سلام دوستان زهرا هستم همسفر
سه سال پیش، خداوند لطف بزرگی در حقم نمود و من را لایق دانست تا در کنگره۶۰ در جایگاه مرزبانی خدمت کنم. شاید آن زمان هنوز عمق مفهوم «خدمت» را درک نکرده بودم، اما از همان ابتدا حسی خاص در وجودم شکل گرفت. مرزبانی برای من فقط یک وظیفه نبود؛ مرحلهای از سفرم بود، سفری که در آن یاد گرفتم چگونه از خود عبور کنم تا بتوانم برای دیگران مفید باشم. در این جایگاه بارها با خودم مواجه شدم؛ با ضعفهایم، قضاوتهایم، حسهایم… و در همان لحظهها با سکوت، با نگاه، با دعای دل، فهمیدم که مرزبانی یعنی ساختن خود، نه فقط به دیگران کمک کردن. مرزبانی به من آموخت که عشق، یعنی دادن نه گرفتن.
امروز بعد از چند سال در جایگاه راهنمایی قرار دارم، وقتی به گذشته نگاه میکنم میبینم که مرزبانی پیشنیاز راهنما شدنم بود، انگار خداوند در آن روزها مرا آماده میکرد؛ صبورترم میکرد، مسئولیتپذیرم میکرد، به من یاد میداد چگونه بشنوم بدون آنکه قضاوت کنم و چگونه کمک کنم بدون آنکه چشمداشتی از خداوند یا خلق او داشته باشم.
در این مسیر تنها نبودم؛ بلکه دو یار مهربان، دو مرزبان کنارم بودند که بسیار از آنان آموختم. در طول چهارده ماه باهم گریه کردیم، خندیدیم و عشق ورزیدن را تمرین کردیم. پیوند محبت میانمان هرروز قویتر شد و هرگاه یکی از ما خطایی میکرد دیگری با مهربانی سعی داشت او را بیدار کرده و به مسیر بازگرداند. در این دوران، معنای جمله «یار واقعی تمام ماجرا است» را بهخوبی درک کردیم؛ بهگونهای که با یادآوری خاطرات آن روزها، بیاختیار لبخند بر لبانمان جاری میشود. بهعلاوه اینکه در کنارمان از دو ایجنت عزیز درسهای فراوانی گرفتیم.
از آن روزها دو دوره مرزبانی دیگر همانند برق و باد گذشته است، اما درسها و تجربههای آن دوره هنوز هرروز در گوشم زمزمه میشوند. خداوند بزرگ را شاکرم که توفیق و سعادت این خدمت را به من عطا کرد. درونم خرسند است که توانستم این دوره را بهخوبی پشت سر بگذارم و هنوز هم محبت و دوستی بین اعضای کنگره را احساس کنم؛ چراکه این مسئله بسیار مهم است که بعد از پایان خدمت، همچنان محبوبیت و جایگاهت در بین اعضا باقی بماند. انشاءالله خداوند از ما راضی باشد و اجازه خدمت به بندگانش را همچنان به من عطا نماید.
.jpg)
سلام دوستان عالیه هستم همسفر
گرامیداشت این ایام باشکوه را خدمت کلیه مرزبانان و ایجنتهای تمام شعب کنگره۶۰ تبریک و شادباش عرض میکنم. اگر قرار باشد اندکی از حس و تجربه خود در دوران خدمت مرزبانی صحبت کنم، در ابتدا باید یادآور شوم در این نوع خدمت، آموزشهای بسیار زیادی وجود دارد. همین موضوع باعث شد در این مسیر نورانی، به آفتهای بسیاری در درون خودم پیببرم؛ پس تلاش کردم در وهله اول نقاط ضعفم را پیدا کنم و همین موضوع سبب شد بفهمم نباید کسی را قضاوت کنم، نباید با زبان و نگاهم باعث رنجش کسی شوم. متوجه شدم که در زندگی و حتی در همین خدمت مرزبانی، نباید انتظار داشته باشم همه انسانها از من رضایت کامل داشته باشند. همچنین آموختم هر جا خدمتی را بر عهده گرفتم، باید طبق همان قوانین عمل کنم و مهمتر از همه اینکه قدرت «نه» گفتن را یاد گرفتم. این موارد از گرانبهاترین و بزرگترین آموختههایم بودند که سبب شدند موانع بسیاری که راهم را سد میکردند، بهراحتی برطرف کنم.
حال اگر از آموزشها بگذرم و چندجملهای از حس خود بگویم، واقعاً حس عجیبی داشتم؛ عشقی در من شکوفا شد که در طول زندگیام تجربه نکرده بودم. روزهایی که مرزبان کشیک بودم، زودتر از روزهای عادی به شعبه میآمدم و حتی اگر با مشکلی مواجه بودم و افکارم درگیر بود، با ورود به شعبه همه آنها به دست فراموشی سپرده میشد. با لب خندان و حسی عجیب، همسفرانی را که هرکدام به دلایلی رنجیده بودند، در آغوش میگرفتم. با در آغوش کشیدن تکتک آنها، آرامش بیشتری در درونم شکل میگرفت و احساس میکردم این پیوند محبت، آرامشی متقابل نیز به آنها القا میکند. از سوی دیگر، هر تازهواردی که قدم به کنگره میگذاشت، روز اولی که خودم به کنگره آمده بودم برایم تداعی میشد. پس تلاش میکردم عشق و محبت خود را چندین برابر کرده و از او به گرمی استقبال نمایم.
ضمناً در رابطه با آموزشها باید بگویم که یکی از نکات بسیار مهمی که در این دوره خدمت آموختم، این بود که «منیت» از حربههایی است که مدام انسان را تحتالشعاع قرار میدهد؛ بنابراین بسیار تلاش میکردم در این دوره منیت را کنار بگذارم تا مانع یادگیری در این مسیر نشود. در ادامه باید اشارهکنم به یکی از بهترین حسهایی که در این دوره خدمت تجربه کردم؛ همکاری با دو هممرزبانی منتخب و فعالیت زیر نظر ایجنت همسفران که سبب شد عشقی وصفناشدنی در این میان شکل بگیرد؛ عشقی که برای من هرگز فراموششدنی نخواهد بود.
در نهایت، قدردان بزرگمردی چون مهندس حسین دژاکام هستم که از بدو ورود افراد به کنگره، آنان را تحت آموزش قرار میدهد. او با معرفی خود و گفتن «سلام دوستان من حسین هستم یک مسافر» در اصل به حاضرین ادای احترام میکند و یادآور میشود که بهعنوانمثال: «من عالیه هستم، سفیر سلامتی برای شما و از من آسیبی به شما نخواهد رسید». سپس حاضرین با پاسخ دادن به او لبیک گفته و اظهار میدارند: «ما نیز برای تو سلام و سلامتی خواهانیم.» همین موضوع باعث برقراری پیوند محبت در این مکان میشود.
.png)
سلام دوستان زهره هستم همسفر
خداوند بزرگ و متعال را بسیار سپاسگزارم که رحمت اعتیاد نصیبم شد تا بتوانم آموزشها و لذتهای بسیار زیادی را دریافت کنم. از آقای مهندس حسین دژاکام و خانواده محترمشان بابت فراهم کردن چنین بستری کمال تشکر رادارم و امیدوارم بتوانم در این مسیر بمانم و خدمت کنم. مهمترین مؤلفه مرزبانی، عشقِ بلاعوض است؛ نقطه اوجِ خودشناسی و گذشت در مسیر بهبودی است. مرزبانی نماد کامل ایثار و خدمترسانی بیچشمداشت مادی است.
ایجنت به معنای ریشسفید و نمایندهای است که بر تمام اعضا نظارت دارد و مرزبان کسی است که از این حریم مقدس پاسداری میکند. هسته اصلی مرزبانی، عشق به همنوع و خدمت بیدریغ است. همانطور که در وادی چهاردهم آمده است: «عشق یعنی با پایبرهنه بر روی گداختههای آتش راه رفتن»، اما زمانی که در وادی عشق قرار میگیری، آن آتش بهسان گلبرگهای نرم و لطیف در زیر پای تو احساس میشود و دیگر از هیچ غل و زنجیری هراس نخواهی داشت.
این عشق، ریشه در درک رنج مشترک و آرزوی رهایی دیگران دارد؛ همچون رود جاری که برای سیراب کردن دیگران میبخشد. مرزبانان ثابت میکنند که بهبودی حقیقی درگرو بخشیدن و خدمت کردن است؛ همانند عشق بیکران مادر، فارغ از هرگونه قضاوت کردن. بزرگترین پاداش، لذت کمک به دیگران است. آنان با عمل خود نشان میدهند که عشق را تنها با عشق میتوان پاسخ داد.
خدمت بیعوض، میراثی است که بهبودیافتگان به یکدیگر منتقل میکنند. در مرزبانی، گرههای درونیام باز شد و تمام چهارده وادی را در این دوره خدمتی تجربه کردم؛ با تفکر آغاز شد و با عشق به پایان رسید. الهی شکر که در کنار دو دوست عزیزم، همسفر زهرا و همسفر عالیه زندگی کردم، آموزشهای فراوانی گرفتم و خاطراتی بهیادماندنی در ذهنم ثبت شد. همچنین از آموزشهای دو ایجنت مهربان و محترم، همسفر فاطمه و همسفر زیبا، بسیار آموختم و در این مسیر بزرگ شدم. از این بابت خداوند بزرگ را شاکرم که پیش از تشکیل لژیون، این خدمت را گذراندم تا با تجربیات و آموختههای بسیار بتوانم خدمت و عشق بلاعوض را به کسانی که خواستار رهایی از بند اعتیاد و افکار منفی اهریمنی هستند هدیه کنم. در پایان، از تمام شما عزیزان در گروه سایت که خالصانه خدمت میکنید متشکرم و امیدوارم برکات این خدمت در زندگیتان جاری و ساری باشد.
.jpg)
رابط خبری: همسفر مریم (مرزبان خبری)
عکاس: همسفر شقایق رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر عالیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون هفدهم) دبیر اول سایت
همسفران نمایندگی شیخبهایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
200