English Version
This Site Is Available In English

بهشت ساختنی است

بهشت ساختنی است

سیزدهمین جلسه از دوره شانزدهم از سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی دلیجان با استادی راهنمای تازه واردین مسافر اباذر، نگهبانی موقت مسافر علیمردان و دبیری موقت مسافر عباس، با دستورجلسه : "سیگار ، قلیان ، ناس ، پیپ ، ویپ"، درروز دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۴ رأس ساعت۱۷ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان، ابوذر هستم، مسافر

خدا را شکر می‌کنم که امروز این فرصت را یافتم تا در این جایگاه آموزش ببینم و خدمت کنم. از راهنمای لژیون دوم، محمد آقا، نگهبان جلسه و لژیون مرزبانی نیز تشکر می‌کنم که این امکان خدمت را به من دادند.

دستور جلسه امروز، سیگار و دخانیات است. ما در کنگره می‌گوییم که باید به تعادل برسیم. یعنی هدف ما تنها درمان اعتیاد نیست، بلکه گامی فراتر رفتن و رسیدن به تعادل است. این تعادل، پیامدهایی دارد. منِ ابوذر، وقتی می‌خواهم به تعادل برسم، نباید برای خوب شدن حالم یا درست زندگی کردن، محتاج هیچ چیز بیرونی باشم؛ طوری که اگر نباشد، حال من بد شود.

اعتیاد به مواد مخدر دقیقاً همین کار را با من می‌کرد. وقتی مواد مصرف می‌کردم، حالم خوب بود، انرژی داشتم، حرف می‌زدم و می‌خندیدم. اما وقتی مصرف نمی‌کردم، مدام با دیگران درگیر بودم و نمی‌توانستم کار کنم. سیگار هم دقیقاً همین شرایط را برای من ایجاد می‌کرد. تا وقتی سیگار می‌کشیدم، شاید اصلاً متوجه نمی‌شدم که سیگار با من چه می‌کند. اما وقتی نمی‌کشیدم، مدام بی‌قرار بودم و نمی‌دانستم چه کار کنم. با کوچکترین حرفی، اعصابم خرد می‌شد. حتی گاهی نیمه‌شب (مثلاً ساعت دو شب) ناگهان هوس سیگار می‌کردم و بلند می‌شدم و نصف شهر قم را برای یافتن یک نخ سیگار می‌گشتم.

این نشانه‌ی اعتیاد است. نشان می‌دهد که منِ ابوذر هنوز در تعادل نیستم. اگر بخواهم روی تعادل بیایم، باید این مشکل را درست کنم. خوشبختانه کنگره راه این اصلاح را برای من باز کرده است.

نکته‌ی دیگری که وجود دارد این است که موضوع سیگار سال‌هاست در دستور جلسات مطرح است، اما طی یکی دو سال اخیر، انواع دیگر دخانیات مانند پیپ، ویپ و قلیان نیز به آن اضافه شده‌اند. به نظر من این تغییر بسیار به‌جاست.

من همیشه با خودم فکر می‌کنم: «هیچ کس به این راحتی نمی‌تواند منِ ابوذر را فریب دهد؛ نه در مواد مخدر و نه در سیگار. تنها کسی که می‌تواند من را فریب دهد، خودم هستم.» چطور خودم را فریب می‌دهم؟ مثلاً می‌گویم: «سیگار نمی‌کشم، فقط قلیان می‌کشم، این که سِفِر سیگار است!» یا می‌گویم: «ویپ می‌کشم، این که سِفِر سیگار است!» در حالی که اصل ماجرا این است که ضرر همه‌ی این‌ها یکی است.

در قرآن آمده است که عذاب برخی اهل جهنم این است: خودشان مذابِ داغ برمی‌دارند و می‌خورند؛ ریه‌شان می‌سوزد تا پایین و همه‌ی معده‌شان می‌سوزد. وقتی کمی آرام می‌شوند، دوباره مذاب داغ برمی‌دارند و می‌خورند. الان که فکر می‌کنم، می‌بینم منِ ابوذر هم دقیقاً همین کار را با خودم می‌کردم وقتی سیگار می‌کشیدم. سیگار می‌کشیدم و شب از سرفه خوابم نمی‌برد. هرجا می‌نشستم، بوی بد سیگارم از دستم فرار می‌کرد. برای خودم هزار و یک جور مریضی درست می‌کردم تا بتوانم یک سیگار بکشم. دقیقاً همان عذابی که قرآن از جهنم توصیف می‌کند، من در همین دنیا برای خودم ساخته بودم و متوجهش نبودم.

چه زمانی متوجه شدم؟ وقتی که شروع کردم به ترک، وقتی کم‌کم از سیگار دور شدم. وقتی که کم‌کم طعم غذاها را دوباره فهمیدم. آن موقع که سیگار می‌کشیدم، اصلاً متوجه نبودم که این حس‌ها در من از بین رفته است. وقتی سیگار را کنار گذاشتم، وقتی روی پایلوت آدامس آمدم و شروع به درست سفر کردن کردم، کم‌کم این حس‌ها برگشتند. مزه غذا برایم عوض شد و لذت بردن از غذا را دوباره یاد گرفتم.

یه نکته‌ای هم که همیشه راهنمای ما می‌گوید این است: «اگر می‌خواهی تزکیه و پالایش کنی و به تعادل برسی، باید همه‌جانبه حرکت کنی.»

اصلاً نمی‌توانم بگویم: «من فلان کار اشتباه را می‌کنم، ولی این کار و آن کار را انجام نمی‌دهم؛ مواد نمی‌کشم یا کارهای ضد ارزش دیگر را ترک کرده‌ام، فقط همین یک مورد (مثلاً سیگار) را ادامه می‌دهم.» منِ ابوذر اگر می‌خواهم به تعادل برسم و تزکیه شوم، باید در همه‌ی جهات تلاش کنم و حرکت کنم. سرعت حرکت خیلی ملاک نیست؛ مهم این است که بخواهم و حرکت خود را ادامه دهم.  

نمی‌توان گفت: «من می‌خواهم آدم خوبی بشوم و خدمت کنم، ولی هم‌زمان سیگار بکشم.» سیگار ضرر می‌زند! من وقتی سیگار می‌کشم، سرطان می‌گیرم. هر پُک سیگاری که منِ ابوذر می‌زنم، ۴۰۰۰ نوع سم وارد بدنم می‌کند. این دقیقاً مثل این است که کسی بگوید: «من راهنما هستم، ولی ماشینم را سرویس نمی‌کنم.» اگر روغن ماشین عوض نشود، موتور می‌سوزد. مصرف‌کننده‌ی سیگار و هر نوع دخانیات هم محکوم به بیماری‌هاست و آن جهنم (که پیش‌تر گفتم) را در همین دنیا می‌بیند. بخواهم یا نخواهم، به آن وضعیت می‌رسم.  

امیدوارم روزی با آگاهی کامل، وارد بهشت شوم. چون همیشه باور داشته‌ام که بهشت ساختنی است. کنگره برای من بهشت است، تا وقتی که کارهایم را درست انجام دهم. اگر در کنگره، کارم را درست انجام دهم و همه‌چیز سر جای خودش باشد، کنگره برایم بهشت می‌شود. حتی در محل کارم، اگر وظایفم را به‌درستی انجام دهم، آنجا هم برایم بهشت می‌شود.  

پس اگر می‌خواهید در کنگره حالمان خوب باشد، باید کارهایمان را درست انجام دهیم. بسیار متشکرم که به صحبت‌های من گوش دادید.

تایپ عکس ویرایش و ارسال خبر: همسفر مسعود- لژیون یکم 

نمایندگی دلیجان 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .