جلسه دوازدهم از دوره دوم سری جلسات لژیون سردار کنگره ۶۰ نمایندگی دزفول، با استادی پهلوان مسافر محمدحسن، نگهبانی دنور مسافر مهرداد، دبیری دنور مسافر رامین و خزانهداری دنور مسافر امین، با دستور جلسه «از فرمانبرداری تا فرماندهی» در روز سهشنبه ۱۱ شهریورماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان محمدحسن هستم یک مسافر.
ابتدا از آقا مهرداد، نگهبان محترم جلسه، همچنین دبیر، خزانهدار و ایجنت محترم شعبه سپاسگزاری میکنم که اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم و آموزش بگیرم. همچنین از جناب مهندس، خانواده محترم ایشان و دیدهبان محترم لژیون سردار، جناب آقای زرکش، تشکر مینمایم.
نمایندگی دزفول انرژی بسیار بالایی دارد. هر بار که به این نمایندگی میآیم، احساس میکنم در همینجا رها شدهام. البته این ویژگی در تمامی نمایندگیهای کنگره ۶۰ وجود دارد. شخصی از آقای مهندس پرسید: چگونه است که ما در کنگره اینقدر با هم خوب هستیم؟ ایشان فرمودند: شاید ما در گذشته نیز کنار هم بودهایم و به همین دلیل است که وقتی دوباره گرد هم میآییم، حالمان خوش میشود. همین است که وقتی در آکادمی یا پلاک ۲۰ حضور پیدا میکنید و چهرههایی را میبینید، احساس آشنایی و حال خوش به شما دست میدهد.
به همه عزیزانی که در لژیون سردار حضور دارند تبریک میگویم. ما در این جمع گرد آمدهایم تا عشق و محبت را بیاموزیم. درباره دستور جلسه، «از فرمانبرداری تا فرماندهی»، به اختصار صحبت میکنم. تجربه خودم را از لژیون سردار بیان میکنم.
اولین باری که در لژیون نشستم، هنوز در سفر اول بودم. راهنمایم اجازه داد و چون سفرم خوب پیش میرفت و وظایفم را درست انجام میدادم، هر فرمانی را اطاعت میکردم؛ چه از سوی ایشان و چه از سوی مرزبانان زحمتکش شعبه. همین امر سبب شد که مورد لطف خداوند قرار گیرم و وارد لژیون سردار شوم. این از الطاف بزرگ الهی در زندگی و حلقه حیات من بود. باورکردنی نبود که کسی مانند من که روزی ۷۰ نخ سیگار میکشید، بتواند سیگارش را درمان کند. اگر رهجوی خوبی نبودم و فرمانبرداری نمیکردم، هرگز چنین توفیقی نصیبم نمیشد.
نخستین سیدی کنگره که گوش دادم، «وظایف» بود و آن را سه بار گوش کردم. زیرا تسلیم وارد کنگره شده بودم. در همان سیدی، آقای مهندس فرمودند: در کنگره باید فرمانبردار خوبی باشید. اینجا مهم نیست که در بیرون چه جایگاهی دارید؛ چه دکتری، چه مهندسی. همه یک پیراهن سفید میپوشند، همانند حمام عمومی که همه یکساناند. هیچکس با دیگری تفاوتی ندارد و همه را با نام کوچک صدا میزنند. به همین دلیل و به سبب فرمانبرداری بود که هستی به من اجازه داد بر صندلی لژیون سردار بنشینم.

برایم جالب بود اولین باری که در اهواز به لژیون سردار رفتم، استادی جلسه بسیار زیبا سخن میگفت و شالی زیبا بر گردن داشت. پرسیدم ایشان چه جایگاهی دارند؟ گفتند: ایشان پهلوان هستند. بسیار لذت بردم. لژیون سردار کمک کرد که جمع خانوادگیام را احیا کنم و با بخشش، لبخند را به لبهای خانوادهام بازگردانم. انشاءالله همه ما بتوانیم خدمتگزاران و فرمانبرداران خوبی باشیم.
افرادی که در لژیون سردار حضور دارند، انسانهای قوی هستند. شما که بر این صندلیها نشستهاید، انتخابشده و برگزیدهاید. ما اینجا گرد آمدهایم تا مهمترین بخش هستی، یعنی «بخشش» را بیاموزیم. لژیون سردار لژیون پرواز است. در سفر اول، داروی OT و جلسات السیدی مرا به رهایی رساند، اما در سفر دوم باید فرمانبردار خوبی باشم تا بتوانم در هستی پیشرفت کنم. در سفر دوم باید انرژی بدهم تا انرژی دریافت کنم. مهمترین مسئله این است که در مسیر، در صراط مستقیم باشم و بتوانم تزکیه و پالایش داشته باشم. مجموع این عوامل است که حال خوش را برایم به همراه دارد.
روزی در ساختمان سیمرغ نزد آقای زرکش رفتم. ایشان به من گفتند: «دفعه بعد تنها نیا.» خیلی فکر کردم منظورشان چیست. بعداً به ایشان گفتم: من همیشه با کسی به اینجا میآیم و تنها نیستم. ایشان فرمودند: «تو که پهلوان هستی، باید بتوانی حس و حالت را به دیگران منتقل کنی تا آنها هم پهلوان شوند.» یعنی باید شیرینی بخشش را به دیگران بچشانیم.
ما هر کاری که در کنگره انجام میدهیم، در اصل برای خودمان انجام میدهیم. همانطور که آقای ترابخانی میگویند: «ما به اینجا نیامدهایم چیزی به کسی نشان دهیم، بلکه آمدهایم چیزی یاد بگیریم.» این امر نیازمند تلاش است تا به دانایی بیشتری دست یابیم.
بابت همه چیز از خداوند قدردان و سپاسگزارم.
از اینکه به صحبتهای من گوش دادید، صمیمانه تشکر میکنم.
گروه سایت نمایندگی دزفول
عکاس و تایپ گزارش: همسفر روحالدین
ویرایش و ارسال گزارش: همسفر مهزیار
- تعداد بازدید از این مطلب :
118