جلسه ششم از دوره چهل و چهارم کارگاههای آموزشی عمومی کنگرۀ ۶۰ نمایندگی ارتش، با استادی مسافر حامد، نگهبانی مسافر سعید و دبیری مسافر حمید، با دستور جلسه «دخانیات (سیگار، قلیان، ناس، پیپ، ویپ)» در روز دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ١٧ آغاز به کار كرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حامد هستم یک مسافر. خداوند بزرگ را بسیار شاکر و سپاسگزار هستم زمانی که به من فرصت حیات داد که وجود یک دانشمند و حکیم الهی به نام جناب آقای مهندس دژاکام در مسیر زندگی من قرار گرفت و من را از بدترین تاریکیها یعنی اعتیاد بیرون آورد و به من اجازه داد تا وارد سرزمین رهایی شوم و در این سرزمین قدم بزنم. امیدوار هستم قدر فرصتی که به من داده شده را بدانم و این اجازه را داشته باشم تا بتوانم خدمت کنم. از نگهبان و دبیر محترم و همچنین از مرزبانان عزیز و ایجنت محترم هم تشکر میکنم که این اجازه را دادند تا در این جایگاه قرار بگیرم.
همانطور که میدانید دستور جلسه این هفته در مورد دخانیات است. این هفته عزیزان در مورد مضرات سیگار صحبت کردند و خیلی واضح و قشنگ توضیح دادند و خود شما هم خیلی از آسیبهایی که سیگار به جسم انسان وارد میکند را میدانید. من هم میخواهم در مورد مضرات سیگار به موضوعی اشاره کنم که جناب مهندس هم روز چهارشنبه بیان کردند که تلفات سیگار بهتنهایی از تلفات اعتیاد و تصادفات رانندگی و از خیلی از بیماریها بیشتر است. این نکته شاید کافی باشد تا من حرکتی در راستای سلامتی خودم انجام دهم و اگر میخواهم حرکتی انجام دهم و یا قدمی بردارم، آن را به بهترین شکل بردارم.
اکنون میخواهم در مورد درمان مصرف سیگار و دخانیات در کنگره و اینکه این اتفاق از کجا شروع شد صحبت کنم و همچنین بخشی از تجربیات خودم در مورد درمان سیگار را با شما در میان بگذارم. در اوایل شکلگیری کنگره و زمانی که تازه شروع شده بود، میگفتند هرکس زیاد سیگار بکشد، در واقع سیستم ایکس آن شخص بهتر کار میکند و همینطور شبه افیونی فرد بهتر عمل میکند. در آن زمان علم کنگره همین بود و باورها بر این بود. صحبتهای جناب مهندس در روز چهارشنبه واقعاً خیلی برای من عجیب بود و میگفتند که بچهها آنقدر سیگار میکشیدند که دود همهجا را فرامیگرفت و نمیشد حتی از آنجا عبور کرد.
متأسفانه در سال ۹۱ جناب مهندس سکته کردند و در بیمارستان بستری شدند. خودشان تعریف میکردند که آنقدر سیم به من وصل بود که یکییکی اینها را از تنم جدا میکردم تا جایی پیدا کنم و سیگار بکشم، همان موقع زمین خوردم و پرستارها جمع شدند و من را زمین بلند کردند و گفتند که بهخاطر همین سیگار است الان روی تخت افتادهای! جناب مهندس میفرمایند که همان جا جرقهای در ذهن من خورد و من با دکتر صحبت کردم که آیا من میتوانم از آدامس نیکوتین استفاده کنم و از روش دیگری استفاده کنم؟ چون تجربه روش DST را داشتم پس با خودم گفتم من تریاک کشیدنی را تبدیل کردم به تریاک خوراکی پس این امکانپذیر است و میتوانم نیکوتین دودی را هم تبدیل به نیکوتین خوراکی کنم! دکتر هم گفتند مشکلی ندارد و بعد از آن شروع به درمان کردم.
ازآنجاییکه تجربه درمان مواد را داشتم، میدانستم که دوران سازگاری برای من سخت خواهد بود؛ ولی بهواسطهی تجربهای که جناب مهندس داشتند آن سختی را تحمل کردند. این برای من حامد باید نقطه قابل تأملی باشد که این مرد بزرگ چه سختیهایی کشیدند، آزمون و خطاهایی انجام دادند و چه روشهایی را تجربه کردند تا من حامد امروز اینجا بیایم و بهراحتی به درمان برسم. بعد از اینکه ایشان از بیمارستان بیرون آمدند گفتند به سی نفر دستیار نیاز دارم که به اینجا بیایید و شروع کنند. از این سی نفر، بیست و هشت نفر به درمان رسیدند و جناب مهندس میفرمایند وقتی من توانستم انجام بدهم، همه شما هم میتوانید انجام دهید.
اما اگر بخواهم از تجربه شخصی خودم صحبت کنم باید بگویم هر کسی برای رسیدن به درمان و یا هر کاری که میخواهد انجام دهد، باید یک خواسته و یک هدف داشته باشد. زمانی که من وارد کنگره شدم بعد از یک ماه و نیم از سفرم، متوجه شدم برای اینکه فردا بتوانم در کنگره خدمتگزار باشم و دبیر، نگهبان و یا راهنما باشم باید نشان ویلیام داشته باشم. همین امر برای من یک انگیزه شد و به هیچچیز دیگری فکر نکردم. من حتی به مضرات سیگار هم دیگر به آن اندازه فکر نمیکردم و اینها برای من در زیر مجموعه قرار گرفتند و اولویت اول برای من این بود که نشان ویلیام را دریافت کنم تا بتوانم در کنگره خدمتگزار باشم! اگر در آزمون راهنمایی قبول شدم به من نگویند که بهخاطر نداشتن نشان ویلیام نمیتوانم راهنما باشم و همین امر باعث شد من در لژیون ویلیام حضور داشته باشم و بهراحتی آبخوردن درمان شوم.
راحتی این درمان حرف من نیست و حرف آقای مهندس است که در روز چهارشنبه بیان کردند؛ چون چیز را نمیخواهند از من بگیرند. اگر در کنگره ۶۰ سیگارکشیدن را از من میگیرند، بهجای آن به من نیکوتین خوراکی و آدامس میدهند. بدن من نیکوتین را جذب میکند و فقط یک مرحله جایگزینی و سازگاری دارد که من باید آن را طی کنم. اگر خواست من قوی باشد، مثل آدمی که تشنه است و حریص به دنبال آب میرود، من هم برای درمان سیگار باید مثل او باشم که تشنه رفتن و رسیدن است و هدفش این است که به رهایی برسد. اگر هدف من و خواسته من رهایی باشد، واقعاً هر کاری که از دستم برمیآید را انجام میدهم تا به آن رهایی برسم. آن موقع دیگر مسیر برای من آسان خواهد شد.
مسیر برای من سهل میشود بهشرط آنکه حضور داشته باشم و هر اتفاقی هم که افتاده باشد، باید بهموقع در لژیون حاضر باشم. زمانی که من ده و یا پانزده سال جزء نیروهای تاریکی بودم و بخواهم از نیروی تاریکیها خارج شوم و به سمت روشناییها حرکت کنم، من را بهراحتی رها نمیکنند؛ چراکه طی این همه مدت روی من سرمایهگذاری کردند و از من استفاده کردند و به همین راحتی نیست که یکدفعه عضو نیروهای روشنایی شوم! باید سختیها را تحمل کنم و باید خودم را ثابت کنم تا تحت حمایت نیروی روشنایی قرار بگیرم و به نظر من اصلیترین مسئله در درمان سیگار حضور در لژیون است. من باید در لژیون حضور داشته باشم و آموزش بگیرم تا اگر فردا برای من مشکلی به وجود آمد، در زمان مشکل آموزشهایی که گرفتم و حضوری که در لژیون داشتم به درد من بخورد و آموزش بگیرم که در آن گذرگاه سخت از آن آموزش استفاده کنم و بتوانم از آن گذرگاه عبور کنم.
من باید راجع به موضوعی که اطلاع ندارم و یا آن را نمیدانم گوشبهفرمان راهنما باشم و راهنما هر چیزی که به من میگوید را با تمام وجود انجام دهم. شاید در سفر اول متوجه چیزیهایی که راهنما میگوید نباشم؛ ولی در سفر دوم قطعاً به کار من میآیند و زمانی که مشکلی برای من پیش میآید بهراحتی تسلیم نمیشوم و زمانی که نمیتوانم یک مشکل را حل میکنم، از درون قوی میشوم. امیدوارم خواسته دارند به لژیون سیگار بروند و سیگار خودشان را درمان کنند و بهتر است در همین سفر اول اقدام به این کار کنند؛ چراکه در سفر اول نسبت به سفر دوم بسیار لذتبخش و راحتتر است.
خیلی ممنون که به صحبتهای من گوش دادید.
تایپ: مسافر بیتالله
ویرایش و ارسال: مسافر محمدرضا
نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
48