در لابهلای خاطرات گذشته، به صفحهای رسیدم که گریه و اشک تنها همدم لحظههایی بودند که یادآور درماندگی، بیچارگی و حسرتهایم بودند. همیشه ذهنام درگیر سوألهایی بود که پاسخی برایشان نمییافتم، چرا من؟ چرا زندگی ما؟ به جرم کدامین اشتباه یا گناه باید این همه تاوان پس میدادم؟ غرق در دنیای سیاهی و تاریکی بودم که حتی یک روزنه نور نداشت، فقط سیاهی بود و سیاهی... ظلمت همدم روزهای تنهاییام بود و بیقراری سوهان روحم شده بود و آزارم میداد.
پریشانحال به دنبال راه چارهای بودم؛ ولی هرچه قدر دست و پا میزدم بیشتر غرق میشدم. به سراغ طبیبی رفتم تا دردم را با او در میان بگذارم؛ ولی او هم نتوانست حتی گوشهای از رنجهایم را بکاهددر نهایت مرا با چند قرص جدید آشنا کرد تا بلکه این قرصها آرامم کنند.به روانشناس مراجعه کردم؛ ولی او هم تمام امیدم را ناامید کرد و شکی در وجودم انداخت که همسرت میخواهد تو را مصرفکننده مواد مخدر کند؛ ولی من آنقدر باورش داشتم که قبول نکردم.
هر بار دست از پا درازتر به سر نقطه اول میرسیدم. دیگر بریده بودم نه روانشناس، نه دوست و نه هیچکس دیگری نتوانست دردم را تسکین دهد. تا اینکه خداوند همان قدرت مطلق، دری مملو از نور و پر از روزنههای امید بر سر راهم باز کرد. در باورم نمیگنجید اینجا همان جایی بود که آرزویش را میکردم، همان جایی که ذرهذره وجودم نیاز داشت تا در آن آرام بگیرم. فرشتگانی سپید پوش، انسانهای مهربانی بودند تا کمک کنند من و مسافرم این راه را طی کنیم و به رهایی و سر منزل مقصود برسیم.
آری! کنگره۶۰، همان جایی بود که من با همه دردهایم به آنجا پناه آوردم و آرام گرفتم. من مسافرم را دوست داشتم میخواستم کمکش کنم تا مصرف موادش را ترک کند؛ اما راهش را بلد نبودم، اصلاً نمیدانستم اعتیاد چیست؟ با بدن مصرفکننده چه میکند؟ هیچ وقت درکش نکردم، خیلی زجر کشیدم، غصه خوردم، تنهایی کشیدم؛ اما راهم درست نبود و هر بار با ناکامی روبرو میشدم؛ ولی کنگره۶۰، به تمام سوألهای بیپاسخام جواب داد.
من در کنگره یاد گرفتم که مصرفکننده مجرم یا جانی نیست، بیاراده و بیغیرت نیست؛ بلکه بیمار است، انسان مریضی که دانسته یا ندانسته اشتباه کرده و باید با روش درست درمان شود. روش DST همان روش صحیحی بود که آقای مهندس دژاکام ابداع کردند و با پیدا کردن صورت مسئله اعتیاد و پاسخ درست به این سوأل کشف و حرکتی عظیم در درمان اعتیاد کردند که بشریت بتواند از این بلای خانمانسوز رهایی یابد و لبخند بر زندگی خانوادهها مهمان شود.
چه خانوادههایی که بر اثر ناآگاهی از هم پاشید، چه انسانهایی که به خاطر استفاده از روشهای نادرست درمان، حالشان بدتر شد و به مواد دیگری هم روی آوردند. من و مسافرم در آذر ماه سال۹۷ وارد کنگره شدیم و در بهمن ماه سال ۹۸ گل رهایی را از دستان پرمهر آقای مهندس دژاکام دریافت کردیم. من امروز در کنگره هستم تا گوشهای از محبتهای کنگره را با خدمت در جایگاه راهنمای تازهواردین جبران کنم و به همسفرانی که با هزاران پرسش بیپاسخ و با حال خراب وارد کنگره میشوند، رسالت کنگره۶۰ را برسانم.
از آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان صمیمانه سپاسگزارم که این مسیر را برای ما همسفران هموار نمودند تا به آرامش و آسایش دست یابیم. هر لبخندی که بر صورت مادر، خواهر، همسر و فرزندی نقش میبندد نشان از بزرگمردی دارد که راه درمان اعتیاد را یافتند و در اختیار همگان قرار دادند تا همه مصرفکنندگان با هر مصرفی که داشتند با خواست قلبی به درمان و رهایی برسند. ایشان با این حرکت عظیم، خط بطلانی بر این حرف که اعتیاد درمان ندارد کشیدند، آرزو میکنم تمام مصرفکنندگان و خانوادههایشان طعم شیرین و ناب رهایی در کنگره را بچشند و به آرامش و آسایش مد نظر کنگره دست یابند.
نویسنده: راهنما تازهواردین همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول)
رابط خبری لژیون تازهواردین: راهنما تازهواردین همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صائب تبریزی
- تعداد بازدید از این مطلب :
118