English Version
This Site Is Available In English

همه برای یک نفر و یک نفر برای همه

همه برای یک نفر و یک نفر برای همه

سخن از عشق بگویم به مدد خواهی عشق، جز به خدمت نتوان شد به جهان ساقی عشق سلام دوستان احمدرضا هستم یک مسافر. با مصرف قرص متادون والپر وارد کنگره شدم. ۱۶ ماه سفر کردم به راهنمایی استاد عزیزم آقا حمید. الان هم به شکر خدا ۲۵ ماه است که آزاد و رها هستم و در لژیون مرزبانی، به راهنمایی ایجنت محترم، در حال سفر هستم. خدمت مرزبانی به عقیده من یک خدمت الهی است. اینکه ساعت ۱:۳۰ بعد از ظهر باید در شعبه را باز کنی، آب و جارو کنی، صندلی‌ها را بچینی و سالن را آماده برگزاری کارگاه آموزشی کنی، یک طرف قضیه است؛ و طرف دیگر، حافظ اصول، مقررات و حرمت‌های کنگره بودن است. در عین حال، یک مرزبان باید با حس و حال خوب در میان سایر مسافرها، حافظ اصول کنگره باشد. اگر یکی از اعضا حرفی را می‌زند یا حرکتی را انجام می‌دهد که مخالف قوانین و حرمت‌های کنگره است، یک مرزبان باید با خوشرویی تمام این مسائل را به اعضا گوشزد کند.

در خدمت مرزبانی، آموزشی بسیار ناب وجود دارد. از وقتی این خدمت را انجام می‌دهم، زندگی‌ام نیز دچار تغییرات مثبت شده و برکت این خدمت را در خانه و محل کسب خود لمس می‌کنم. خدمت مرزبانی یعنی عشق، امید دادن، صبر و استقامت. امیدوارم همه مسافرها به این جایگاه خدمتی برسند.

من خیلی خوشحالم که در این جمع مرزبانی، کنار ایجنت محترم، خدمت می‌کنم. خدمتی که هر بار هم از موضوعی رنجور می‌شوم، سایر مرزبانان با متانت تمام موضوع را رفع و رجوع می‌کنند. یعنی ساختمان کنگره شهرضا بر روی پنج ستون قوی که بوسیله سیم‌های قوی به ایجنت متصل است که دارد به فعالیت خود ادامه می‌دهد. باتشکر.

 

سلام دوستان حسن هستم یک مسافر. شاید بهتر باشد سفرم را از جایی شروع کنم که پیام کنگره از طریق یکی از دوستان به من رسید. ورودم به کنگره شش ماه طول کشید؛ شش ماهی پر از ترک‌های مختلف و سقوط‌ آزادهای پی‌درپی. خسته و ناامید بودم که بالاخره قدم به کنگره گذاشتم. با خودم گفتم: «حسن، اینجا آخرین مکان و شاید آخرین شانسم باشد.»

از پله‌ها که پایین رفتم، اولین کسی که به استقبالم آمد، مرزبان تازه‌واردین بود. بعد از خوشامدگویی، مرا به راهنمای تازه‌واردین معرفی کردند. چند روز بعد، وارد لژیون یکم شدم و سفرم را به راهنمایی راهنمای محترم، آقا حسین، آغاز کردم. همین‌جا لازم است از ایشان تشکر و قدردانی فراوان کنم.

هفته‌های اول، با وجود اینکه به‌موقع به کنگره می‌آمدم و در جلسات عمومی و لژیون شرکت می‌کردم، اما ذهنم درگیر بود. نگهبان؟ مرزبان؟ ایجنت؟ خدایا، اینجا کجاست که من آمده‌ام؟ نکند این هم یک بازی باشد؟ نکند همه‌ این افراد حقوقی دریافت می‌کنند؟

حدود یک ماه در این افکار بودم و هنوز نمی‌توانستم آنچه را می‌بینم و می‌شنوم باور کنم. مگر این رهایی‌هایی که اعلام سفر می‌کنند، حقیقت دارد؟ نه، امکان ندارد! حتماً کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است… آن‌هایی که رهایی می‌گیرند و بالا می‌روند، چرا از “دستان پرتوان مهندس” می‌گویند؟ ایشان که خودشان مصرف‌کننده بوده‌اند، با این سن و سال چگونه دستانشان پرتوان است؟

اما آرام‌آرام که جلوتر آمدم، خیلی چیزها روشن شد. آن مقام‌ها و لقب‌ها برایم جا افتاد؛ فهمیدم که آن‌ها خادمانی بیش نیستند که با عشق بی‌قید و شرط پا به این وادی، یا بهتر بگویم، این سفر گذاشته‌اند. کمر همت بسته‌اند و بدون هیچ چشم‌داشتی آمده‌اند تا به قدر توانشان در این راه خدمت کنند.

تازه فهمیدم چرا کسانی که گل رهایی – بله، رهایی از بیماری اعتیاد – را از دست مهندس دریافت می‌کنند، می‌گویند: “دستان پرتوان مهندس”. مهندس که خودش رها شده بود، دیگر چه نیازی داشت که خودش را به دردسر بیندازد و مسئولیت بپذیرد؟ این دستان، اگر پرتوان نبود، چگونه در زمانی که افراد فقط به فکر خود و روزمرگی‌شان هستند، چنین کار بزرگی را انجام می‌دهد؟

تازه دارد برخی از زوایای این عمل عظیم برایم آشکار می‌شود. ایشان شاگردانی در این مکتب تربیت کرده‌اند که زندگی امروزشان با گذشته‌ نه چندان دورشان قابل قیاس نیست. خیلی زود الگوهایی برای خودم انتخاب کردم که بهترین الگوی من، راهنمایم بود. قبل از رهایی، با اجازه راهنما شروع کردم به خدمت کردن در قسمت سایت و OT. آنجا بود که تصمیم گرفتم برای خدمت کردن هم، همانند سفر اول، باید هدف داشته باشم و این هدف نباید کوتاه و زودگذر باشد.

در قسمت مرزبانی، با انتخاب اعضاء و در کنار مرزبانان عزیز و ایجنت محترم، آموزش و خدمت را شروع کردم. این بهترین دوران خدمتم در کنگره بود که قطعاً در آینده‌ زندگی کنگره‌ام بسیار به من کمک خواهد کرد. در این بازه زمانی، بهترین هدیه برایم رهایی تک‌تک مسافران سفر اولی بود؛ مسافرانی که بعد از رهایی، از این جمله که برای همه‌ ما آشناست، استفاده می‌کنند: “رهایی چند ساعت، چند دقیقه از دستان پرتوان آقای مهندس.”

اینکه مسافران می‌گویند دستان پرتوان مهندس، شاید تنها واژه‌ها یا جمله‌ای باشد که از ذره‌ ذره‌ وجودشان جاری می‌گردد. و حقاً چه واژه‌ای بهتر از این می‌توان یافت؟ ایشان که چنین عمل عظیمی را آغاز کرده است، چه نیازی به این گفته‌ها دارد؟ اما ما هستیم که شاید تنها با این کلمات، ذره‌ای از عشق و محبت وجودی خود را نثار ایشان می‌کنیم.

باشد که دستان پرتوانشان سال‌های سال گل رهایی به مسافران اهدا نماید. با تشکر

سلام دوستان علی هستم یک مسافر، مرزبان شعبه دنا شهرضا. در دوره مرزبانی، سفری به درون خود داشتم و روزها و ماه‌ها را مرور می‌کردم؛ کجا بودم و الان کجا هستم. این مرور، گذر زمان را نشان می‌داد و من در جای خود ایستاده بودم. نگاهی به گذشته کردم و دیدم چقدر بزرگ شده‌ام. همین نگاه‌ها به من آموزش می‌داد و مرا از روز قبل قوی‌تر می‌کرد. خودم را در خدمت مرزبانی دیدم؛ شالی زرد رنگ بر دوشم بود و وظایف جدیدی داشتم که باید انجام می‌دادم و از دیگران درس می‌گرفتم. از یک تازه‌وارد که در ترس، ناامیدی و تاریکی فرو رفته بود، تا یک استاد یا راهنما؛ همه درس زندگی کردن را آموزش می‌دهند. در کنگره، یک مرزبان باید سه ضلع معرفت، عمل سالم و عدالت را برقرار کند؛ آموزش ببیند و آموزش بدهد، خدمت کند و زندگی کند. برخورد یک مرزبان هنگام ورود یک تازه‌وارد، چقدر سخت و چقدر هم سهل است. مرزبان در بدترین شرایط باید بهترین تصمیمات را بگیرد؛ با آغوش باز از فردی که در ترس، ناامیدی و تاریکی است استقبال کند، به گونه‌ای که آن فرد آن آغوش را گرم‌ترین و بهترین جای دنیا بداند.

در جایگاهی که قرار دارم، نه از روی منیت، بلکه از اینکه خداوند بهترین نعمت‌ها و بهترین خدمت را برای من مقرر کرده است، شاکرم. یک مرزبان باید مرز جغرافیایی را بداند و نباید مقررات، قوانین و حرمت‌ها را نقض کند، چون خود او اجراکننده حرمت‌ها، حریم‌ها و قوانین کنگره ۶۰ است. یک مرزبان باید از بدترین حالات یک مسافر، بهترین‌ها را بسازد؛ مرزبان یعنی روی گداخته‌های آتش با پای پیاده راه رفتن.

تشکر می‌کنم از گروه سایت بابت وقتی که در اختیار من قرار دادند.

تشکر می‌کنم از کلیه خدمتگزارانی که در قسمت مرزبانی، ایجنت در کلیه شعب خدمت می‌کنند. همچنین به برادران هم‌لژیونی‌ام در قسمت مرزبانی و ایجنت محترم تبریک عرض می‌نمایم.

سلام دوستان عسگر هستم، یک مسافر. به نوبه خودم، هفته ایجنت و مرزبان را به تمامی ایجنت‌ها و مرزبانان کنگره ۶۰ تبریک و تهنیت عرض می‌کنم و بهترین‌ها را از خداوند مهربان برایشان آرزومندم.

چه حس و حال خوبی دارد مرزبانی! این خدمتی است که حافظ و نگهدار جان و مال کسانی است که در بحران قرار دارند. وقتی روزهای اول به کنگره می‌آیی، شدیداً نیازمند چنین حامیانی هستی. به قول آقای مهندس، مرزبانان افرادی هستند که “با پای برهنه روی گدازه‌های آتش می‌روند”.

ایجنت و مرزبان، انسان‌های خستگی‌ناپذیرند که همیشه خستگی‌هایشان را پشت لبخندی زیبا و چشمانی براق پنهان می‌کنند. راستش را بخواهید، قاعده‌ای پیدا نمی‌کنم تا بتوانم ذره‌ای از این ازخودگذشتگی‌ها و عشق به مسئولیت‌ها را بیان کنم.

هر زمانی که مسافران در هیاهوی زندگی و سفر درمانده می‌شوند، با محبت‌های پرمهر این انسان‌ها در شعبات، نوری از امید در دل‌هایشان روشن می‌شود. آن‌ها عشق و امید را تا لنگرگاه امن، و در دریای پر تلاطم، این نور امید و عشق را در دل‌ها روشن نگه می‌دارند. هفته ایجنت و مرزبان مبارک باد.

آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی.

 سلام دوستان اسماعیل هستم یک مسافر، مرزبان شعبه دنا، فرارسیدن هفته ایجنت و مرزبان را صمیمانه به آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان تبریک عرض می‌کنم. همچنین، این ایام فرخنده را به ایجنت محترم شعبه دنا، آقا حمید، ایجنت محترم قسمت همسفران، تمامی مرزبانان و کلیه خدمتگزاران نمایندگی دنا شادباش می‌گویم.

از همان لحظه‌ای که افتخار خدمت و آموزش در جایگاه مرزبانی نصیبم شد، هر لحظه با شور و نشاطی وصف‌ناپذیر سپری گشت. ورود هر تازه‌واردی به شعبه، همچون جرقه‌ای از شادی، وجودم را روشن می‌ساخت. اما لذت‌بخش‌ترین لحظات زندگی‌ام، بی‌تردید، آنی بود که مسافران به رهایی می‌رسیدند؛ در آن زمان، از شدت خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجیدم! وقتی شاهد شادی و نشاط مسافران و همسفران در لحظه رهایی بودم، به خود می‌بالیدم که سهم کوچکی، هرچند به قدر قطره‌ای، در این دریای بیکران عشق و محبت داشته‌ام.

خدمت کردن و آموزش دیدن در کنار شما عزیزان، همواره مایه افتخار و مباهات من بوده است. امیدوارم بتوانیم دست در دست هم، در راستای پیشبرد اهداف والای جناب مهندس، کوشا باشیم. با تشکر فراوان از تمامی اعضای محترم و خدمتگزاران گرانقدر نمایندگی دنا،

تهیه و تنظیم: گروه خدمتگزاران سایت شعبه دنا شهرضا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .