انسانی که در جهل است تصور میکند میداند؛ ولی نمیداند. اگر انسانها را از نظر نوع حرکت به سمت دانا شدن تقسیمبندی کنیم فکر میکنم به سه گروه تقسیم میشوند؛ گروه اول شامل انسانهایی است که در جهت بالا بردن دانایی تلاش میکنند. گروه دوم: انسانهایی که در جهت معکوس کسب دانایی تلاش میکنند، حال چه آگاهانه و چه ناآگاهانه. گروه سوم: انسانهایی که هیچ تلاشی نمیکنند و خنثی هستند.
مثلث دانایی شامل تفکر، تجربه و آموزش است. به این مفهوم که اگر بخواهم دانایی خود را بالا ببرم از این سه راه میتوانم به نتیجه برسم یعنی از آموزگار بیاموزم، خودم با تمام یا بخشی از وجودم حس کنم و تفکر نمایم و از عقل خود کمک بگیرم؛ البته در جزوه جهانبینی بیان شده که این سه ضلع مثلث باید به موازات و در کنار هم رشد نمایند تا دانایی به کارمان بیاید، یعنی وقتی بخواهم دیگر کسی را قضاوت نکنم باید در مسیر این خواسته نیز حرکت کنم. در مقابل مثلث دانایی مثلث جهالت وجود دارد که بهترین ابزار برای نیروهای اهریمنی است که اضلاع آن شامل: ترس، منیت و ناامیدی است.
همانطوریکه مثلث دانایی انسان را به بهشت هدایت میکند مثلث جهالت انسان را به جهنم سوق میدهد. پس جهلی که ابزار دست شیطان است درختی است پر شاخ و برگ است که یکی از شاخههای آن قضاوت کردن نادرست است.
من درگذشته چه خواسته و چه ناخواسته جزء گروه دوم بودم که دیگران را قضاوت میکردم و در جهت معکوس دانایی حرکت میکردم؛ ولی بر این باور بودم که چهقدر میدانم، افتخار میکردم که میتوانم عیب و نقصهای دیگران را ببینم. به گذشتهام که نگاه میکنم ذهنم به سمت تاریکیهای درون میرود که چگونه شد که تاریکی به نور تبدیل گشت؟ چگونه ظلمت روشن شد و توانستم ببینم؟ دیدن مشروط به این است که تو بخواهی و چشمانت را باز کنی. اگر چشمانت باز باشند ولی نوری نباشد هرگز چیزی نخواهی دید و اگر نوری باشد و چیزی برای دیدن نباشد دیدن معنا پیدا نمیکند.
خواستن، چشمان باز، وجود چیزی برای دیدن، همه اینها شاید بسته به خود شخص باشد ولی یک چیز است که به دست دیگری نمایانگر راه میشود و آن چراغ است به دست یک معلم. این معلم است که با تاریکیهای درون شاگردش مبارزه کرده و پیروز شده است و حال راهنمای مسیر انسان دیگری میشود و در هر لحظه کنارش است.
انسانی که در جهل است؛ یعنی در تاریکی است، انسانی که در جهل قرار دار شاید تصور کند میبیند ولی نوری نیست که ببیند. انسانی که در جهل است تصور میکند میداند ولی نمیداند؛ زیرا دانا بودن به معنی تفکر، تجربه و آموزش دیدن است که اگر انسانی سالها به تفکر بنشیند و دائم در حال آزمون و خطا و کسب تجربه باشد ولی معلمی نباشد که دستش را بگیرد بیفایده است.
حال وقتی میگویم دانایی مقابل جهالت است منظورم همین است که شخص دانا همه را دوستدار خود میکند و اگر تو هزاران تیر زهرآگین به سمت او پرتاب کنی تیر زهرآگینی دریافت نخواهی کرد و اینگونه برای هر کس معلم و اسطوره زندگیاش میشود. خداوند را شکر و سپاس که سفری آغاز شد از تاریکی به سمت روشنایی؛ ولی ای انسان این را بدان که همیشه ساختن زمان و انرژی چندین برابر نسبت به ویران کردن میطلبد و کاش انسان این را قبل از هر قضاوتی در نظر بگیرد. رابطه مستقیم و عمیقی بین این دو کلمه وجود دارد؛ هر انسانی که جهالت بیشتری داشته باشد، راحتتر میتواند در مورد موضوعاتی که هیچچیزی در مورد آنها نمیداند قضاوت کند.
به فرمایش آقای مهندس هر که جاهلتر باشد قضاوتش در مورد دیگران بیشتر است. قضاوت کردن، کاری بسیار مشکل است و گاهی باعث سلب آرامش خودمان و دیگران میشود. در کنار ما آدمهای زیادی زندگی میکنند با نظرات و دیدگاههای خاص خودشان که از بدو تولدشان اختیاردار زندگی و راه و روش زندگی کردن خود بودهاند و میتوانند در هر کاری با اختیار و فکر و ارادهٔ خود انتخاب کنند و رفتار کنند. پس اینکه ما برای کار و رفتار آنها قاضی شویم آنهم بدون هیچگونه آگاهی و با دخالتهای بیجای خود، آنها را قضاوت کنیم کاری جاهلانه است.
در داستانی از حضرت عیسی (ع) نقل شده است که زنی به نام مریم مجدلیه ترسان و هراسان به حضرت پناه آورد و اهل شهر با سنگ به دنبال او بودند و میخواستند سنگسارش کنند، حضرت قضیه را از مردم سؤال میکند و آنها میگویند: ما میخواهیم این زن را به خاطر گناهانش سنگسار کنیم، حضرت عیسی (ع) به مردم رو کردند و فرموند؛ کدامتان گناهکار نیست؟ او میتواند سنگ بزند. کدامتان پاک و مبرای از گناه هستید، جلو بیایید و اولین سنگ را بزنید.
بعد از مدتی همه آنها از آنجا دور شدند. حضرت با این گفتار به آنها فهماند که قضاوتشان عادلانه نبوده است؛ چون خودشان هم گناهکار هستند. این دقیقاً به این معناست که هر انسانی ابتدا مسئول رفتار خودش است، نه دیگران و باید قاضی خودمان باشیم. به نظرم یکی از اولین آموزشهای کنگره به من همین بوده است که دیگران و مخصوصاً مصرفکنندهها را درک کنیم و آنها را با چشم باز نگاه کنیم. به امید روزی سرشار از آگاهی برای خودم و همه انسانها.
منابع: جزوه جهانبینی، سیدی قضاوت
نویسنده: همسفر نیلوفر (لژیون سوم)
ویرایش: همسفر راضیه دبیر سایت
ارسال: همسفر فاطمه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دکتر احمد-اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
28