English Version
This Site Is Available In English

بخشندگی دروازه ورود به سفر دوم جهان‌بینی

بخشندگی دروازه ورود به سفر دوم جهان‌بینی

جلسه سوم از دوره پنجم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی اسبیکو خرم‌آباد به ​استادی راهنما همسفر فاطمه‌، نگهبانی دنور همسفر نسرین، دبیری دنور همسفر مریم با دستور جلسه " از فرمانبرداری تا فرماندهی" روز یکشنبه ۹ شهریور ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۴۵  آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

از نگهبان لژیون سردار، خزانه‌دار و دبیر جلسه تشکر می‌کنم که من را به این جایگاه دعوت کردند و خدا را شکر می‌کنم که در جمع شما دوستان هستم. ان‌شاءالله که تعداد لژیون سردار بیشتر از این بشود. خوشحال می‌شویم که امکاناتی فراهم شده است و در اختیار ما گذاشتند؛ البته بستگی به خود من دارد که چقدر این امکانات را ببینم و این مسیر را من احساس کنم و بیایم در آن آموزش ببینم.
اما در مورد دستور جلسه قبل از این‌که بخواهم صحبت بکنم من همیشه می‌آیم هر چند وقت‌هایی زندگی خودم و افکار خودم و احساساتم قبل از کنگره و آن دیدگاهی که داشتم نسبت به خودم و افراد خانواده، جامعه و حتی فرد مصرف‌کننده که واقعاً این دیدگاه فرق کرد. قبل کنگره می‌گفتیم فرد مصرف‌کننده اراده ندارد و می‌تواند خیلی راحت اعتیادش را کنار بگذارد؛ ولی این‌جا که می‌آیی متوجه می‌شوی اصلاً اعتیاد آن چیزی نبوده که تو می‌گفتی. آقای مهندس در سی‌دی اخیرشان گفتند که اعتیاد یک بیماری است در سطح سلولی و مولکولی و من خودم این‌طور هستم وقتی می‌گوید چهل هزار میلیارد سلول! واقعاً آدم دست و پایش می‌لرزد که چهل هزار میلیارد سلول در وجود آدم هست و این چهل هزار میلیارد سلول به واسطه آن مواد مخدر همه افیونی شدند و سیستم به هم ریخته است و ژن‌ها می‌آیند و می‌گویند: یک بیماری در حد سلولی و مولکولی و ژنومیکس؛ یعنی به قولی ژنومیکس با ژنتیک فرق دارد؛ مثلاً ژنتیک یک ژن خاصی از یک موجود زنده را تحت نظر قرار می‌دهد و بررسی می‌کند؛ اما ژنومیکس تمام ژن‌های یک موجود زنده را بررسی می‌کند و اعتیاد در این حد می‌باشد.

آقای مهندس می‌آیند یک روشی را کشف (به قول معروف روش هم نمی‌شود گفت، یک کشف هست) و متد دی‌اس‌تی یک کشف هست که ایشان انجام دادند و می‌آیند به ما می‌گویند اعتیاد در این حد این‌طور بوده است و حالا من آن دیدگاه را داشتم و الآن چطور است و این نعمت بزرگی است.
بعد از آن مسائل جهان‌بینی می‌آید، ساختار منفی می‌آید و مثلث جهالت می‌آید که انسان هر مسئله‌ای دارد باید به خودش نگاه کند و  به آن مثلث جهالت نگاه کند: ناامیدی، ترس، منیت هست؛ مخصوصاً منیت! نگاه می‌کنم بیشتر مسائل و مشکلات شخص من به خاطر منیت بوده است.
منیت خیلی گسترده است و من خودم روی این مسئله دارم کار می‌کنم و واقعاً آدم خیلی اذیت می‌شود‌. شما فکر کنید منیت می‌آید چه کاری انجام می‌دهد؟ انسان را دچار یک پیچیدگی می‌کند و همه مسائل را پیچیده می‌بیند و از زندگی لذت نمی‌برد با این‌که استاد امین می‌فرمایند: زندگی ساده است. آقای مهندس به سادگی درمان کرونا را با D.sap حل کردند. بعد کل جهان درگیر این مسئله بود و آن را پیچیده کردند.
چرا ما نمی‌توانیم مسائل ساده را حل کنیم؟ به دلیل این‌که ما خودمان پیچیده هستیم و این منیت باعث می‌شود که ما دچار مسائل پیچیده شویم و دچار درد و رنج بشویم؛ مثلاً در یک جمعی هستم همه خوب و خوش و سرحال هستند و به همه خوش می‌گذرد، ولی من خودم را می‌گیرم یا اجازه نمی‌دهم اطرافیان به من کمک کنند. استاد امین می‌فرمایند: منیت هست که نمی‌گذارد من زندگی بکنم! منیت هست که نمی‌گذارد من از آن درد و رنج خارج شوم و شاد باشم و همیشه این‌ها را با خودم مرور می‌کنم. خدا را شکر می‌کنم که چه مسئله عظیمی هست.
اما در مورد فرمانبرداری به نظر من کسی می‌تواند فرمانده خوبی شود که اندازه‌ها را بلد باشد. اول بیایم اندازه‌ها را روی خودم نگاه کنم. اندازه تفکر کردنم، اندازه حرف زدنم، اندازه محبت کردنم، اندازه غذا خوردنم، اندازه ورزش کردنم، اندازه بیرون رفتن و خرج کردن و یا هر مسئله‌ای را روی خودم اندازه بگیرم. این اندازه‌ها ر ا بلد باشم. بعد مثلاً منِ راهنما بیایم سر لژیون، اگر اندازه این مسئله را بلد نباشم چطوری می‌خواهم این اندازه‌ها را به دیگران انتقال بدهم و عمل کنم. مثلاً منِ راهنما باید اندازه محبت کردن و قهر کردن و چطور رفتار کردن را بلد باشم. این‌که روی خواسته‌های خودم کنترل داشته باشم؛ این‌که مثلاً یک وقت‌هایی همه چیز را می‌خواهم و خیلی خواسته‌ها دارم، ولی یک وقت‌هایی هست که خواسته‌هایی هست که اضافی هستند و به درد من نمی‌خوردند و همین خواسته‌های اضافی نمی‌گذارد من به خواسته اصلی خود فکر کنم و انرژی خود را روی آن مسئله بگذارم.
در سی‌دی گاندی استاد امین صحبت می‌کنند در مورد هندوستان که یک مدتی، انگلستان روی این کشور حاکم بوده است و انگلستان آمده هر چیزی که هندوستان داشته و چون جمعیت زیادی داشته و آن چیز‌هایی که داشته می‌فروخت به هندوستان، خوراکی و لباس‌هایی که داشتند؛ بعد شخصی به اسم گاندی می‌آید( حالا کسی ازش حساب نمی‌برد) می‌آید و می‌گوید از یک سری خواسته‌هایتان بگذرید.لباس‌های انگلیسی‌ها را نخرید و همان لباس سنتی خودمان را بپوشیم، خوراکی‌هایشان را نخرید، از یک‌سری خواسته‌هایتان بگذرید.

می‌آیند روی همین تفکر کار می‌کنند و خیلی از اجناس انگلیسی‌ها را نمی‌خرند و بعد آن‌ها می‌آیند این‌جا و می‌گویند: ما لشکری این‌جا آوردیم و خرج دارند و از ما چیزی نمی‌خرند باید از این‌جا برویم.
انسان هم همین شکلی است، اگر من بیایم خواسته‌های نفس اماره را اجرا کنم و عملی کنم جا خوش می‌کند و اصلاً نمی‌رود تا وقتی من از یک‌سری خواسته‌هایم نگذرم. هر شخصی می‌داند که چه خواسته‌هایی اضافه است و نیازی به آن‌ها ندارد و خودش را درگیر می‌کند و وقتی نگذرد آن اتفاق رخ نمی‌دهد.
اما در مورد لژیون سردار و بخشندگی یک نکته‌ای بگویم: آیه‌ای هست در قران که می‌گوید: شما به نیکی دست پیدا نمی‌کنید مگر این‌که از آن چیزی که دوست دارید و برای شما ارزشمند است بتوانید بگذرید. نه این‌که آن چیزی که من دوست ندارم و نیازی به آن ندارم را ببخشم. نکته جالبی که من متوجه شدم این هست ما در کنگره سه تا سفر داریم که دروازه ورود به سفر دوم؛ یعنی همان خودشناسی، بخشندگی است؛ یعنی من تا آن صفت بخشندگی را در خودم به وجود نیاورم و ذره‌ذره روی آن کار نکنم من به هیچ عنوان وارد این سفر نمی‌شوم. وقتی یک انسانی نتواند بخشنده باشد و این بخشندگی هم باید از روی علم و آگاهی باشد. من می‌آیم دنور می‌شوم برای چی؟ دنور می‌شوم؟ این را می‌خواهم ببخشم برای چی می‌خواهم ببخشم؟ باید از روی آگاهی باشد. آیا می‌خواهم خدایی ناکرده به خاطر خودنمایی باشد که بگویند حالا یک چیزی بخشیده یا یک اسم و عنوانی دارد یا این‌که می‌بخشم که مثلاً چند برابرش به من برگردد؟
وقتی که می‌بخشیم بخشیدن به آن معنی رها کردن می‌شود، اصلاً یادت برود که کجا و به چه کسی کمک کردی؟ یا کجا به آن همسایه کمک کردی؟ کجا دنور شدی؟ کجا پهلوان شدی؟ وقتی کسی نتواند وارد سفر دوم شود و خودش را نشناسد من چطوری می‌توانم دیگران را بشناسم؟ چطوری می‌توانم کمک کنم و این خیلی مسئله مهمی است.
ان‌شاءالله بتوانیم از این آموزش‌ها در حد توان خودمان استفاده کنیم و دچار آن پیچیدگی‌ها نشویم و هر چقدر انسان درگیر این مسائل شود یک وقت‌هایی برای انسان سخت می‌شود و می‌گوید من الآن که کنگره می‌روم یا هر جای دیگری مثلاً رنگ شلوارم با کیفم سِت نباشد اصلاً نمی‌شود. همین که من منتظرم ببینم دیگران در مورد من چی فکر می‌کنند و نظرشان برای من مهم باشد این منیت من است. خیلی سخت است که انسان بپذیرد که منیت دارد، ولی واقعاً وجود دارد و در وجود شخص من هست و همه این سختی و پیچیدگی کار را که شخص بداند، اصلاً کلید حل این مشکل دست خودت و در وجود خودت است؛ چرا نمی‌خواهی به خودت کمک کنی؟! امیدوارم که بتوانیم از این پیچیدگی در بیاییم که بیشتر لذت ببریم از آن درد و رنج خلاص شویم و به آن آرامش و شادی برسیم.

عکاس: همسفر فروزان
تایپیست: همسفر خاطره
ویرایش: همسفر مریم دبیر سایت
ارسال: همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اسبیکو خرم‌آباد

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .