English Version
This Site Is Available In English

راه رسیدن به فرماندهی، آغاز از فرمانبرداری

راه رسیدن به فرماندهی، آغاز از فرمانبرداری

شاید ما با شنیدن نام فرمانبرداری یا فرماندهی، به یاد پادگان یا سلسله‌ مراتب نظامی بیفتیم و یا از خود بپرسیم، آیا فرمانبرداری؛ یعنی زیر دست بودن؟ آیا فرماندهی؛ یعنی دستور دادن و امر و نهی کردن؟ فرماندهی چه ارتباطی با فرمانبرداری دارد؟ الان من در اینجا نقش فرمانبردار را بازی می‌کنم یا فرمانده؟ صورت‌ مسئلهٔ اعتیاد برای ما به خوبی توضیح می‌دهد که بیماری اعتیاد سه بخش از شهر وجودی انسان را از تعادل خارج می‌کند؛ جسم، روان و جهان‌بینی.

بیماری اعتیاد، اساسی‌ترین مکانیسم‌های تعادل و سلامتی را در این بخش‌ها هدف قرار می‌دهد، انسان را بیمار و از تعادل خارج می‌کند. یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی که در فرایند اعتیاد برای فرد مصرف‌ کننده مواد مخدر روی می‌دهد، از دست دادن اختیار و فرماندهی شهر وجودی خودش است. مصرف‌ کننده مجبور است مواد مصرف کند؛ این مواد هستند که برای او تعیین تکلیف می‌کنند؛ چه کار انجام بدهد؟ چه کار انجام ندهد؟ کجا برود؟ کجا نرود؟ با چه کسانی در ارتباط باشد؟ با چه کسانی ارتباط نداشته باشد؟ حتی غذا خوردنش هم تحت اختیار خودش نیست.

زمانی که از این زاویه به بیماری اعتیاد نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که بیمار اعتیاد فرماندهی خودش را از دست داده است و از او سلب اختیار شده. او نمی‌تواند با اختیار خود یک روز مواد مصرف نکند؛ چون در این صورت به بدترین حالات خماری دچار می‌شود و مجبور است برای حفظ تعادل نسبی؛ دائماً مواد مصرف کند. فرماندهی او به تعبیری دیگر در دست شیطان و نیروهای منفی است. او تحت امر نیروهای شیطانی قرار دارد و به یک نیروی بسیار مفید و ارزنده برای آن‌ها تبدیل می‌شود؛ در واقع، فرمانبردار بسیار خوبی برای نیروهای منفی است.

فرد مصرف‌ کننده در تاریکی مطلق قرار دارد. انسان، موقعی که دچار تاریکی می‌شود، در نفس اماره قرار می‌گیرد و تا زمانی که اعتیاد دارد، متوجه آن نمی‌شود و به کار خود ادامه می‌دهد. هر چه نفس اماره به او فرمان می‌دهد، همان را اجرا می‌کند. حال، انسانی که تحت فرمان نفس اماره است، چگونه می‌تواند به فرماندهی برسد و به دیگران فرمان بدهد؟ انسانی که در این وضعیت قرار گرفته و دست‌ و‌ پا بسته اسیر یک نیرو است، می‌خواهد از این نیرو خارج شود و زندگی طبیعی داشته باشد. او می‌خواهد نیروها را تحت فرمان و اختیار خود بگیرد، تا «شو» شود و اتفاق بیفتد و برای این منظور باید به فرمانبرداری برسد.

در این موقع، شخص باید از یک نیروی دیگر اطاعت کند تا از نفس اماره خارج شود. باید از یک استاد اطاعت نماید، به استاد خود ایمان داشته باشد و از دستورات او فرمانبرداری کند. در وجود انسان، فرماندهی جزو خواسته‌های درونی است. ما همه دوست داریم در درون خود این جایگاه را داشته باشیم. وقتی این جایگاه به خطر می‌افتد، حاضر می‌شویم بهای سنگینی را به خاطر آن بپردازیم. اعتیاد بهای بسیار سنگینی دارد؛ مادهٔ جدید بهای سنگین‌تری دارد. به همین راحتی فرد جرأت نمی‌کند مادهٔ مصرفی خود را عوض کند. وقتی توانایی افزایش یافت و قدرت زیاد شد، دامنهٔ فرماندهی ما نیز افزایش پیدا می‌کند.

مثال ساده این‌ که بچه‌ها؛ موقعی که به کلاس اول می‌روند و کم‌ کم خواندن و نوشتن را یاد می‌گیرند؛ وقتی توانستند اولین کلمه را خودشان بنویسند و بخوانند، آن‌ قدر ذوق می‌کنند و خوشحال می‌شوند؛ زیرا به فرمانروایی نیروهایی که خداوند در اختیارشان قرار داده رسیده‌اند. در واقع، این مراحل هستند که فرد فرماندهی خودش را تکمیل می‌کند و نسبت به نیرویی که در درونش وجود دارد فرماندهی می‌کند. وقتی انسان به نیروی درونی خودش مسلط باشد، این همان فرماندهی است. فرد مصرف‌ کننده، وقتی از اعتیاد خود خسته شد و خواست به درمان برسد و در صراط مستقیم قرار گیرد، اگر به راهنمایی‌های استاد خود گوش دهد، نیروهای الهی نیز به کمک او می‌آیند و او را در رسیدن به اهدافش یاری می‌رسانند.

نویسنده: راهنمای تازه‌واردین همسفر شمسی
عکاس: همسفر بتول رهجوی راهنما همسفر بتول (لژیون سوم)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .