بین تمام بزرگان همیشه این بحث بوده است که زندگی جبر است یا اختیار؟ آیا زندگی ما در اختیار خودمان است؟ یک عده جبرگرا بودند و یک عده اختیارگرا و یک عده هم میگویند: نه جبر است و نه اختیار؛ چیزی بین این دوتاست. چیزی که ما در مقالات خود مطرح میکنیم یکی جبر است که میشود تقدیر و دوم خواست است که میشود اختیار و شاخه بعدی آن فرمان الهی است. این سه تا با هم هماهنگ هستند؛ یعنی کل زندگی بر مبنای این سه تا تفکر است. بزرگان ما تقدیر را با جبر یکی گرفتند و گفتند: زندگی جبر است در صورتیکه این خود ما هستیم. وقتی ما گندم میکاریم جبر کاشت گندم برداشت آن است اگر نفرت بکاریم برداشتش نفرت است، ولی ما با تقدیر کاری نداریم. بارها گفتم تقدیر مثل تیری است که از چله کمان رها شده است و قطعاً به هدف میخورد. تقدیر هم یک مقدارش از قبل تولد و زمان روز الست همراه ماست.
در هر موضوع هم تقدیر و هم فرمان الهی وجود دارد و از هیچکدام نباید ناراحت باشیم و بترسیم. انسان موجودی است که بقاء دارد و با مرگ هم از بین نمیرود، ولی آن چیزی که ما را اذیت میکند همین خوف از آینده و گذشته است. ما دائماً یا درگیر گذشته هستیم یا آینده و زمان حال را از بین میبریم. باید این هنر را یاد بگیریم که در زمان حال زندگی کنیم. اگر کسی در زمان حال زندگی کند ترسی ندارد. باید از گذشته درس بگیریم. برای آینده برنامهریزی کنیم و در حال، زندگی کنیم؛ زیرا تقدیر به فرمان الهی است. ما زمانی میتوانیم افکار آرامی داشته باشیم که در زمان حال زندگی کنیم؛ به مسائلی که به ما ربطی ندارد فکر نکنیم. در ادامه گفتگویی بین شاگرد و استاد صورت میگیرد.
_ شاگرد: مطالبی که میفرمایید عین قانون است چگونه میشود این مطالب را انتقال داد؟
_ استاد: در خصوص بعضی از مسائل به صراحت بیان ننمایید؛ زیرا مانند میوه نرسیده میباشد که قابل خوردن نیست. در این راه تعصب نداشته باشید. حرفی هم که میخواهید بزنید پخته باشد؛ یعنی شرایط مهیا باشد. حرف پخته باشد و جو، پذیرش داشته باشد. ذره ذره فهم و شعور و آگاهی به یک نقطهای برسد آن زمان مطرح کنید. در اعمال خود به دقت انجام وظیفه نمایید، در ضمن در خصوص خود با قطبهای منفی هیچگونه تفکری ننمایید؛ یعنی یک آدم میبینید منفی است با او کاری نداشته باشید. برای وصول به اهداف خود باید در راه مستقیم پیش بروید؛ یعنی به یاد خدا و نیروهایی باشید که از آنها انرژی دریافت میکنید. دنبال دعانویس و جادوگر نروید؛ زیرا انسان یک حریمی دارد.
در قوانین هستی مرزبندی وجود دارد و هر موجودی، مرز خودش را دارد. ما در اینجا با تقدیر و خواست الهی کاری نداریم؛ زیرا آنها کار خودشان را انجام میدهند. چیزی که برای ما مهم است خواست ماست و این خواست امروز ماست که تقدیر فردای ما را نقش میبندد.
منبع: سیدی قانون(قای مهندس)
نویسنده: همسفر فاطمه رهجو راهنما همسفر سمیه(لژیون اول )
ویرایش: همسفر مریم دبیر سایت
ارسال: همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اسبیکو خرمآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
109