English Version
This Site Is Available In English

شرط اول قوی شدن رعایت ادب و احترام است

شرط اول قوی شدن رعایت ادب و احترام است

جلسه دوم از دوره سوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی بروجن به استادی راهنمای ویلیام وایت همسفر فرزانه، نگهبانی همسفر راضیه و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی، تعادل و بی‌تعادلی» روز دوشنبه ۱۹ خردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

دستور جلسه «آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی و تعادل و بی‌تعادلی» است. آقای مهندس‌حسین‌دژاکام مسئله ادب و انضباط را در کنگره مهم‌تر از درمان دانستند؛ زیرا مسئله درمان در کنگره به راحتی انجام داده می‌شود و چیزی که مهم است این است که ما مسائل مهم‌تری در کنگره داریم که باید آن‌ها را یاد بگیریم که چطور زندگی کنیم و به آرامش برسیم؛ برای مثال همین مسئله ادب و بی‌ادبی مثل مراحل دانایی است و مرحله به مرحله که جلو برویم کسب می‌شود یعنی اگر من قبل از ورودم به کنگره از آداب معاشرت ضعیفی برخوردار بودم قرار نیست همیشه تا آخر عمرم همین شکلی بمانم از یک جایی به بعد که شروع می‌کنم و آموزش‌ها را کاربردی می‌کنم ادب هم به دنبال آن می‌آید.

نگاهی به گذشته خودم کردم و دیدم یک سری اشتباهاتی قبلاً خودم در کنگره انجام می‌دادم که همه از ندانستن بود‌. خیلی وقت‌ها ما یک سری رفتار و حرکات از خودمان نشان می‌دهیم که قصد بی‌ادبی و بی‌احترامی نداریم؛ اما چون نمی‌دانیم و آگاهی نداریم می‌توانیم بهتر از آن، رفتار کنیم. اوایل ورودم به کنگره وقتی که خودم سر لژیون می‌نشستم جلوی راهنما پاهایم را روی هم می‌انداختم و حالت دست به سینه می‌نشستم؛ اما من نباید هیچوقت به خودم اجازه بدهم که جلوی راهنما و استادم اینطور بنشینم. اگر من بخواهم آموزش بگیرم اولین مرحله این است که منیت خودم را کنار بگذارم و در رفتارم افتادگی را نشان بدهم تا بتوانم آموزش‌پذیر باشم. نباید به خودم اجازه بدهم وقتی کنار راهنما می‌ایستم دست روی شانه یا روی گردن ایشان بیندازم بهترین حالت این است که من به بهترین حالت ممکن رو به روی راهنما قرار بگیرم‌. من یه موقع‌هایی طبق آن علاقه‌ای که به راهنمایم دارم نباید به خودم اجازه بدهم که راهنمایم را عزیزم یا جانم صدا بزنم. بهترین حالت این است که بگویم خانم فرزانه عزیز یا خانم فرزانه. من در کنگره یاد گرفتم وقتی راهنمایم با رهجو یک گوشه صحبت می‌کند یا کلا دو نفر با هم صحبت می‌کنند، همیشه فاصله را رعایت کنم و نزدیک راهنما نشوم؛ چرا که آن دو نفر که دارند باهم تنها صحبت می‌کنند حتما یک موضوع خصوصی است‌. یک موضوع خیلی مهم که نشان می‌دهد من آداب معاشرت قوی ای دارم همین مسئله ظاهر است، من هر چه بهتر بتوانم با ظاهر بهتر و مرتب‌تر و با ظاهری آراسته‌تر وارد کنگره شوم. به هر کسی که احترام بگذارم اول به خودم احترام می‌گذارم پس خیلی خوب است که من این‌ها را در کنگره یاد گرفتم و خیلی راحت توانستم این‌ها رو یاد بگیرم و بیرون از کنگره ببرم و این‌ها را اجرایی کنم.

