخدر داشته باشم، در ابتدای سفرم فکر میکردم که اگر فقط دارو مصرف کنم و به کنگره بیایم، درمان میشوم و هر چقدر که جلوتر میرفتم اتفاقی برایم نمیافتاد، بعد به جایی رسیدم که متوجه شدم که باید حرکت کنم.
زمانی که شخص حرکت میکند ابتدا باید بداند که چه چیزی میخواهد، قطعاً برای یک سفر اولی اولویت به درمان رسیدن و سلامتیاش است و برای یک سفر دومی خدمتگزار بودن و در ادامه وضیعت شغلی و اقتصادی او میباشد. من در سفر اول شروع به تصویرسازی برای به دست آوردن سلامتیام میکردم تا به هستی و کائنات نشان بدهم که چه خواستهای دارم، اگر خواسته من درمان باشد، باید به آن فکر کرده باشم؛ در ادامه نیروی القاء، احیاء و تحرک به کمک من میآید، بعد از اینکه من نسبت به خواستهام تفکر کردم و خواسته مشخص شد القاء شروع خواهد شد و در ادامه نیروی احیاء باعث زنده شدن تکبهتک سلولها میشود و به من امید میدهد؛ بعد از آن نیروی حرکت و تحرک میباشد.
زمین جای حرکت کردن است و این باعث تغییرات در انسان میشود، من بعد از رهایی حالم خوب بود ولی نه آن طوری که باید خوب باشد، بعد فکر کردم که وقت آزاد زیاد دارم به این نتیجه رسیدم که باید حرکت کنم و در ساختمان سیمرغ شروع به خدمت کردم و بعد از آن اتفاقات خوبی از نظر حسی، درونی و بیرونی برای من رقم خورد البته حرکت کردن واقعا سخت است و هیچ کس نمیتواند بگوید من میخواهم تغییراتی در درون خودم ایجاد کنم و این خیلی کار راحتی است اما وقتی میفهمی گزینه دیگری به جز حرکت کردن نداری، باید بهای آن حرکت و تغییر را بدهی.
زمانیکه در مرزبانی پارک لاله شرکت کردم حرکت کردن برایم خیلی سخت بود اما یکی از بزرگترین تغییراتی که در زندگیام به وجود آمد به واسطه همین خدمت در پارک لاله بود و چون مسئولیت داشتم باعث شد ذرهذره نقطه تحمل من بالا برود، یعنی این که انسان بعد از اینکه حرکت میکند قوی میشود، به عنوان مثال اوایل روزهای جمعه به پارک رفتن برایم سخت بود اما بعد از اینکه شروع به حرکت کردم خیلی برایم لذتبخش شد.
بعضی موقعها در حرکت کردن خودم را با دیگران قیاس میکردم و میگفتم شخصی که یک سال است رها شده چه حال خوبی دارد که همه با او خوب برخورد میکنند اما ما فقط نقطه شروعمان با هم متفاوت بود، من هم میتوانم با سعی و تلاش به جایگاه او برسم و فقط باید حواسم به حرکت کردن و تلاش کردن خودم باشد؛ انسان زرنگ کسی است که حواسش به راه خودش است و میداند مبداء و نقطه ضعفهایش کجا میباشد و نسبت به آن حرکت میکند.
قسمت دوم دستور جلسه تولد مجتبی عزیز میباشد، مجتبی یک آدم بسیار زرنگ است چون هر زمانیکه راهنمایش تودیع شد یک راهنمای جدید انتخاب کرد و در مورد این موضوع تعصب نداشت، چون تعصب در ادامه به انسانها لطمه میزند و چندین سال او را از زندگی عقب میاندازد، باید هدفم این باشد که در کنگره حضور داشته باشم و از آموزشها استفاده کنم تا مسیر آرامشی که قبلا میخواستم را به دست بیاورم و به نظر من آدم دانایی بود که به سرعت این انتخاب را کرد.
مجتبی مشکلات کاری و مالی زیادی داشت اما تا وقت خالی پیدا میکرد در شعبه حضور داشت و در پارک لاله و یا استخر شرکت میکرد خودش این را میداند که خیلی از گرههای ما در خدمت کردن باز خواهد شد و کسانی که خدمتگزار هستند رزق و روزی آنها بیشتر خواهد شد و خداوند کسانی را سر راه آنها قرار میدهد تا کسب و کارش رونق بگیرد؛ الان در سایت نمایندگی خدمت میکند و برای تهیه صبحانه روز جمعهها در لژیون زحمت میکشد و کارش را درست انجام میدهد، امیدوارم در ادامه مسیرش موفق باشد و به آن چیزی که میخواهد برسد و قطعاً خواهد رسید، به شرطی که در کنگره حضور داشته باشد و مسیر زندگیاش با مسیر کنگره یکی باشد، برایش بهترینها را آرزو میکنم.
صحبتهای مسافر مجتبی:
خدا را شکر میکنم که امروز در بین شما هستم و این جایگاه را تجربه میکنم، از خدا میخواهم تازه واردینی که پا به کنگره میگذارند این روز قشنگ را تجربه کنند و از جناب مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که این بستر را برای ما فراهم کردند تا رسم درست زندگی کردن را یاد بگیریم؛ از راهنمای محترمم، مرزبانها و ایجنت محترم تشکر میکنم؛ کنگره توسط یکی از دوستانم به من معرفی شد، آموزشهای کنگره به قدری روی ایشان تأثیر گذاشته بود و تغییر کرده بودند که من با دیدن او جذب کنگره شدم و من از ایشان بسیار ممنونم که خیلی به من کمک کردند.
من همه راههای درمان را امتحان کرده بودم و مدت 7 سال عضو یکی از انجمنهای ترک اعتیاد بودم ولی نتیجه نگرفتم و از نظر جسمی سختیهای زیادی را باید تحمل میکردم؛ وقتی وارد کنگره شدم با تمام وجودم خواست رهایی را داشتم؛ نظم و انضباط کنگره خیلی به من کمک کرد، مورد بعدی که باعث شد بهتر سفر کنم این بود که سعی میکردم همیشه در کنگره نسبت به همه چیز و همه کس حس خوب داشته باشم.
سفر اول به واسطه متد DST، برایم خیلی راحت بود و با آرامش، درمانم را پشت سر گذاشتم ولی وقتی وارد سفر دوم شدم انگار تازه از خواب بیدار شدم و فهمیدم سالهای زیادی از عمرم را هدر دادم و موقعیتهای مالی و اقتصادی زیادی را از دست دادهام اما این را میدانم که روزهای خوب من هم میرسد، شاید روزهای سختی را دارم تجربه میکنم اما به هیچ عنوان کنگره را از دست نمیدهم.
من این را متوجه میشوم که انسانهای زیادی قبل از من در کنگره بودند و سختیهای زیادی را متحمل شدند تا من امروز در اینجا حضور داشته باشم؛ چند روز پیش با شخصی آشنا شدم که قبلاً در کنگره حضور داشته و راهنما بوده است و به واسطه شاگرد او راهنمای من پرورش یافته است. این اتفاق برای من ارزشمند است و فهمیدم امروز باید طوری خدمت کنم که انسانهایی که حتی آنها را نمیشناسم بتوانند به آرامش و درمان واقعی برسند.
از راهنمای همسفرم بسیار تشکر میکنم زیرا در پلههای اول سفر که بودم به واسطه تخریبی که داشتم خیلی بیتابی میکردم و با همسفرم برخورد خوبی نداشتم ولی همسفرم با لحنی مهربان به من واکنش نشان میدادند و من متوجه میشدم که چقدر آموزشهای کنگره و راهنمای همسفرم روی او تأثیرگذار بوده است؛ از همسفر خودم هم بسیار تشکر میکنم که در این سفر همراه درد و رنج من بود و به من یاری و امید میداد.
صحبتهای راهنمای محترم همسفر زهره:
خدا را شاکرم که یک بار دیگر در این مکان مقدس قرار گرفتم؛ این تولد را به آقا مجتبی تبریک میگویم و خوشحالم که یک انسان دیگر توانست در مبارزه با غول هفتسر اعتیاد سربلند بیرون بیاید و امروز یک سال از این سربلندی میگذرد و امیدوارم همه سفر اولیها لذت رهایی و تولد را تجربه کنند.
خانم اکرم وقتی که وارد لژیون شدند با اینکه خودشان آموزگار هستند اما سراپا گوش بودند و آموزشها را با شوق دریافت و اجرا میکردند، همه ما در سفر اول مسیر سخت و پر از چالشی داریم اما به یاد ندارم که ایشان هیچ وقت گله و شکایتی داشته باشند و همیشه با عشق خاصی نسبت به مسافرشان در پی پیدا کردن راهحل مشکلات بودند و خدا را شکر که با صبر و تفکرشان، امروز به این نتیجه مطلوب رسیدند و برایشان بهترینها را از خداوند طلب میکنم و امیدوارم سالیان سال در کنار مسافرشان با عشق زندگی کنند.
صحبتهای همسفر اکرم:
همیشه آرزو داشتم روز تولد مسافرم را تجربه کنم و از این حس و حال خوب بهره ببرم. روزهای اولی که وارد کنگره شدم به یاد دارم که تولد 20 سال رهایی دیدهبان محترم آقای اشکذری بود و وقتی که نوبت به مشارکت همسفرشان رسید فقط گفتند: هر چه بود گذشت؛ مطمئناً ایشان هم سختیهای زیادی را تحمل کرده بودند، همینطور خانم آنی بزرگ هم وقتی در این جایگاه قرار بگیرند صحبتهای زیادی برای گفتن دارند و رنجهای زیادی را متحمل شدند ولی خدا را هزاران مرتبه شکر که این مسیر کنگره برایمان باز شده است؛ جناب مهندس همیشه میگویند سختیها رحمت خداوند هستند، تمام این سختیها و رنجها در نهایت برای ما تبدیل به کلید طلایی شد و ما را به کنگره رساند تا بتوانیم آرامشی را تجربه کنیم که هیچ جای دنیا نمیتوان پیدا کرد.
مشکلات مالیمان همچنان به قوت خودش باقی است اما دیدمان نسبت به قبل عوض شده و آرامشی در زندگیمان جاری است که اگر تمام مشکلاتمان مرتفع بشود ولی این آرامش نباشد، فکر نمیکنم حس خوبی را بتوانیم تجربه کنیم.
همیشه با خودم میگفتم چرا من باید این سختیها را تجربه کنم؟ مگر چه ضدارزشی مرتکب شدم که باید در این سختیها باشم؟ تا اینکه به سوره ضحی برخورد کردم و میخواهم این را با همه مسافران و همسفران در میان بگذارم، خداوند در این سوره قسم میخورد که قسم به روشنایی روز و قسم به آرامش شب که خداوند تو را به حال خود رها نکرده و از تو دلخور نیست و به زودی با نعمتی تو را خشنود خواهد کرد، برای من این نعمتی که خداوند وعده داده، یقیناً کنگره و آرامشی است که امروزه در زندگیمان جاری شده است.
در آخر از جناب مهندس، خانواده محترمشان، راهنمای مسافرم حسین آقا، راهنمای خودم خانم زهره و همه عزیزان تشکر میکنم و امیدوارم تمام سفر اولیها بتوانند این جایگاه را تجربه کنند.

تهیه و تنظیم: گروه سایت نمایندگی حسنانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
269