بهنام قدرت مطلق الله
چهارمین جلسه از دوره چهارم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، روزهای سه شنبه، نمایندگی قائمشهر، با استادی ایجنت محترم مسافر مهران، نگهبانی مسافر پرویز و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه "هفته ایجنت و مرزبان" در تاریخ 25 شهریورماه 1404 رأس ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، مهران هستم، یک مسافر. خدا را شاکرم که امروز نیز در کنگره و در این جایگاه حضور دارم. هفتهٔ ایجنت و مرزبان را به همه تبریک عرض میکنم. امروز و این هفته به این دلیل انتخاب شده که قدردانی و سپاسگزاری از جایگاهی صورت بگیرد که به قول خود آقای مهندس، یکی از شاهکارهای ایشان در کنگره است.
حالا چرا میگویند شاهکار؟ به عنوان یک سازمان مردمنهاد، هیچ وابستگی به ارگان دولتی ندارد، کاملاً غیرانتفاعی است و هیچ وقت آقای مهندس نخواستند که حتی کمترین کمک مالی یا معنوی از جایی دریافت کنند. نه درخواستی کردند و نه قبول. جشنهایی که برگزار میکنند، فقط به این خاطر است که هم رسم سپاسگزاری را یاد بگیریم و هم اینکه به عنوان بخشی از وظایفمان، سپاسگزار باشیم. همچنین به قول معروف، انگیزهای باشد تا پس از تحویل جایگاه، افراد دیگری هم بیایند و این جایگاه را تجربه کنند. حالا زمانی که میرسیم به هفتهٔ راهنما؛ آنقدر باشکوه برگزار میشود که افراد ترغیب میشوند تا راهنما شوند یا جشن ایجنت میشود؛ افرادی ترقیب میشوند تا این جایگاه را امتحان کنند.
با توجه به اینکه کنگره یک سازمان مردمنهاد است، برای بعضی از گروهها سخت یا حتی غیرقابل باور است که جمعی از آدمهای مصرفکننده، بدون هیچ تنش و درگیری، همه با احترام در کنار هم مشغول انجام وظایف خود باشند. صرفاً این سیستم و این روش، به نظر خود آقای مهندس، اجرا شده تا باعث نظم و انضباط و باعث ارتقا شود. یعنی جشن ایجنت و مرزبانی را طوری طراحی کردهاند که هرچه زیباتر باشد، خود سیستم پایدارتر خواهد بود.
خب، میدانیم که همهمان مصرفکننده بودهایم. جامعه، حساسترین قشرش آدم مصرفکننده است. از هر نوع خصوصیت اخلاقی در این آدمها یافت میشود. من خودم به عنوان یک مصرفکننده، کار بد را راحتتر از کار خوب انجام میدادم. هر وقت اتفاقی در شعبه از طرف من میافتاد، کسی که من را آرام میکرد و کنترل میکرد، مرزبان بود. یادم نمیرود زمانی که خودم در سفر اول بودم و به پارک میرفتیم. جمعیت چندان زیاد نبود، اما پیش میآمد که یکی در ماشین شیطونی میکرد یا با من درگیر میشد. آن موقع فقط نگاه میکردم، چون میدانستم مرزبان قرار است جلو برود.
خیلی جالب شد که این گردونه چرخید و خودم مرزبان شدم. مرزبان شعبهای شدم که در پارک لاله بود. پارک لاله تنها شعبهای است که سه روز در هفته صبحانه میدهد و از همه شعبهها آنجا میآیند، چون سالن آمفیتئاتر پارک لاله همیشه پر از افرادی است که آنجا میخوابند، کارتنخواب هستند یا مصرفکننده. یعنی پر از درگیری است. اما از آنجایی که آن صحنهها را دیده بودم که مرزبان باید این قضایا را کنترل کند، همیشه خودم را آماده میدانستم. وقتی ساعت پنج و نیم صبح به سمت کار میرفتم، آماده بودم که افرادی را که آن اطراف هستند آرام کنم. خدا را شکر، آن گردونه چرخید و این جایگاه همواره برای من کاملاً قابل احترام بوده است.
در سیستم مرزبانی، جایگاه مرزبان آنقدر حساس است که میتواند باعث جذب یا دفع یک تازهوارد شود. خودم کسی را داشتم که به همین خاطر جذب کنگره شده بود. میگفت: «وقتی روز اول با همسفرم آمدم، مرزبان با من صحبت میکرد؛ حتی سر بلند نمیکرد تا نگاهی به همسفر من بینداد. در حالی که وقتی در گروههای دیگر بودم، اصلاً احساس راحتی نمیکردم. این تفاوت بزرگ کنگره با گروههای دیگر بوده است.
مرزبانی همیشه اینگونه بوده که وقتی یک گروه تازه در شعبه انتخاب میشوند، آن شعبه حال و هوایش عوض میشود. یعنی الآن که گروه جدید را داریم، واقعاً انگار با خودشان انرژیی میآورند که شعبه حال و هوای تازهای میگیرد. امیدوارم که این بچهها همیشه حال خوش وخوب بدهند و قابل احترام باشند، چرا؟ چون شاید کسی نداند یا نبیند، اما آنها اولین کسانی هستند که میآیند و آخرین نفراتی هستند که میروند و همیشه در حال انجام کارهایی هستند که خودم هم زمانی همان کارها را میکردم.
شاید من در کنگره کاری را انجام میدهم، اما اگر بروم خانه، انجام همان کار برای خانواده خودم سخت باشد یا اصلاً فراموشش کنم. در قسمت ایجنتی هم همینطور است. آقای مهندس این جایگاه را در نظر گرفتند تا یک سری سلسلهمراتب در شعبه رعایت شود. اگر قرار بود کسی به عنوان بزرگتر وجود نداشته باشد؛ در گذشته اینطور بود مثلاً یک نفر به تنهایی اداره میکرد و مشکل پیش میآمد. اگر برنامه یا کاری در شعبه پیش میآمد، همه نظر میدادند. یکی که قدیمیتر بود میگفت اینطوری درست است، آن یکی میگفت آنطوری. این باعث اختلاف نظر و هرج و مرج میشد. وقتی یک نفر برای این جایگاه انتخاب میشود؛ حالا یک شعبه را به او میسپارند، نه به خاطر اینکه مدیریت کند، بلکه صرفاً به خاطر اینکه نظارتی وجود داشته باشد، انتقالدهنده قوانین باشد و مسائل شعبه را به بالادست یا همان دیدبانها منتقل کند.
وقتی این جایگاه تعریف شد، در این بخش نیز نظم بسیار زیبایی برقرار شد. ، شخصاً خودم امروز صبح که فکر میکردم چه شد که من آمدم و در قائمشهر ایجنت شدم و الآن جشن برگزار میشود و من به عنوان استاد هستم، هیچ چیزی به ذهنم نمیرسید؛ چون برایم خیلی اتفاقی بود. حالا بسیاری از دوستان میدانند زمانی که در دوره قبل برای ایجنت جدید ثبتنام میکردیم، تنها کسی که ثبتنام نکرده بود، من بودم. برای خودم عجیب بود که این اتفاق افتاد و من انتخاب شدم. امیدوارم بتوانم همچنان خدمتگزار خوبی برای اهداف کنگره و برای بالا بردن سطح شعبهمان باشم.
زمانی که در سفر اول بودم و وارد کنگره شدم، ایجنت آقای مهندس بودند، بعد ایجنت آقای سلامی شدند، بعد آقا کوروش شدند. آدمهایی بودند که چیزهایی از آنها دیده بودم و دلم میخواست اگر روزی خودم در این جایگاه قرار گرفتم، بتوانم آن مسائل را انجام دهم. تا جایی که توانستم، انجام دادم. تیمی که الآن کنارم است، تیم خوبی است و دلم میخواهد که این مسائل بهتر و پررنگتر انجام شود تا بتوانیم شعبهمان را به یکی از بهترینهای کنگره تبدیل کنیم. از اینکه به صحبتهایم توجه کردید، سپاسگزارم.
در ادامه جلسه جشن تقدیر و تشکر از ایجنت و مرزبان های شعبه بسیار پرشور و پر انرژی برگزار گردید که شمارا به تماشای تصاویری از آن دعوت مینماییم.
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
با تشکر از همه عزیزان
عکاس: مسافرعلیرضا، لژیون یکم
تایپ ویرایش و بارگزاری: مسافر علیرضا، لژیون چهارم
- تعداد بازدید از این مطلب :
252