باید از آنچه که توسط حق تعالی در وجود آدمی نهاده، به جای خود مورد استفاده قرار بدهیم که معلمی خواهیم بود برای آینده. در اندیشههای بهتر، وسعت عمل بوجود آورید و برای کشتی خود که لازمه هستی و ادامه حیات در آن است نوعی دیگر باشید. میدانید که کار ابتدا مشکل است؛ اما لنگر کشتی را از آب بکشید.
«استاد سردار»

با راهنمای پیشکسوت همسفر ندا گفتوگویی ترتیب دادیم که شما را به خواندن این مطلب دعوت میکنیم.
اهمیت و ضرورت رعایت ادب و آداب معاشرت را در زندگی فردی و اجتماعی بفرمایید:
طبق آموزشهای کنگره انسان موجودی اجتماعی است؛ یعنی انسان فقط در جمع و در ارتباط با انسانهای دیگر میتواند رشد کند و از سلامت روحی و جسمی خوبی برخوردار باشد؛ بنابراین حضور در جمع و مراودات اجتماعی یکی از ارکان اصلی زندگی محسوب میشود.
حالا برای اینکه در جمع و در ارتباط با انسانهای دیگر بتوانم بهترین بهره را ببرم و آسیبی به خودم و دیگران نزنم باید یک سری آداب و قوانینی را رعایت کنم تا هم خودم و هم دیگران در آسایش و آرامش بتوانیم از کنار هم بودن لذت ببریم و به روابطمان تا سالهای سال ادامه دهیم.
با توجه به آموزشهای کنگره و حرمتهای کنگره، یک تعریف کلی برای آداب معاشرت و مؤدب بودن بفرمایید.
فرآیند آموزشهایی که در این چندین سال در کنگره یاد گرفتهام را اگر بخواهم بگویم؛ چیزی که من برداشت کردم از آموزشها ایناست که، مؤدب بودن و آداب معاشرت یعنی اجرای یک سری قوانین و دستورکارهای تعریف شده برای ارتباط بهتر با انسانهای اطرافم تا هم خودم از این مؤدب بودن احساس رضایت داشته باشم و هم دیگران بتوانند از ارتباط با من رضایت داشته باشند؛ مثلاً صحبت نکردن میان حرف دیگران هم، باعث میشود طرف مقابلم با آرامش کامل حرف خودش را بزند و از صحبت کردن با من لذت ببرد و هم من بتوانم خوب به صحبتهای شخص مقابلم گوش بدهم و درک درستی از صحبتهای او داشته باشم، همین موضوع ساده باعث میشود ارتباط ما سالهای سال پابرجا بماند و ما بتوانیم از کنار هم بودن لذت ببریم و قطعاً از یکدیگر آموزش بگیریم.
آیا مؤدب بودن ربطی به حس درونی انسان دارد؟
بله، اصلا همه چیز بستگی به حس دارد، به قول استاد امین «حس مانند قطبنماست»
ممکن است منِ ندا خیلی چیزها در مورد آداب معاشرت یاد گرفته باشم و اتفاقاً انسان مؤدبی هم باشم؛ ولی موقعی که حسم خوب کار نکند و همه چیز را آنطور که واقعاً هست نبینم، تبدیل به انسان بیادبی شوم و دیگران را از دست خودم ناراحت کنم؛ مثلاً زمانی که از موضوعی ناراحت هستم و نتوانم آن موضوع را در درون خودم حل کنم، همان موقع اگر یک نفر را ببینم در اثر یک حرف کوچک او که شاید منظور خاصی هم نداشته، برآشفته شوم و جواب نادرستی به آن شخص بدهم و باعث ناراحتی او شوم.
بین تعادل و بیتعادلی و ادب و آداب زندگی چه نقطه مشترکی وجود دارد؟
هدف همه آموزشهایی که ما در زندگی میبینیم رسیدن به یک تعادل نسبی است. تعادل یعنی کنشها و واکنشهای اطرافیان و اتفاقات دور و بَر روی من اثر چندانی نداشته باشد. برای این میگویم نسبی، من به هر حال ممکن است در اثر یک اتفاق ناراحت کننده تعادل خودم را از دست بدهم و از حالت عادی خارج شوم؛ ولی این ناراحتی چقدر طول میکشد؟ یک ساعت؟ دو ساعت؟ یک هفته؟ دو هفته؟ یک سال یا ده سال و یا حتی تا آخر عمر؟ این موضوع و زمانی که طول میکشد تا من آن موضوع را در درون خودم حل کنم و به حالت عادی برگردم و به قول معروف به تعادل برسم، بستگی به میزان دانایی و ظرفیت من دارد؛ بنابراین هرچه تعادل بیشتر، ادب بیشتر!
در مقطع شاگردی و استادی، رعایت آداب معاشرت و ادب مختص کدام یک از آنها میباشد؟
در کنگره یاد گرفتهایم که هیچ چیز یک طرفه نیست؛ حتی رابطه ما با خداوند هم یک طرفه نیست. همه چیز یک بده بِستان است. چیزی میدهی و چیزی میگیری؛
بنابراین بین استاد و شاگرد هم همینطور است. هرچقدر انسان داناتر میشود به استادش بیش از پیش احترام میگذارد و این ادب و احترام را اتفاقاً خود استاد به شاگرد یاد میدهد و شاگرد از او الگوبرداری میکند و همان کار را انجام میدهد.

آیا میتوان گفت فقط قشر خاصی از جامعه متعادل هستند و این نکات را رعایت میکنند؟
در کنگره یاد گرفتهام که فقط قوانین و آداب معاشرت را برای خودم یاد بگیرم و کاری به اینکه دیگران هم بلد هستند یا نه نداشته باشم، چون این موضوع کمکی به من نمیکند. اگر بخواهم بگویم فلانی که رعایت نمیکند پس چرا من رعایت کنم! این از عدم آگاهی من سرچشمه میگیرد، وگرنه انسان آگاه میداند که اولین سود ادب داشتن به خود من برمیگردد.
آموزشهای آقای مهندس رسیدن به تعادل را چگونه عنوان کردند؟
برای رسیدن به تعادل راه بسیار طولانی در پیش دارم، این راه هم سخت و هم سهل است. انسان گاهی خیال میکند همه کارهایش درست است؛ ولی بعد از مدتی متوجه میشود از صد تا عملی که انجام میدهد یکی از آنها درست بوده؛ بنابراین برای رسیدن به تعادل بارها از تعادل خارج میشود و بازمیگردد و این رفت و برگشتها است که باعث سازندگی، تعادل و در نهایت با توفیق خداوند، تعالی خواهد شد.
کلام آخر
با تشکر از شما خانم مریم عزیز که به من اجازه خدمت دادید و از مسئول محترم سایت و از همه خدمتگزاران شعبه سهروردی هم بسیار سپاسگزارم.
از راهنمای بزرگوارم هم که هر چه دارم از ایشان است، بسیار سپاسگزارم و در رأس از جناب آقای مهندس و خانواده محترم ایشان که چراغی بودند در دل تاریکیهای من، صمیمانه سپاسگزاری میکنم.
به سبزی دشتها جاوید باشید.
طراح و مصاحبه کننده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)
عکاس خبری: همسفر نسرین رهجوی راهنما همسفر نگار (لژیون سوم)
ارسال: همسفر شهناز رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سهروردی
- تعداد بازدید از این مطلب :
418