جناب مهندس دژاکام با نوشتن کتاب «عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر» یک شاهکلید به مصرفکنندهها میدهد با اینکه کتاب حدوداً ۳۰ سال پیش نوشته شده؛ ولی آنقدر زنده است که گویی وقتی همسفران یا مسافران آن را میخوانند توصیفی از حال خودشان است. وقتی به اولین پیام کتاب ۶۰ درجه رسیدم که از استاد سردار بود (لنگر کشتی را بکشید) فهمیدم که چطور یک انسان بر کشتی که در اصل، جسم اوست سوار است و میخواهد از گذرگاههای سخت عبور کند با چه مشکلاتی دستوپنجه نرم میکند. من در این پیام یاد گرفتم که مسئولیت کارهایم را باید خودم بپذیرم و باید از جای خود برخیزم و منتظر هیچ معجزهای نمانم؛ درواقع معجزه درون خود من اتفاق میافتد.
وقتی استاد میگوید: «با حرکت راه نمایان میشود» منظور کدام حرکت است؟ از چه سمتوسویی باید حرکت اتفاق بیفتد؟ من قبل از آموزشهای کنگره، حرکت داشتم؛ ولی در مسیر ضدارزشها؛ اما اینبار، حرکت و آموزش آن متفاوت بود؛ حرکت در مسیر نور بود. بله من راه را گم کرده بودم و با خواندن این کتاب ارزشمند، کلید هم به دستم داده شد و به من گفته شد طاهره! لنگر کشتی را بکش و به سمت نور و اقیانوس حرکت کن؛ اما این بار باید تهی باشی باید هر تفکری که در اندیشه داشتی را در زمین پاک کنی و کاملاً تهی حرکت کنی؛ چراکه قرار بود در این مسیر، سبکبال حرکت کنی و باید آن تفکر قدیم را جا میگذاشتم و با تفکر استادانم حرکت میکردم.
منظور از تهی بودن، یعنی بهعبارتی علم، منیت و خصوصیات اخلاقی که داشتم؛ همچنین لجبازی، حسادت، کینه و تنفر همه را کنار میگذاشتم و روحم را سبک میکردم و به روش دیگری با متد دیگری روحم را جلا میدادم. وقتی نوشتارها را با تصاویر کتاب همسو کردم با خود میگفتم این درون من است. من باید طبق برنامه حرکت کنم؛ منتهی حرکتی توأم با آرامش و آهسته؛ زیرا قبلاً من آدم عجولی بودم و میخواستم با یک حرکت سریع و یکشبه همه مسائل را حل نمایم فارغ از اینکه با این کارهای ضدارزشی تمام وجودم را سرمای شدیدی فرا گرفته بود و توان حرکت را از من گرفته بود. درست است که من مصرفکننده نبودم؛ ولی همانطور که میدانیم افکار منفی هم مانند مواد مخدر، سیستم ایکس را تخریب میکند و من این کار را کرده بودم و مانند آن درخت پوسیدهای بودم که از درون تهی است.
با حرکت در مسیر کنگره انگار نور امیدی در دل من زنده شد و جوانهها از درونم شروع به رشد کردند و با تصویر غسل در صحرا با خود گفتم من هم باید با نور کنگره، غسل نمایم، خودم را آماده کنم برای آموزشهای بیشتر و نور امید در دل من زنده شده بود. من اعتقاد دارم کلمات جان دارند، این کتاب هم با پیامهایش نور امید را در مسیر زندگی من و مسافرم روشن کرد و چراغی شد برای ادامه مسیر زندگی. با این ۱۴ قانونی که در این کتاب نوشته شده انگار ۱۴ کلید دارم که با پیروی کردن از آن قانونها و کاربردی کردن آنها میتوانم راه را پیدا کنم ؛چون این کتاب تجربیات جناب مهندس عزیز بوده و علمی هم که تجربه شده باشد سندی بدون نقص است.
ناگفته نماند که این علم رایگان، در اختیار من و خانوادهام قرار گرفته؛ پس اگر بخواهم این آموزشها را انتقال بدهم باید با رفتارم و مشارکت کردن در لژیون سردار جبران نمایم. البته باز هم به خودم خدمت نمودهام؛ زیرا در آن لژیون هم دارم آموزش میگیرم. در این کتاب صورت مسئله اعتیاد و تأثیر مخربش بر روی جسم را کامل توضیح داده و به نظر من یک کتاب کامل و جامع میباشد. برای شناخت اعتیاد و شناخت جسم انسان، خواندن آن لازم و ضروری است برای هر خانوادهای چه مصرفکننده داشته باشند یا نداشته باشند. با قوانینی که در این کتاب گفته شده میتوان راه را پیدا کرد برای کسانی که به دنبال خودشناسی هستند و این کتاب میگوید که چگونه باید حرکت کرد. امیدوارم راه برای هرکسی که خواستار رهایی است نمایان شود.
رابط خبری: راهنما همسفر فاطمه (عضو لژیون سردار)
نویسنده: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر ناهید (عضو لژیون سردار)
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر ندا (عضو لژیون سردار) دبیر دوم سایت
همسفران نمایندگی وحید
- تعداد بازدید از این مطلب :
211