یازدهمین جلسه از دوره اول از سری جشن های هفته ایجنت ومرزبان کنگره 60، نمایندگی فردوسی مشهد، با استادی ایجنت محترم مسافرمرتضی، نگهبانی مرزبان محترم مسافر مجتبی و دبیری مرزبان محترم مسافر محسن با دستور جلسه "هفته ایجنت و مرزبانان"سه شنبه 25 شهریور ماه 1404 ساعت 17 آغاز به کار نمود.
(2).jpg)
سلام دوستان مرتضی هستم یک مسافر
خدا را شکر میکنم که در یک هفته و یک جشن دیگر در خدمت شما عزیزان هستم تا آموزش بگیرم.
این هفته را در رأس به جناب مهندس دژاکام که اولین مرزبان، اولین ایجنت، اولین راهنما و تمام اولینهای دیگر در کنگره بودند تبریک ویژه عرض میکنم، ما جناب مهندس را دوست داریم فقط برای علمی که دارد و به ما آموزش میدهد وگرنه هیچ تعصب خاصی در کار نیست و بهنوعی فقط عشق است.
تشکر ویژه میکنم از راهنمایان عزیز که زحمت تدارک این جشن را متقبل شدند. امروز قصد دارم در مورد دستور جلسه دلی صحبت کنم یعنی از تجربیات خودم، حس و حال خودم از این روز و از این جشن صحبت کنم.
من روزی که رها شدم قصد داشتم از کنگره برای همیشه بروم و با خودم میگفتم که از دیگران عقبماندهام و بروم دنبال کاسبی و پول درآوردن. طی اتفاقی به من خدمت مسئولیت سایت را دادند و من در رودربایستی قبول کردم ولی حالم خرابشده بود. در ادامه چندین مرتبه اقدام به تحویل خدمتم کردم که هر بار توسط یک دوست یا یک اتفاق از این جلوگیری شد و بهنوعی سیستم من را نگه میداشت. من به خاطر اینکه انسان کنترل گری بودم و دوست داشتم همه چیز را تحت کنترل داشته باشم قرص استفاده میکردم و در کنگره به درمان رسیدم اما غافل از این بودم که کنترل همهچیز در دست خداوند است. دریکی از روزها جناب مهندس در جلسهای فرمودند که هر کس پانصد میلیون تومان پرداخت کند عنوان پهلوانی را میگیرد و خودش هم در همانجا صد میلیون تومان پرداخت کردند بهعنوان اولین پهلوان در کنگره شصت، من در آن زمان این مبلغ را داشتم اما قصد خرید اتومبیل داشتم، بعد از صحبتهای جناب مهندس انگار نیرویی من را به بانک برد و یک فیش به مبلغ پانصد میلیون تومان واریز کردم و تصویرش را برای جناب زرکش فرستادم. بعد انجام آنقدر حال من خوب شد، حس خوبی داشتم و چون عنایت خداوند پشت این عمل بود هیچ پشیمانی برای من نداشت و ازآنجا به بعد بازی برای من شروع شد.
.jpg)
در ادامه در انتخابات مرزبانی قبول شدم و بعد راهنمایی نیز قبول شدم. اما منیت هنوز همراه من بود و باعث میشد من نتوانم از خدمت مرزبانی حال خوش را به دست بیاورم. همیشه کاری میکردم برای بهتر دیده شدن و بعد دچار عذاب وجدان بودم که چرا این منیت من را از خدمت و حال خوش عقب نگه میدارد. ذرهذره خدمت مرزبانی راهی را برای من باز کرد و باعث شد یک مطلبی را درک کنم که تأثیر گذارترین نقطه درروی زمین فقط خودت هستی و بر روی خودت تمرکز کن. بعدازآن هر کاری میکردم فقط برای خودم انجام میدادم و از آن نقطه به بعد شخصیت من بهکلی تغییر کرد و شخصیت امروز من شکل گرفت. کاروکاسبیام خوب شد، خانواده ،مالی و همه مشکلات من یکبهیک حل شد. من تبدیل به یک فرمانبردار شدم و سعی کردم کنترل چیزی را به دست نگیرم چون میدانستم خرابش میکنم. وقتی به من گفتند برو و در شعبه فردوسی تشکیل لژیون کن باکمال میل پذیرفتم. به نظر من برای به دست گرفتن کنترل خود باید خدمت کنی، اول بخشش و بعد خدمت، خدمت راه را باز میکند و باعث به دستگیری کنترل خود میشود.
من بهعنوان یک ایجنت در حال دریافت بیشترین خدمات هستم، درواقع من نیاز دارم به این خدمت و از همه شما انرژی و حال خوش دریافت میکنم. مرزبانان و راهنمایان همه در حال دریافت حال خوش از خدمتی که میکنند هستند. همهچیز روبهجلو است، مرزبانان این دوره و دورههای قبل عالی عمل کردند. به همه این عزیزان صمیمانه تبریک عرض میکنم و در اصل به خودمان تبریک عرض میکنم.
این روز و این هفته پر شگون بر همه ما مبارک باد. ممنون که با سکوت خود به سخنان من گوش دادید .
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)


.jpg)

تصویربردار : مسافر کاظم لژیون سوم و مسافر علی لژیون یکم
تایپ : مسافر جواد لژیون نوزدهم
تنظیم و ویرایش : مسافر محمد لژیون پنجم و مسافر مرتضی لژیون هجدهم
ارسال خبر : مسافر علی لژیون هجدهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
219