English Version
This Site Is Available In English

کنگره به ما علم زندگی کردن و تعادل را یاد داد

کنگره به ما علم زندگی کردن و تعادل را یاد داد

جلسه هفتم از دوره هفدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ساوه با استادی راهنما همسفر فاطمه، نگهبانی همسفر معصومه و دبیری همسفر سمیه با دستور جلسه «در استحکام پایه‌های مالی و علمی کنگره من چه کرده‌ام؟» روز دوشنبه ۲۹ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خداوند را شاکرم که امروز در شعبه شما هستم و از ایجنت و نگهبان جلسه تشکر می‌کنم، که اجازه دادند تا در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم. آقای مهندس روز چهارشنبه‌ خیلی زیبا صحبت کردند که هر دستور جلسه‌ هفتگی به خودمان برمی‌گردد، یعنی هر کسی اگر به نوبه خود دستور جلسات را به خودش بگیرد، در طول زندگی اش  اثر گذار است و به فرد کمک می‌کند. خیلی خوب هست که فراموشکار و ناسپاس نباشیم. من باید به عقب برگردم و به گذشته نگاه کنم و ببینم چه اتفاقاتی در زندگی من رخ داده، مسافرم با آنتی ایکس تریاک و با حال خراب وارد کنگره شد و از لحاظ مالی زیر صفر بودیم از لحاظ روحی کاملا به هم ریخته بودیم، آرامش نداشتیم  زندگیمان‌ طوفانی بود؛ ولی زمانی که مسافرم به کنگره آمد همه آن نداشته هایمان ذره‌ذره به ما داده شد. مسافرم خیلی فرمانبردار بود و همیشه سی‌دی‌هایش را می‌نوشت و طبق قانون کنگره عمل می‌کرد و ذره‌ذره توانست آگاهی خودش را بالا ببرد و همین تغییر مسافرم باعث شد که من هم به کنگره وصل شوم. در سفر اول، ۱۰ ماه سفرمان که نزدیک رهایی بود در قم خانه خریدیم و مسافرم قبلاً که کار می‌کرد پولی که به دست می‌آورد معلوم نبود کجا می‌رفت، وقتی که خانه خریدیم ۶ ماه از کنگره دور افتادیم. بیرون از کنگره واقعاً خبری نیست و هیچ برداشتی نداشتیم ؛ زیرا علمی که کنگره دارد را در دانشگاه هم نمی‌توان به دست آورد.

خیلی از افراد فکر کنم شاغل باشند، و متوجه می شوند که خارج از کنگره و در اجتما بیرون آموزش خاصی به ما داده نمی‌شود فقط یک روتین کاری داریم و از صبح کار می‌کنیم و شب به خانه برمی‌گردیم و فکر می‌کنیم این زندگی هست؛ ولی کنگره به ما علم زندگی کردن را یاد داد، گفت شما با خدمتی که در کنگره انجام می‌دهید چگونه می‌توانید یک زندگی را به تعادل برسانید. کنگره تعادل در زندگی را به من یاد داد، پس انداز و قناعت را به من یاد داد و به من فهماند که زندگی یعنی چه؟ جهان‌بینی ۱ و ۲ همان قوانین زندگی هستند. اگر بخواهید روی این منابع کار کنید تغییرات زیادی  در زندگیتان اتفاق می‌افتذ و برای ما نیز کم‌کم کیفیت زندگیمان تغییر کرد و توانستیم خودمان را جمع و جور کنیم و به خانه خودمان برویم و  در ادامه توانستیم وسیله نقلیه بخریم. در سفر اول با موتور در سرما با دو تا بچه به کنگره می‌رفتیم و بعد از آن مسافرم و خودم همزمان با هم مرزبان شدیم سپس هر دو عضو لژیون سردار و پس از مدتی با هم دنور شدیم. می‌خواهم بگویم من فاطمه با مسافرم با حال خراب وارد کنگره شدیم، و این دستاورد ها را در کنگره  داشتیم.

در بیرون کنگره یا کسی نیست که به انسان کمک کند و ما نیزبعد از یکی دو بار درخواست کمک  خجالت می‌کشیم  از کسی کمک بخواهد؛ زیرا کسی درک نمی‌کند و  متوجه نمی‌شود. شخصیت تو را زیر سؤال می‌برند و می‌گویند تو نتوانستی یک زندگی را مدیریت و حمایت کنی. این قضاوت‌هایی هست که در بیرون از کنگره می‌شود. حالا این همه آموزش و آگاهی کنگره به من داده و وظیفه من است که از کنگره حمایت کنم. اگر من این پول که با زحمت به‌دست آوردم را  نتوانم در سبد بیندازم این از ناآگاهی من است باید به عقب نگاه کنم که کجا بودم و مسافرم کجا بوده و الآن کجا قرار داریم. اگر یک روزی آقای مهندس بگویند که خانه یا ماشین را بفروشید من این کار را می‌کنم، این کمک من به کنگره نیست، حتی اگر من همه زندگی‌ام را از لحاظ مادی به کنگره بدهم، هنوز آن علم کنگره را من پیش خودم دارم و هیچ‌کس این علم را نمی‌تواند از من پس بگیرد؛ زیرا علم کنگره آن قدر قوی هست که من وقتی بخواهم به آن‌ها در زندگی عمل کنم و دیگران را وادار می‌کنم تا احترام بگذارند و این احترام زورکی نیست و دیگران مجبورند به شما احترام بگذارند؛ زیرا شخصیت شما تغییر پیدا کرده است. شخصیت من با آموزش ها تغببر کرده و من به آن دانایی و آگاهی رسیده ام که اگر بخواهم کسی را تغییر دهم؛ باید خودم تغییر کنم  و این‌ها چیزهایی هست که کنگره به من داده من سپاسگزار آقای مهندس هستم. گاهی اوقات ترس به سراغ آدم می‌آید، در هر جایگاهی که باشید اگر می‌خواهید راهنما، ایجنت و مرزبان باشید و در هر درجه که باشید آن نیروهای ناامیدکننده و بازدارنده سراغتان می‌آیند که خوب حالا چه کار کنم و اگر من بخواهم بروم و از وقتم بزنم سر کار نروم و چک‌هایم را چه کار کنم. این دقیقاً زمانی اتفاق افتاد که مسافرم می‌خواست برای خدمت به تهران برود؛ ولی راه مستقیم، انسان را به هدف می‌رساند؛ بنابراین با آموزش‌های کنگره در مسیر مستقیم قدم برداریم تا در آرامش به گسترش کنگره۶۰ از لحاظ مالی و علمی حمایت کنیم.

مرزبانان کشیک: همسفر وجیهه و مسافر عباس
عکاس: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر سهیلا (لژیون چهارم)
تایپیست: همسفر مهرناز رهجوی راهنما همسفر حمیده (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر معصومه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ساوه

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .