دومین جلسه از دوره اول جلسات لژیون سردار مسافران نمایندگی رفسنجان با دستور جلسه « وادی ششم و تاثیرآن روی من » با استادی راهنما مسافر علی به نگهبانی پهلوان مسافر مجتبی و دبیری مسافر صدرالدین ۳۰ مرداد ساعت ۱۴:۳۰ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که توفیق داد در جمع شما خوبان باشم.
به رسم ادب تشکر می کنم از آقای مهندس و خانواده محترمشان که بیمنت تلاش می کنند تا این بستر فراهم باشد. تشکر می کنم از راهنمای درمان موادم آقا محسن و راهنمای درمان سیگارم آقای نمکی که باعث شدند من این حال خوب را تجربه کنم و این فرصت را در اختیار من قرار دادند و تشکر دیگر را دارم از همه شما که اینجا هستید تا امروز یک لژیون سردار را در کنار هم داشته باشیم و انشاالله بتوانیم آموزش بگیریم و یک قدم مثبتی برداریم.
امروز دستور جلسه وادی ششم است شاید به جرأت می توانم بگویم یکی از مهمترین دستور جلسات است و من اولینبار است توی هفت سالی که در کنگرهام این دستور را استاد جلسه مینشینم. سهم من نشده بود و همیشه خودم هم به این اعتقاد دارم که هیچ چیزی تو این هستی و کائنات بیجهت اتفاق نمیافتد! در کائنات همه چیز حساب و کتاب دارد و شاید من از آن فرمان عقل فاصله گرفته باشم و سعی کنم خودم را به فرمان عقل نزدیک کنم.
وادی ششم یک تابلو برای من مشخص می کند و من را دارد به یک سمتی میبرد؛ کاری که من دارم انجام میدهم کار ارزشی است یا ضد ارزشی؟! در مقابل امری که خداوند قرار داده و تمام این هستی را زیر سیطره خودش دارد. آیا من از آن عقل بهره ای میبرم یا نه؟

به همهی ما این عقل را خداوند داده که این را پیشوای خودمان قرار بدهیم و به سمت فرمانش حرکت کنیم تا بتوانیم به آن آرامش که همه به دنبالش هستیم برسیم. دارد در مورد حکم صحبت میکند. چون عقل را فرمانده و قاضی در نظر میگیرد و شما میدانید این کاری که قاضی میکند صادر کردن حکم است و حکمی را که صادر میکند باید به مرحله اجرایی برسد. اصلا مهم نیست چقدر تو کنگره حضور داری. شخص را میبینید دو ماه سه ماه حضور دارد و به سمت فرمان عقل دارد نزدیک میشود. حالا ما هر چقدر به این فرمان عقل نزدیک بشویم تزکیه و پالایش انجام بدهیم آرامش بیشتری داریم، شاید پول کمتری در بیاوریم، شاید ماشینمان عوض نشود ولی حالمان خوب است.
داریم میآییم کنگره شاید بچههای رفسنجان تعدادشان کم باشد ولی داریم میبینیم بچههای کرمان آقا محسن و آقا علیرضا و بقیه دوستان از کرمان بلند میشوند هر جلسه میآیند اینجا و بر میگردند. چرا ؟ تا چراغ این خانه را روشن نگه دارند و گریه یک بچه را تبدیل به خنده بکنند. آه و نفرین یک همسفر را تبدیل به یک دعای خیر بکنند. پس فرمان عقل زمانی است که ما دانایی و آگاهی کسب بکنیم. دیگر شما ببینید با این درآمدهای اقتصادی هزار تومان پول در آوردن کار هر کسی نیست ولی نگاه میکنیم شصت میلیون تومان به کنگره میدهد. شخص پالایش میشود. آگاهی پیدا میکند. به فرمان عقل خودش را نزدیک میکند و میآید دنور میشود. میآید وارد لژیون سردار میشود. میآید پهلوان میشود، آن شخصی که پانصد میلیون کارت میکشد آن آدم خیلی باید آگاهی داشته باشد و زمانی حرکت درست هست که ما توی رفسنجان یک شعبه داشته باشیم زمانی که حکم عقل و نفس اماره روبروی هم قرار میگیرند من باید به سمت حکم عقل بروم و بتوانم از پولی که در آوردم بگذرم و بیست درصد را بدهم. ما مالک هیچی نیستیم، ما یک امانت داریم چند صباحی دست ما بوده دوباره معلوم نیست دست چه کسی باشد و هرجا شما بروید و تحقیق کنید میبینید که هیچ چیز مهم نیست فقط خدمت کردن مهم و اساسی است.

نگاه کنید آقای مهندس برای رهایی ما چه کردند. از چهار صبح بیدار میشوند هفتهای یک سیدی صحبت میکنند. با این همه امکانات بگویند شما برو اصلا سرچ کن بیا صحبت کن نمیتوانیم. حالا آقای مهندس دارند چه کاری انجام میدهند. اولین نفر آقای مهندس کارت میکشد از درآمد کنگره دارد سهم کنگره را بازپرداخت میکند خدمت میکند و میگویند تا روزی که برای کنگره مثمر ثمر باشم میمانم و اگر ببینم برای کنگره سودی ندارم یک کیفی دارم برمیدارم از اینجا میروم.
من این دستی را که بستم باید باز کنم تا دست بهتری به روی من باز بشود. من باید خدمت کنم. روز سهشنبه در کرمان لژیون سردار بود شاید بیشترین کارت را بچههای رفسنجان کشیدند، فرقی نمیکند کنگره کجاست. یک جمله خوب که من همیشه از آقا محسن یاد گرفتم این است؛ آنکس که باید بداند میداند اصلا مهم نیست که کجاست؟ کسی که باید ببیند حساب کتاب کند خودش میبیند ما حساب کتابمان در کنگره با عشق است.

عکس:مسافر اسماعیل
تایپ:مسافر صدرالدین
ویرایش:راهنما مسافر محمد
- تعداد بازدید از این مطلب :
321