English Version
This Site Is Available In English

دوباره جانی تازه گرفتم

دوباره جانی تازه گرفتم

در خانه‌ای سرد و بی‌روح با پیله‌ای که دور خودم پیچیده بودم، روزگارم پر از یاس و ناامیدی بود، روزهایی که خودم را گم کرده بودم و در این اندیشه بودم که همه من را فراموش کرده‌اند، غافل از اینکه کسی هست که نظاره‌گر من است و به من فکر می‌کند تا اینکه روزنه نوری برایم فرستاد آن روزنه را دنبال کردم به روشنایی رسیدم، خودم را پیدا کردم، مردی را دیدم مهربان‌تر از پدر، همسفرانی دلسوزتر از خواهر، آنجا فقط مهربانی، عشق و محبت بود دلم گرم شد، دوباره جانی تازه گرفتم. از شدت خوب بودن‌ها احساس کردم خدا مرا دوست دارد. من آسیه وقتی مسافرم رها شده بود، هنوز درگیر مشکلات بودم، با آموزش‌ها متوجه شدم ریشه تمام مشکلات بخاطر جهل و ناآگاهی بود، قبل از کنگره پر از کینه و نفرت و قهر بودم. شاکر و سپاسگزار خدای مهربانم هستم که توانستم با آموزش‌های استاد بزرگوارم، خانم فخری عزیزم آرامش را به زندگی خودم دعوت کنم. همیشه با گوش دادن سی‌دی‌های جناب مهندس انرژی خاصی می‌گیرم و ایشان را چون پدری مهربان می‌بینم که با صدای دلنشین و مهربانش دانستنی‌های جهان هستی را به من آموزش می‌دهند‌.
کنگره۶۰ بزرگترین هدیه زندگی من بود، شکر، شکر، شکر بابت این همه نعمت و فراوانی.

نویسنده: همسفر آسیه رهجوی راهنما همسفر فخری (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر فخری(لژیون اول)
عکاس خبری: همسفر نسرین رهجوی راهنما همسفر نگار(لژیون سوم)
ارسال: همسفر پروانه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .