به نام قدرت مطلق الله
دل نوشته مسافر مسعود رهجوی راهنمای محترم مسافر احمد از لژیون دوازدهم فردوسی مشهد در مورد دستور جلسه: هفته ایجنت و مرزبان
سلام دوستان مسعود هستم یک مسافر، با بیش از ۲۰ سال تخریب وارد کنگره شدم، آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک و شیره
مدت ۹ ماه و ۲۲ روزه سفر میکنم با متد دی اس تی، به راهنمایی آقای احمد از لژیون ۱۲ شعبه فردوسی مشهد
ورزش دارت و پینگپنگ، تی دی اس مصرفی ۱/۲ سیسی در هر وعده
سردرگم و حال خرابتر از هر زمان بودم که ناگهان پیام کنگره برایم نمایان شد. وارد این مکان مقدس شدم. چقدر زیاد هستند کسانی که مثل من در ته چاهی که خودشان با دستان خودشان کندهاند در حال دستوپا زدن هستند، اما بهتر که نگاه میکنم هرکدام قلمی در دست دارند و دیواره چاه را مانند پلکان بهسوی نوری که از بالای چاه میآید میکنند. کنار خود را نگاه میکنم ببینم قلمی پیدا میکنم که من هم شروع کنم.... چه احساس آرامشی میکنم؛ این آغوش کیست که اینگونه مرا آرام کرده، چه شال زردرنگ زیبایی دور گردنش دارد و همانند خورشید گرمابخش تن رنجور و خستهام شده. پیام رهایی و حال خوش را به همراه دارد برایم. پس من هم میتوانم به بالای چاه برسم و رهایی را تجربه کنم. بهتر که نگاه میکنم شالهای مختلفی کنار خود میبینم و چقدر زیبا هستند خوب پس هستند کسانی که پشتم باشند.... چقدر حالشان خوب است، چقدر جدی گرفتهاند ماجرا را از کاروکاسبی خود میزنند و خود را وقف این مکان مقدس کردهاند. چه چیزی پشت اینهمه پشتکار است؟ چه شد؟ چرا بهیکباره تمام کسانی که شال زرد به دور گردنشان بود از جا بلند شدند و لبخند آنها پررنگتر شد؟ همانند کودکی که پدر خود را دیده است پدری با شالی به رنگ کرم... اکنونکه چند سال است در این مکان در حال رفتوآمد هستم که شاید من هم بتوانم طعم رهایی را بچشم متوجه شدهام چیزی که باعث میشود اینگونه از خود بگذرند و در روشن نگهداشتن این مکان از جان خود مایع بگذارند عشق است و عشق است و عشق....
از تکتک شما عزیزان تشکر و قدردانی میکنم که اینگونه خالصانه در حال خدمت هستید تا من مصرفکننده ناامید از هرجایی وقتی قدم به این مکان مقدس میگذارم با اولین نگاه به شما ایجنت و مرزبانهای عزیز نور امید دوباره در دلم شعلهور شود.

هفته ایجنت و مرزبان گرامی باد.
تنظیم وارسال : مسافر محمد لژیون پنجم
- تعداد بازدید از این مطلب :
91