اولین جلسه از دور اول کارگاه های آموزشی ویژه جشن دیدهبان با استادی دیدهبان مسافر احمد،نگهبانی ایجنت مسافر رضا و دبیری مسافر قاسم با دستور جلسه«هفته دیدهبان» در تاریخ ۱۴۰۴/۳/۱ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
.jpeg)
سلام
سلام دوستان احمد هستم یک مسافر
با سلام و خدمت تمام خدمتگذاران کنگره۶۰شعبه امیر امیدوارم تمام خدمتگذاران بهر لازم رو ببرن هفته دیدبان به تمام عزیزان تبریک میگم
درمورد جهان بینی باید فکر کنم که ببینم این ساختار چگونه تشکیل میشه و خیلی از عزیزان هستن که خدمت میکنن و دیده نمیشن ودر مسولیت خودشان به خوبی خدمت میکنند.
وقتی انسان وارد تاریکی میشه قدر خودشم نمیدونه یعنی اندازه که بایدبدونه چه اندازه ایی اون از دست میده و نمیتونه اندازه تخریبها تشخیص بده
انسانی که تخریب وارد میکنه روی منفی خودش گوش میده واون اجرا میکنه و برای اینکه به نتیجه برسه که اون اجرا بکنه دلیل میخواد واین دلیل منطقی نیرو منفی طوری مطرح میکنه که اون فرداز نظر جهان بینی به اون نقطه تشخیص نرسیده که این منفی چون ظاهرش خیلی مثبت ظاهرش درست ظاهرش سالم ظاهرش اینجوری که باید این کار ضرورتا انجام بده پس وقتی کار اشتباهی میکنه ازش بپرسی میگه من فکر کردم در اون لحظه این بهترین کار بنابراین شناختی که ما پیدا میکنیم در این مسیر از خودمون خیلی خیلی به ما کمک میکنه که چه مسیری داریم طی میکنیم چه خواسته ایی داریم چه خواسته ایی روز اول داشتیم که وارد کنگره شدیم بازسازی، تغییردر موجودی به نام انسان کار شوخی نیست کار طاقت فرسایی جنگ درونی که انسان کاملا میتونه این جنگ احساس بکنه که دو نیروضد هم درون فرد که این کار انجام بدم یا انجام ندم بروم نروم عمل کنم عمل نکنم بگم نگم
بنابراین این فرصتی که در اختیار ما قرار داده شده با همه وجودمون قدرش بدونیم اندازش بدونیم و بدونیم هرقدمی که برمیداریم چه مثبت چه منفی برمیگرده به خود ما وقتی میگی احیا این باز توانی که میخواد برگرده این زنده شدن این موجودی که نیروهای درونیش از دسترسش خارج شدن و حالت ناتوانی درش ایجاد شده میخواد خیلی کارا انجام بده اما توان فکری فیزیولوژی را ندارد این میخواد تغییرات رو به وجود بیاره و توان از دست رفته برگرده توان از دست رفته که میخواد برگرده چجوری باید برگرده
یه فردی که وارد کنگره میشه میخواد سفرش آغاز بکنه باید چکار بکنه که توان از دست رفته برگرده و تثبیت بشه در موضوعات مختلف این میطلبه که خیلی کار منظم انجام بده دائما یادش نره که برای چی وارد کنگره شده دایما باید این موضوع برای خودش روشن نگه داره که اولویت من الان در حال حاضر بچم نیست کارم نیست همسرم نیست زندگیم نیست اولویت اولم درمان چون انسان باید به عنوان موجودیت تکیه گاه وجود داشته باشه تا بتونه زندگی رسم کنه هرموضوعی بیاد الویتش با درمانش عوض بکنه این آروم آروم شروع میکنه به برگشت به تاریکی برگشت به تاریکی انقد اروم اتفاق میوفته که انسان خودش متوجه نمیشه در بین افراد تازه وارد عموما ساعت ۴:۳۰دقیقه اینجاست
۲الی۳ ماه از درمانش که میگذره ۴:۳۰شده ۴:۴۵ بعد یه مدت داره به طرف سقوط میرهنیروی درونی منتظر که چکار کنی حالا میرم وقت دارم وقت اضافه بجای اینکه خونه صرف کنی تو کنگره صرف کنشاید راهنما داشت به رهجو یچیزی میگفت شمام ازش استفاده کن کنگره حضور غیاب داره ساختارش شکل گرفته سال ۸۰ که هیچی نبود ایشون سر وقت میرفتن کنگره قبل جلسه کنگره بوده دنبال این بوده که مسیر براش روشن بشه یه روز دیر امده بعدا فهمیده حکمت داشته بعد سفر دوم حکمتش فهمیده تو ذهنش سوالایی داشته دیر امدن جواب سوالاش داده اگه جاری نکنه کاربردی نکنه به درمان نمیرسه
چرا افراد از درمان خارج میشن؟ چون نمیدونن اعتیاد چیه اصلا نمیدونن مصرف کننده چه قالبی داره چه دیدگاههایی داره چه ویژگی داره
انسانی که تبدیل شده به یه انسان مصرف کننده این یعنی چی چه ویژگی های مثبت منفی داره اکثر مصرف کننده ها فکر میکنند پول مواد که تخریب ایجاد میکنه پول مواد که تخریب ایجاد نمیکنه این عمل و فکری که در جهت منفی و ضد ارزش انجام میشه این شروع تخریب چون برای انسان احساس میاره حس کار میکنه در جهت منفی حس مثبت بسته شدهشما دوتا در یه در باز یه در بسته اون در بسته خود فرد ایجاد کردهبنابراین اگر مشکلاتی در زندگی ماهست تفسیر ما از این مشکلات چیه
من بشینم بگم بدبختم بیچاره ام ندارم انسان وقتی دچار مشکل میشی مخصوصا اقتصادی بر میگرده به گذشته نگاه میکنه پدر مادر به همه فکر میکنه حتی اونکه زیر خاک به سلابش میکشهدر صورتی که اگر اینجا وایستادی هیچ ربطی به هیچ انسانی ندارهاین خودت ما نمیگیم انسانهای دیگه در زندگی تاثیر ندارن ولی اون نقطه آخر کلید انجام دادن و ندادن خود ما هستیم.
پس تفسیر ما از این رنجی که میبریم خیلی تعیین کننده است؛تفسیر یک سفر اولی زمانی که پله عوض میکنه بسیار تعیین کننده است،یک سفر اولی داریم زمانی که نزدیک پله عوض شدنش می شود میترسد که چه کاری باید انجام بدهد،یک سفر اولی هم هست که دو یه روز مانده به عوض شدن پله اش،بشکن میزند و خوشحال است که یک قدم به رهایی نزدیک تر می شود.این ها هم دیدگاه هست دیگه،دوتا دیدگاه متفاوت راجب یک موضوعی. تعیین کننده، تفسیر ماست.
تفسیر من از رفتن به کنگره چیه،تفسیر من از نظم و انضباط چیه ،تفسیر من از تمیزی چیه. همین هاست دیگه توی زندگی ما هست.ما باید از همین جا ها شروع کنیم تا آجر های این بنا رو درست بچینیم.
یک موضوعی که ما باید دقت کنیم این است که به هیچکس توجه نکنیم که فلانی چه کاری انجام میدهد و فقط به حرف راهنما گوش بدهیم . خود من اوایل سفرام از شنبه تا چهارشنبه طبق دفترچه مرتب سفر میکردم ، پنجشنبه و جمعه مدام درحال گریز بودم دوباره از شنبه صبح برنامه همون بود و به جمع کنگره برمیگشتم و علیه سلام می شدم و این پنهان کاری داشت اذیتم میکرد چون الگوی من جناب مهندس بود و نمیتوانستم از ایشان پنهان کاری کنم، یک سری اطلاعات و آگاهی بدست آورده بودم با خواندن کتاب و …
و همین باعث شده بود مدام اذیت بودم و فکر می کردم اگر بگویم که من سفر ام را خراب کرده ام مایه ابروریزی است و همه بد با من برخورد می کنند اما اصلا به این چیز ها توجه نکردم .زمانی که جناب مهندس استاد نشسته بودند من رفتم و جلوی سالن نشستم،زمان مشارکت رسید و جناب مهندس گفتند میکروفون رو بدید به احمد ،همین مه اسم من را آورد،انگار یک برق ۲۲۰ ولتی به من وصل کردند و آنجا بود که گفتم بهترین موقعیت است که مشکلم را مطرح کنم و به آقای مهندس گفتم به دادم برس،مشکلم را گفتم و از من پرسیدند که طی این مدت چگونه آمدی و رفتی؟ پاسخ دادم از ساعت ۳ در شعبه حضور دارم تا زمانی که شعبه را تعطیل میکنید ،به من گفتند:همین رویه را ادامه بده خوب می شودی.یعنی چی؟یعنی نظم و شاید باورتان نشود اما از اون تاریخ به بعد من هیچ حسی به مواد نداشتم و دیگر آن کار را انجام ندادم ،انگار که یک لوکومتیو آمد و سرجاش خودش بر روی ریل قرار گرفت و شروع به حرکت کرد.
اصلا شوخی نیست به تعادل رساندن این ۴۰هزار میلیارد سلولی که توی بدن ما قرار دارد،به هیچ عنوان شوخی شوخی نمیشود این کار را انجام داد.
شما یک کارخانه ای که سالیان سال است از مار افتاده را میتوانی شوخی شوخی راه بیندازی؟آیا این یک برنامه ریزی دقیق نیاز نداره؟پس بنابراین خیلی مسئله را جدی بگیرید.
افرادی که تازه وارد کنگره می شوند را خیلی جدی بگیرید و تحویلشان بگیرید،سفر اولی هارا تحویل بگیرید،انضباطی هارا تحویل بگیرید؛قرار میست که شوخی کنید باهاش چون ما در کارمان جدی هستیم ولی با کلمات محبت آمیز با آنها رفتار کنید .
اگر که انضباطی شده ای هیچ اشکالی ندارد اما باید ۶ ماه از کنگره دور باشی و مبلغی را به عنوان جبران خسارت پرداخت کنی و ما هم مجریان قانون هستیم.
کنگره ۶۰ کمپ نیست که هی تو بری و بیای و باید قدر این سفر را بدانیم.
وقتی یک تازه وارد وارد کنگره میشه با اولین صورت شاداب و ظاهر تمیز و الگو واقعی که برخورد میکنه راهنمای تازه واردینه.
سپس وارد لژیون میشه و شروع میکنه به یادگرفتن و الگو برداری؛میبینه که راهنمایش در مورد آقای مهندس چه چیزی میگوید ،راجب مرزبان چه می گوید،راجب نظم،اوتی و… چه می گوید و تمام این هارا از عینک راهنما بهش نگاه میکنه .
اگر یک راهنما با مرزبان زاویه داشته باشه نا خودآگاه رهجوهایش هم با آن مرزبان مشکل پیدا میکنند و این حس انتقال پیدا میکنه چون تمام عامل برقراری ما حس است.
افرادی که در کنگره هستند باید اولویت زندگی و قانون زندگیشان کنگره باشد نه خواسته ی درونی خودشان نه زندگی شخصیشان.
باید این را بدانیم که بازدهی نفسی را نفس دیگری بر دوش نمیکشه،بار درمان شما را همسفر بر دوش نمیکشه خودت باید خودت بر دوش بکشی.خود همسفر یک بازی بر روی دوشش است که خیلی هنر کند از پس همان بر می آید.هر کس مسئولیت خودش را به درستی باید انجام بدهد،ایجنت مسئولیت کل شعبه را بر عهده دارد،راهنما مسئولیتش کل لژیونش است .
خیلی افراد هستند در طول سال خیلی کارها انجام می دهند و بستر آماده می کنند تا من در این فضا قرار بگیرم و به درمانم بپردازم و این جای تشکر دارد از کل ساختار کنگره، ببینم کنگره چه فرمانی می دهد و همان را اجرا کنم، وقتی روز رهایی به آقای مهندس پاکت می دهم یعنی قدر آقای مهندس را می دانم و زحمت ایشان را دیدم، باید بدانیم که در صراط مسقیم هر کاری می کنیم برای خوب شدن حال خودمان است نه خوب شدن حال دیگران، در غیر اینصورت از قالب خودمان خارج شده ایم،
الانه بیرون از کنگره وقتی به مشاوره رجوع می کنیم بلافاصله ساعت می زنند و اکثر زمان هم خودت حرف میزنی و سپس باید کارت بکشی! هیچوقت هم بار را روی خودت نمی اندازد و غیر از خودت نفری پیدا می کند که بار را روی او بیندازد تا تو احساس سبکی کنی! از نظر فکری بار تو را برمی دارد ولی هنوز هست و حس تو عوض می شود و آن بار را نمی بینی! وقتی بیرون می روی میبینی مشکل هنوز سر جایش هست، ولی در کنگره به شما مشاوره درست می دهند و بار را بر عهده ی خودت میگذارند، از مشارکت اعضا استفاده می کنی و همین طور راهنما بهت راهکار می دهد، آقای مهندس یک ساعت صحبت می کند و یک راه عمیقی از صراط مستقیم زندگی را در قسمت های مختلف به ما آموزش می دهد، باید ارزش کنگره و آموزش هایش را بدانیم که به کجا آمده ایم، خیلی از آدم ها صراط مستقیم را گُم کرده اند و اگر ابتدای صراط مستقیم هم قرار بگیرند هنوز نمی دانند که این صراط مستقیم است!
.jpeg)
خود من هم همینطوری بودم، پس قدر کنگره و همه ی خدمتگذارها را بدانیم، خدمت ها را با هم مقایسه نکنیم، از آقای مهندس تا خدمت های پایین تر در شعبه ها، ما همه همکاریم اما به علت سازماندهی از یکدیگر حرف شنوی داریم، ما خدمتگذارها خودمان را بالا نمی بینیم و از بالا به پایین به دیگران نگاه نمیکنیم، ما پایین هستیم و آن بالا سفر اولی ها و تازه واردین هستند ولی باید به هم احترام بگذاریم، اگر احترام بگذاریم احترام هم می بینیم، پس همه ما همکار هستیم که یک سفر اولی به درمان برسد، این نتیجه ی هماهنگی افراد در کنگره ۶۰ هست، وقتی یک فرد رها می شود و از راهنمایش تشکر می کند، همه تلاش کرده اند تا این رهجو به درمان برسد،
پس به نمایندگی از همه از راهنمایش تشکر می کند، قدردان کنگره باشیم و از سختی نترسیم چرا که سختی باعث رشد است، اگر کارمان را در سفر اول درست انجام دهیم نیازی به تکرار نداریم تا هستی هست، موجودیت کنگره همین است و کاری می کند که تکرار نداشته باشد یعنی خطا نمی کند، کار درست انجام شود به تکرار نیازی نیست، قدردان لطف خداوند و بوجود آورنده این سیستم باشیم، من خودم همیشه از مهندس و خانواده آقای مهندس سپاسگذاری می کنم، با نظم خودمان، انضباطمان و با درست حرکت کردنمان قدر این سیستم را بدانیم و برای همدیگر الگو باشیم و آموزش بدهیم تا یک نفر بیاید به درمان قطعی برسد، این مجموعه با شعاع اضافه کردن حرکت خودش را به جلو می برد،
و نکته ی دیگر این هست که بین شُعب باید از نظر تازه وارد یک تعادلی برقرار باشد تا شعاع اضافه کنیم و برای شعاع اضافه کردن باید همه ی قسمت ها در شهر قوی باشند، این قوّت باید از همه جوانب باشد، هم شعبه ی دکتر احمد و هم شعبه ی امیر و هم شعبه ی پروین اعتصامی باید باهم رشد کنند و ازدیاد پیدا کنند، اگر تازه واردی هم از نظر مسیری به شعبه های دیگر نزدیک بود به آنجا هدایت شود و از همان اول باید فرمان بردار باشد و هدایت به شعبه دیگر را بپذیرد، امیدوارم همه ما در این راه سربلند و پیروز باشیم، سپاسگذارم که به صحبت های من توجه کردید.
.jpeg)
.jpeg)
.jpeg)
.jpeg)
.jpeg)
.jpeg)
.jpeg)
.jpeg)
.jpeg)
.jpeg)
.jpeg)
.jpeg)
.jpeg)
.jpeg)
.jpeg)
.jpeg)
.jpeg)
.jpeg)
.jpeg)
تایپ:مسافر محمد،مسافر رضا
عکس و تنظیم:همسفر یاسین
- تعداد بازدید از این مطلب :
1299