هفته ایجنت و مرزبان فرصتی ارزشمند است تا از زحمات بیدریغ خدمتگزارانی یاد کنیم که ستونهای استوار هر شعبه کنگره۶۰ هستند. آنان با عشق، صبر و مسئولیتپذیری، مسیر آموزش و خدمت را برای مسافران و همسفران هموار میسازند. به همین مناسبت، گفتوگویی صمیمانه با مرزبانان گروه خانواده در شعبه تازهتأسیس ارگ کرمان داشتیم؛ شعبهای که با تلاش و همت این عزیزان توانست سختیهای آغازین راه را پشت سر بگذارد و امروز بعد از ۱۴ ماه خدمت عاشقانه، چراغی روشن در دل شهر باشد. در ادامه توجه شما را به گفتگویی که با این عزیزان داشتیم جلب میکنیم.

همسفر رقیه و مسافرشان مصطفی با تخریب آنتیایکس مصرفی تریاک وارد کنگره شدند. به مدت ۱۰ ماه و ۱۶ روز با متد DST و داروی OT به راهنمایی مسافر رضا و همسفر سمیه سفر کردند. در حال حاضر به مدت ۲ سال و ۱۰ ماه است که به لطف خدا و دستان پر مهر آقای مهندس آزاد و رها هستند. رشته ورزشی مسافر و همسفر در کنگره والیبال.
زمانی که به شما گفته شد مسؤلیت شعبه نوپای ارگ کرمان بر عهدهتان است، اولین احساسی که داشتید چه بود؟
من جایگاه مرزبانی را خیلی دوست داشتم و همیشه زمانی مرزبانان در جایگاه قرار میگرفتند و پیامها را میخواندند من همیشه خودم را در این جایگاه متصور میشدم که این شال زرد رنگ زیبا دور گردن من است و من دارم پیامها را میخوانم. یادم هست که تعداد زیادی از همسفران برای مرزبانی شعبه ارگ نامنویسی کرده بودند و من خیلی امیدوار نبودم که انتخاب بشوم. موقعی که خانم سمیه به من زنگ زدند من کرمان دکتر بودم و نتوانستم جواب خانم سمیه را بدهم و زمانی بیرون آمدم خودم به خانم سمیه زنگ زدم. زمانی که به من گفتند انتخاب شدهای وسط خیابان فقط اشک میریختم و دستانم از شدت استرس و خوشحالی میلرزید و میگفتم وای باورم نمیشود من این جایگاه را خیلی دوست داشتم، خدایا شکرت. خانم سمیه انشاءالله همیشه خوش خبر باشید؛ ولی حقیقت ته دلم ترسی هم بود که خدایا شعبه تازه تأسیس است، آیا میتوانم از پس این مسؤلیت بزرگ بر بیایم؟ و همان لحظه فقط گفتم خدایا خودت کمکم کن.
خدمت در جایگاه مرزبانی بیشتر چه چیزی به زندگی شخصی شما اضافه کرده است؟
مرزبانی خیلی به زندگی شخصی من کمک کرد؛ چیزهای زیادی یاد گرفتم که اصلاً قابل شمارش نیست. مرزبانی برنامهریزی و منظم بودن را به زندگیام اضافه کرد؛ یاد گرفتم با برنامهریزی درست، میشود به همه کارها رسیدگی کرد و همه را به نحو احسنت انجام داد و خداراشکر با برنامهریزی توانستم بین کنگره و زندگی شخصیام یک تعادل خیلی خوب را برقرار کنم. همچنین در این جایگاه عشق و محبت بلاعوض را یاد گرفتم که همه انسانها را بیقید و شرط با هر اخلاق، با هر شکل و ظاهری دوست داشته باشم و این موضوع در مسیر کارم خیلی به من کمک کرده است که میتوانم با همه انسانها کنار بیایم و کارهای انسانها خیلی ناراحتم نمیکند و همه انسانهایی که با آنها در ارتباط هستم چه آنهایی که به من خوبی میکنند و چه آنهایی که بدی میکنند را دوست دارم.
آیا در این مدت الگو یا شخص خاصی در کنگره بوده است که الهام بخش شما در خدمت باشد؟
بله؛ من همیشه در مسیر خدمت و آمدن به کنگره خانم سحر عزیز و راهنما بزرگوارم خانم سمیه را الگو خودم قرار میدهم. هر موقع که یک ذره خسته میشدم یاد این بزرگواران میافتادم که با تحمل سختیها و صبوری و بردباری مسیر طولانی را آمدهاند و با عشق خدمت کردهاند که الآن من بتوانم به این راحتی در شهر خودم در این جایگاه باشم و خدمت کنم.
در طول ۱۴ ماه خدمت، شیرینترین لحظه یا خاطرهای که تجربه کردهاید چه بوده است؟
مسافر من بعد از رهایی دیگر به کنگره نیامدند و من حدود یکسال تنها مسیر کنگره را رفتم و آمدم. بعد از ۳ ماه که شال مرزبانی را گرفتم متوجه شدم که مسافرم برگشت کردند، حقیقتش یک ذره ناراحت شدم؛ ولی همیشه ته دلم یک امیدواری خاصی بود که مسافرم دوباره به کنگره برمیگردد و میدانستم که این موضوع کار نیروهای منفی است که میخواهند راه من را سد کنند تا من نتوانم خدمت کنم و با قدرت ادامه دادم و نگذاشتم حالم خیلی خراب شود؛ چون همیشه راهنمایم میگفتند رقیه صبر کن یک مصلحتی پشت این مسئله هست که تو نمیدانی. یک روز خیلی ناراحت بودم و از خانه تا کنگره گریه کردم که خدایا خودت به مسافرم کمک کن و راه را برایش باز کن؛ همان روز هم مرزبان کشیک بودم، به خانم فرحناز گفتم من امروز اصلاً حالم خوب نیست، گفت خانم رقیه امروز که خواستی برویی بالا پیامهای مرزبانی را بخوانی؛ بدون نیت نرو، به خدا بگو خدایا من خدمتگزار بندگان تو هستم خودت کمکم کن؛ من پیام رل خواندم و رفتم اتاق مرزبانی و وسیلهها را گذاشتم موقعی که درب اتاق را باز کردم که بیرون بیایم، دیدم مسافرم با برگه انتقالی روی حیاط کنگره ایستاده و با مرزبان صحبت میکند؛ یعنی آن لحظه از خوشحالی دوست داشتم فقط جیغ بکشم و بگویم خدایا شکرت، یعنی به این زودی صدایم را شنیدی، خیلی حس شیرین و قشنگی بود و همیشه گفتم که من همان روز مزد خدمتم را گرفتم و باز حسابم با کنگره صفر و به کنگره بدهکارتر شدم.
شما به عنوان اولین مرزبانان شعبه ارگ کرمان با چه سختیها و چالشهایی در ابتدای راه مواجه شدید؟
حالا سختی که نمیشه گفت هر چه بوده برای آموزش و قوییتر شدن من بوده است؛ ولی کلاً دو سه ماه اول خیلی گیج بودیم، نمیدانستیم که باید چه کار کنیم و به نظرم همه چیز سخت میآمد و برای من مرتب کردن زونکنها، چگونه پر کردن برگههای پذیرش و برگهای انتقالی و پر کردن اکسل یک کار پر چالشی بود؛ ولی خداراشکر با راهنماییهای ایجنت محترم شعبه خانم سمیه و مدام سؤال پرسیدن از دستیاران محترم توانستیم آموزش ببینیم و تمام سعی خودمان را کردیم به بهترین نحو این کارها را انجام بدهیم.

همسفر فرحناز و مسافرشان حمید با تخریب آنتیایکس مصرفی تریاک وارد کنگره شدند. به مدت ۱۱ ماه و ۱۸ روز با متد DST و داروی OT به راهنمایی مسافر رضا و همسفر سلیمه سفر کردند. در حال حاضر به مدت ۲ سال و ۹ ماه است که به لطف خدا و دستان پر مهر آقای مهندس آزاد و رها هستند. رشته ورزشی مسافر شنا و رشته ورزشی همسفر در کنگره دارت است.
اگر بخواهید بگویید کنگره چه چیزی را از طریق این خدمت به شما یاد داد که در هیچ جای دیگر نمیتوانستید بیاموزید آن چیست؟
کنگره در این خدمت صبور بودن را به من یاد داد اینکه در مقابل هر مسألهای باید صبر کرد و آرامش داشتن و اینکه نقطه تحمل خود را بالا ببرم، نیروی که از کم شروع میشود و به درجه بالاتری میرسد و کنگره پر از حس خوب است چه در حال خدمت باشی و چه در حال آموزش گرفتن.
به نظرشما مرزبان بودن فقط یک مسؤلیت است یا نوعی فرصت برای رشد و آموزش شخصی به همراه دارد؟
مرزبان بودن یک فرصت و جایگاهی است که باید در این جایگاه انتخاب بشوید و مسؤلیتی که داری به نحو شایستهای انجام دهید. یک مرزبان مجری قانون است، اولین قدم حرکت در صراط مستقیم و خدمت خالصانه است. برای من این جایگاه فقط خدمت بود و از لحظهلحظه این خدمت با جان و دل لذت بردم و آموزش گرفتم.
توصیه شما برای افرادی که دوست دارند در جایگاه مرزبانی خدمت کنند چیست؟
آرزو میکنم هر شخصی که این جایگاه را با تمام وجود خواستار است، خداوند برایش رقم بزند؛ زیرا جایگاه با ارزشی میباشد و برای قوی شدن و ساخته شدن این لطف خداوند است و شامل حال انسان میشود و جایگاه مرزبانی از ارزش خیلی بالایی برخوردار است و باید در آن جایگاه قرار بگیری تا به درک ارزش این جایگاه برسی.
اگر قرار باشد یک کلمه و یا یک جمله برای توصیف این مسیر انتخاب کنید چه خواهد بود؟
اگر در این مسیر قرار بگیری سرشار از حس و حال خوب و آرامش است و به همنوعان خود که در دنیای ناامیدی و پر از درد و رنج بودهاند خدمت میکنید و خدمت بلاعوض به خلق خداوند همراه با عشق و محبت است؛ اگر مفهوم عشق و محبت را درک کنیم خیلی راحت میبخشیم و محبت میکنیم و هیچ چیز در دنیا قشنگتر و زیباتر از محبت نیست.
در پایان گفتگو هفته ایجنت و مرزبان را به همه خدمتگزاران عزیز کنگره۶۰ بهویژه ایجنت و مرزبانان سختکوش شعبه ارگ کرمان تبریک میگوییم و از خداوند متعال برایشان توفیق روزافزون، آرامش، سلامتی و خدمتهای پرثمرتر در مسیر نور و دانایی مسئلت داریم.
طراح سؤالات و مصاحبهکننده: همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
عکاس: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
88