(به نام قدرت مطلق الله)
پنجمین جلسه از دور دوم از سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی رزن با دستور جلسه:(وادی پنجم و تأثیرآن روی من)با استادی راهنمای محترم تازه واردین،مسافر عبدالله و نگهبانی مسافر سعید و دبیری مسافر خلیل در روز یکشنبه مورخ ۲۹ تیر ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود،
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان عبدالله هستم یک مسافر ممنونم از خلاصه گزارش عملکرد جلسه قبل، قبل از هرچیز از آقای مهندس تشکر می کنم که چنین بستری را برای ما تهیه وتدارک دیده اند تا ما بتوانیم بیاییم و به درمان برسیم و به تعادل طبیعی زندگی انسانی خود بازگردیم،
خدا را شکر میکنم که در حیاتی زندگی می کنم که با آقای مهندس دژاکام هم عصر هستش و میتوانم ازایشان آموزش بگیرم ، همچنین از راهنمای خودم واقعا سپاسگزارم که زحمت کشیدند تا من به رهایی رسیدم و میخواهم از آقای ایجنت و تمام راهنمایان نمایندگی رزن و آقای نگهبان تشکر می کنم وهمچنین از عباس آقا و لژیون دوم که لژیون خدمت بودند ازشون ممنونم که من را برای استادی قبول کردند تا اینجا خدمت بکنم و آموزش بگیرم،
دستور جلسه این هفته وادی پنجم:
در جهان ما تفکر قدرت مطلق حل نیست بلکه توام با رفتن و رسیدن آن را کامل مینماید و تاثیر آن روی من ، حالا این وادی چه تاثیری روی من گذاشته است،؟اگر ما به آسمان نگاه کنیم،به دریا نگاه کنیم،به همه هستی نگاه کنیم،ما در کنار آسمان ، منظومه شمسی را داریم و وقتی به تمامی اینها نگاه می کنیم شاید اندازه یکی از سلولهای ما هم نباشد،یعنی تمام چیزهایی که در بیرون میبینیم در وجود ما هم هست و وجود دارد، پس وقتی که بیرون نگاه میکنیم باید برگردیم به صور پنهان انسان وصور پنهان انسان اینه که ما نگاه میکنیم گوشت و پوست و استخوان و خون و اینها نیست،صور پنهان انسان یک چیز دیگراست،مثلا آن روزی که از مادرمان متولد میشویم، آن روز دو چیز دیگر در بدن ما،در وجود ما متولد میشود،
منظورم همان روح و همان جن هست، که مشاورین انسان هستند و با مشاوره های خود انسان را به مسیر خوب یا بد سوق میدهند و این انسان است که با اختیاری که دارد می تواند انتخاب کند که در مسیر درست باشد یا نادرست
همین مواد مخدری که من مصرف کردم، مشاور من اون شیطان بوده که من را به طرف مواد مخدر برد،
البته اینجا ناگفته نماند که شیطان مکمل نیرو های مثبت است،من خدا را شکر میکنم که اعتیاد پیدا کردم و بیمار شدم و کنگره را پیش پای خودم دیدم و آمدم اینجا و درمان شدم وتوانستم به صور پنهان انسان که خودم باشم را هر چند کوچک ،حتی به اندازه ی یک قطره ای در اقیانوس را پیدا کنم،
پس وقتی که انسانی میخواهد در زندگی به آسایش برسد باید تفکر کند ،
ما هر کاری را که بخواهیم انجام بدهیم باید اول تفکر بکنیم،در چهار وادی قبلی همش از تفکر گفتند و صحبت کردند!!

اما در اینجا میگوید که در جهان ما تفکر قدرت مطلق حل نیست !!
یعنی فقط با فکر کردن نمیشود مشکلات را حل کرد؛باید مسیرمان را مشخص کرده و حرکت بکنیم و توام، با رفتن و رسیدن آن را کامل مینماید ،
من فکر کردم و کمپ رفتم نشد،تمام داروها را خوردم نشد...متادون را خوردم نشد،بی ۲ را خوردم نشد، ترامادول را خوردم نشد، ان ای رفتم نشد،
( ولی آمدم کنگره)
کنگره میگوید اگر میخواهی درمان بشوی باید این قانونها را، این حرمتها را حفظ بکنی تا به آن درمان به آن صور پنهانت برسی،انسان همزمان در این قید حیات در سه جهان در حال زندگی است،
۱_جهان فیزیک همینجا که نشستیم وبا پای خودمان آمدیم وبا گوشهای خودمان میشنویم وبا چشمهایمان میبینیم جهان فیزیک ماست،
۲_ جهان خواب است و آن مرگ که ما میگوییم و ازش می ترسیم آن مرگ واقعا مرگ نیست ،آن فکری که ما داریم در مورد مرگ اینطوری نیست،
یک جهانی دیگری است که بهتر از اینجاست ،وجهان خواب ما همان جهان مرگ است و وقتی که خواب می بینیم جسممان اینجاست،و خودمان در جای دیگری هستیم، همان جهان بعد مرگ است،
۳_ جهان ذهن:واقعا بهترین جهان،جهان ذهن است یعنی همان شوشود، خداوند خود شو شود است و انسان می تواند با تزکیه و پالایش و دوری از ضد ارزش ها و توام با رفتن و رسیدن در مقیاس کوچکتر به شو شود برسد،ما باید تکرار بکنیم و انجام بدهیم تا به آن جهان ذهن برسیم،
در جهان ذهن ،شما الان فکر کنین در مکه هستید یا همان در خانه ی خودتان کاخ درست کنید، می ببینید؟ در آن واحد درست میشود،
این جهان ذهن انسان است و با جهان ذهن انسان می تواند پیشرفت کند،من وقتی که در ذهنم یک فکری را می پرورانم می توانم آن را به پندار نیک و به گفتار نیک و کردار نیک تبدیل بکنم ،پس در نتیجه انسان میخواهد ومی تواند به این جهان ذهنش برسد و همچنین به صور پنهانش هم برسد، فقط باید از ضد ارزشها برگشت کند وبلعکس به طرف ارزشها حرکت کند،مواد مخدر و مصرف کردن آن ضد ارزش است،و مصرف مواد مخدر ،فرقی نمی کند از هر نوعی که باشد پوشش و حجاب روی عقل است، افکار منفی و دروغ و حسادت و کینه و نفرت و منیت و ... همه و همه بدتر از مواد مخدر است و وقتی ما تصمیم بگیریم که از ضد ارزشها برگردیم و بیاییم و آموزش بگیریم ،اینجا میتوانیم به آن صور پنهان انسان پی ببریم که چه جایگاهی داریم و به آن جهان ذهنمان برسیم،
در این وادی به ما میگوید خودداری کنید، مثلا یک جا میخواهی یک کاری را انجام بدهی و نمیدانی منفعت دارد یا ضرر،اینجا باید خودداری کنی،
من زندگی را چون بر مبنای ضد ارزشها شروع کردم و چون از مشاورهای شیطان استفاده میکردم، هیچ موقع به قناعت فکر نمیکردم ،مثلا من به اندازه پنج روز نان خانواده دارم میتوانم با همان پنج نانی که در خانه ام می آید میتوانم به قول آقای مهندس یه لواش از آن را ببرم بگذارم زیر فرش قناعت بکنم ده روز بعد میبینیم که کلی نان جمع شده! یه سال بعد کلی جمع شده!
آقای مهندس میفرمایند یک روزی من گفتم طلا بخرید گفتند گران است،
از آن زمانی که طلا تولید شده در قید همان حیاتی که انسانها زندگی میکردند طلا همیشه گران بوده...
و بعد صبر ... ببینید عزیزان در کنگره60 همه چیز نیازمند صبر وزمان است و باید صبور بود، بعضی مواقع من از بچه ها میپرسم سم زدایی کردین؟ میگویند آره ،در حالی که بیشتر که می پرسم میبینم نه اصلا سم زدایی نرفتن!!تویه این بچه ها شاید دو نفر سم زدایی کرده اند و میدانند سم زدایی چی هست!؟ مثلا کمپ می روند و می گویند سم زدایی...! نه سم زدایی آن نیست!!می خواهند دو روزه یا همان لحظه درمان بشوند،در صورتی که عزیزان ما باید صبر کنیم و طی زمان تغییر کنیم،
هر کاری را میخواهیم انجام بدهیم زمان نیاز دارد،من بچه دوست دارم ولی امروز بخواهم بچه امروز به دنیا نمی آید... بلکه ۹ ماه باید صبر بکنیم!
درمان در کنگره هم بر همین مبناست و میگوید حداقل زمان برای درمان در کنگره ۱۰ماه است... کمتر از ده ماه حتی یک روز هم امکان پذیر نیست ،به خاطر صور پنهان انسان و علمی که پشت این درمان است حتی اگر یک دانه سلول ما از آن چهل هزار میلیارد سلول، درگیر مواد مخدر مانده باشد! درمان کامل نمی شود پس اگر یک روز هم کمتر بشود... باز برمیگردیم سر نقطه ی اولمان!!یک لکه سیاه در سفیدی باز همه جا را سیاه میکند،
تجسس و قضاوت و غیبت، وقتی که آدمی می بیند یکی در کناری ایستاده و برای خودش حرف میزند ولی تا به من نگاه میکند، سریع میگویم این چرا به من نگاه کرد ؟! وتجسس شروع می شود !! حتما در مورد من دارد حرف میزند...؟اصلا در صورتی که کاری به من ندارد... وقتی من تجسس میکنم باعث می شود قضاوت بکنم! باعث می شود غیبت بکنم! و پشت بند آن رذائل دیگر..
وراجبه پس انداز یا خرید همان طلا را که گفتم آقای مهندس می گفت:طلا همیشه گران بوده و هست ، اگر شخصی بخواهد پس انداز کند می تواند از یک گرم شروع کند...!
راجب توکل،رضا و تسلیم هم بایدبگویم...
ما کارها را انجام میدهیم... کنگره می آییم و دارویمان را به وقت میخوریم و به حرف آقای مهندس و راهنمایمان گوش میکنیم،سر ساعت پنج در جلسه حاضر هستیم ،کلینیک میرویم،دارویمان را به اندازه میخوریم، اما میبینی بعضی مواقع داری اذیت میشوی و از نظر زندگی و از نظر آرامش در سختی هستی، اولا بازپرداخت های ما هست و باید این باز پرداخت ها و بدهی ها را بدهیم و با جهان هستی حسابمان را صاف کنیم ،
برای مثال من تا سال ها،مثلا هفت سال پیش کلا زندگیم را دزد میبرد ...مثل تراکتور و لوازم کشاورزی و سمپاش و... همه چیزم را میبردن !!
الان دو سال است که دیگر در امنیت قرار گرفته ام!!چون بازپرداخت هایم بود و باید میدادم ،حالا اینطور مشکلات در زندگیمان آمد نگوییم که ما رفتیم و خواستیم درست بشود ولی نشد و....
باید توکلت به خدا باشد،توکل از وکیل می آید و خداوند وکیل من است، من راه راست را انتخاب کرده ام و در حال رفتنم و
خداوند وکیل من است وخود میداند که چکار کند،
پس اگر در صراط مستقیم قرار گرفتیم و تسلیم اراده خداوند شدیم و راضی به رضایت اوباشیم...مطمئنا به خواسته هایی که داریم میرسیم،
و مهمترین مطلبی که باید مطرح بکنم اینه که:
تعطیلات در پیشه وامروز آخرین جلسه ما است،از پنجشنبه تعطیلات شروع می شود.. نزدیک بیست و خورده ای روز تعطیل میشود و وقتی که برنامه ای که آقای راهنما بهتون داده را سر ساعت و به اندازه اجرا کنید مطمئنا جواب خواهید گرفت، به همه ی شما همان روز اول هم گفتم که در کنگره ساعت بسیار مسئله ی مهمی است ،وقتی که راهنمات بهت گفته هفت صبح، ، سه بعد از ظهر و ۱۱ شب یا حالا هر ساعتی که تو دفترچه تون هست ،میگه اینو دقیقا سر ساعت مصرف کن!!؟؟ علت و علمی داره... ببینید بیوشیمی بدن هر هشت ساعت...مثلا سر ساعت هفت صبح عادت کرده مواد شیمیایی را تولید بکند، و بیاید و بزاق دهان آن مواد و آن دارو را برای کارخانه ها ببرد...
کارخانه ها یکی دو تا نیستند... چهل هزار میلیارد سلول!! پس در نتیجه نیاز هست که از پروتکلی که آقای مهندس از طریق راهنماها به شماها میدهند، دقیقا سر ساعت و در اندازه مناسب استفاده کنید،همچنین شما
میتوانید در این چند مدت فقط با گوش دادن به حرفهای راهنمایتان وبا گوش دادن به سی دی ها و همچنین نوشتن سی دی ها به راحتی از این تعطیلات عبور کنید ،این تعطیلات را عمداً آقای مهندس قرار دادند تا کسانی که واقعاً میخواهند درمان بشوند و افرادی که خواسته ی قوی ندارند از هم جدا شوند و به قولی این تعطیلات همانند صافی یا گرد باد عمل میکند و خیلیها از دور خارج می شوند ،کسانی که در حاشیه ی این گردباد هستند به بیرون پرتاب خواهند شد و از طرفی هم تکلیف راهنمایان هم معلوم می شود،چرا که انرژی خود را صرف افرادی می کنند که واقعا خواستار درمانند،
حال این خواستارهای درمان آن کسانی هستند که میخواهند انرژی برایشان مصرف بشود، باید در این تعطیلات خودشان را محکم نگه دارند تا انشاالله بعد از تعطیلات باز به سفرشان ادامه بدهند،
انشاالله روزی برسد که تک تک شما عزیزان اینجا رها شوید و من یکی خیلی خوشحال میشوم و امیدوارم آن روز زودتر برسد،
از این که به صحبت های من توجه کردید از همه ی شما ممنون و سپاسگزارم
عکاس:مسافر سعید
تایپ و تنظیم وبارگذار:راهنمای لژیون سوم مسافر حسین
- تعداد بازدید از این مطلب :
321