مسئله بعدی که خیلی مهم است مسئله  تعادل است؛ کنگره‌۶۰ یک شعاری دارد که خیلی مهم است؛ درمان فوق ترک است و تعادل فوق درمان است. کنگره۶۰ جایی است که افراد درمان می‌شوند و در راه درمان، به تعادل هم می‌رسند و ما اگر می‌بینیم که افراد برگشت خیلی کمی به اعتیاد دارند به خاطر همین مسئله  تعادل و درمان است که هر دو باهم انجام می‌شود. ما هرچه تعادلمان بیشتر باشد؛ حتی توانایی بیش‌تری در اجرا کردن حس‌های خودمان خواهیم داشت. در کتاب «ادموند و هلیا» نوشته شده؛ شرط اول قوی شدن، رعایت ادب و احترام است. من زمانی که مصرف‌کننده سیگار بودم آسیب‌های زیادی به جسم و روان خودم وارد کرده بودم و این آسیب‌ها باعث شده بود که من از تعادل خارج شوم؛ حتی ارتباط درستی با خانواده و اطرافیان نمی‌توانستم برقرار کنم این باعث شده بود که من تغییر کنم و تبدیل به یک انسان گوشه‌گیر، عصبی و زودرنج شوم . اگر کسی به من می‌گفت بالای چشمت ابروست خیلی به من برمی‌خورد. راهنمایم گفت در اعماق تاریکی قرار داری که زود ناراحت می‌‌شوی؛ ولی من فکر می‌کردم این یک خصلت خیلی خوبی است که من دارم.

صحبت من با آن همسفرهای عزیزی است که اینجا حضور دارند؛ ولی همچنان مصرف‌کننده سیگار و قلیان هستند که خیلی موضوع مهمی است و یک جایی باید از خودمان بپرسیم که آخرش چه؟ می‌خواهی چه کار کنی؟ وقتی وارد کنگره می‌شویم به ما آموزش می‌دهند که چگونه ضدارزش را از ارزش تشخیص بدهیم اگر من می‌خواهم ضدارزش را کنار بگذارم این نیست که بگویم می‌خواهم تغییر کنم و زندگی خوبی داشته باشم؛ ولی در کنارش مصرف کننده قلیان و سیگار هم باشم. البته من از این کارها خیلی انجام داده‌ام. شهرکرد در کنگره بودم، خدمت می‌کردم هر جایی هم که به من نیاز داشتند می‌رفتم؛ ولی مصرف سیگار و قلیان را هم داشتم و نتیجه‌ای اصلاً نداشت و همیشه حالم خراب بود؛ دوستان ضدارزش حال انسان را خراب می‌کند، حس انسان را آلوده می‌کند جایی می‌رسید که حتی نمی‌توانید ارتباط درست با فرزندانتان و همسرتان برقرار کنید و تخریب بالایی دارد.

همگی  قبول داریم که سیگار و قلیان یک ضد ارزش می‌باشد؛ ولی همچنان مصرف سیگار و قلیان ادامه می‌دهیم. مسافرمان سفرش را به درستی انجام می‌دهد روز به روز حالش بهتر می‌شود و روز به روز اختلاف بین ما بیشتر و بیشتر می‌شود و دائماً حال ما خراب است؛ گله و شکایت داریم، دائماً هم وقت راهنما را می‌گیریم که چرا من تغییری نمی‌کنم؟ چرا حال من خراب است؟ تا کی قرار است ما ترس از قضاوت دیگران را داشته باشیم؟ هیچ اهمیتی ندارد که دیگران در مورد ما چه فکری می‌کنند  زمانی که به من گفتند سفر سیگار و قلیان داشته باشم من با خودم گفتم اگر کسی بفهمد آبرویم می‌رود و خجالت می‌کشم. با خود گفتم با چه منطقی دارم این حرف را می‌زنم؟ زمانی که من در پارک سیگار یا قلیان مصرف می‌کنم این ضدارزش در دست من است و من هیچ خجالتی نمی‌کشم؛ ولی الان که به من می‌گویند ضدارزش را کنار بگذار بگویم خجالت می‌کشم؟! این دیگر چه منطقی است، کمی که فکر کنیم متوجه می‌شویم هیچ چیزی مهم‌تر از حال خوب ما نیست.

بعضی مواقع آرامش داشتن بها دارد و نیاز به تلاش دارد، درد دارد و اگر من می‌خواهم که آرامش، همسر و بچه‌های سالم داشته باشم باید بساط دود را از خانه خود جمع کنم و هیچ راهی هم ندارد. اگر نتوانم از لذت خودم بگذرم پس چگونه انتظار دارم خانواده من سالم باشند، آرامش داشته باشند و این موضوع خیلی مهم است. همیشه فکر نکنید که وقت هست و کار امروز رو به فردا می‌سپاریم؛ ولی کسی از فردا و یک ماه آینده‌اش یا شش ماه آینده‌اش خبر ندارد این زمانی که اینجا هستیم  و این سفره‌ای که خداوند برایمان پهن کرده است روزیمان را برداریم، استفاده کنیم و دست خالی از اینجا بیرون نرویم.

مرزبانان کشیک: مرزبان همسفر زهرا و مسافر سجاد
تایپیست‌‌‌ها: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول) و همسفر سوزان رهجوی راهنما همسفر زهره( لژیون دوم)
عکاس، ویراستاری و ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بروجن

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .