همسفر مسعود از لژیون هفتم همسفران آکادمی، مقالهای در خصوص دستور جلسه "وادی دوم و تأثیر آن روی من" ارائه نمودند که ذیلاً تقدیم حضور میگردد:
سلام دوستان مسعود هستم یک همسفر
به نام قدرت مطلق الله
هیچکدام از ما به هیچ نیستیم؛ حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. این وادی برای من مثل چراغ راهی برای پیدا کردن راه و اهداف جدید در نیمه دوم زندگیام است.
این چالش و بحران برای من در زندگیام وجود داشت که چرا وقتی به نیمه گذشته زندگی خودم نگاه میکنم و میبینم که اهداف و برنامههایی که در زندگی داشتم و برای رسیدن به آنها وقت، انرژی و عمرم را صرف کردم، خیلی ارزش و اهمیت خاصی نداشت.
چرا با توجه به اینکه امروز به خیلی از اهداف و برنامههای خود رسیدهام و بااینکه احساس خوشحالی دارم؛ ولی احساس خوشبختی نمیکنم.
مانند کسی که در جایی گمشده، سرگردان و حیران دور خود و دنیای خودم میچرخم و فکر میکنم که گمگشتهای دارم که او را پیدا نمیکنم و نمیدانم چه هست و کجاست.
مدتها بود که به این فکر میکردم که چطور میتوانم هدفی جدید و راه دیگری در نیمه دوم زندگیام انتخاب کنم که بتواند درنهایت من را به خوشبختی برساند و در زندگیام احساس رضایت عمیقی داشته باشم.
چیزی که این سی دی به من یاد داد این بود که انسانها وقتیکه خلق میشوند بر سر یک دوراهی قرار میگیرند. یکی راه نور و روشنایی و دیگری راه ظلمت و تاریکی.
اینکه در کدام یک از این راهها قرار بگیرند خیلی در اختیار خودشان نبوده و احتمال دارد که به دلایل مختلف که خود هم نمیدانند در مسیر ظلمت و تاریکی قرار گرفته باشند.
این نکته باعث شد که من خودم را در این وضعیت تنها نبینم و خودم را سرزنش نکنم و بدانم که در طبیعت و در هستی این اتفاق، اتفاق عجیبی نیست. من در مورد وضعیتی که در آن قرار دارم خیلی اختیار خاصی نداشتم.
ولی برای بیرون آمدن از این وضعیت اختیار، توانایی و مسئولیت دارم و میتوانم از این مسیر خارج شوم. آگاهی نسبت به این موضوع به من آرامش خاصی داد. از این جهت که من در ظلمت و تاریکی تنها نیستم و افراد زیادی مثل من هستند که در وضعیت قرارگرفتهاند و من هم میتوانم از آن خارج شوم.
حال مهم برای من این بود که چطور میتوانم از این ظلمت و تاریکی بیرون بیایم و به سمت نور و روشنایی حرکت کنم.
اول درک این موضوع که هیچ مخلوقی بیجهت و بیهوده خلق نشده برای من خیلی مهم بود.
وقتیکه یک کِرم که در لجنزار زندگی میکند یا یک پشه یا یک مگس و یا هزاران مخلوق دیگر که از چشم ما شاید کارایی خاصی نداشته باشند به بیهودگی و به هیچ خلق نشده، چطور میشود من که انسان و اشرف مخلوقات هستم به هیچ و به بیهودگی خلقشده باشم.
این موضوع احتمالاً از کمدانی و ناآگاهی من نشئت میگیرد و اینکه نسبت به خود و جهان هستی آگاهی لازم را ندارم.
پس بهتر است در این راه تفکر، تلاش و کوشش کنم و خودم و جایگاه خودم را پیدا کنم.
مطلب بعدی اعتقاد به اینکه من در این دنیا و در این هستی تنها نیستم و یک نیروی مافوق مراقب و مواظب من هست و به من کمک میکند که بتونم از ظلمت و تاریکی خارج شوم و به سمت نور و روشنایی راه پیدا کنم و حرکت کنم.
حتی اگر به این نیروی مافوق اعتقاد نداشته باشم باید به این نکته توجه کنم که من در مورد خیلی از مسائل پیشپاافتاده که در طبیعت و جهان هستی در حال انجام است اطلاعاتی ندارم.
من حتی نمیدانم که چطور بهصورت خودکار تنفس میکنم چطور قلبم بدون اراده من کار میکند و چطور خورشید و ستارگان و زمین در گردش هستند و هزاران مورد دیگر.
پس بهتر است در مورد اعتقاد به نیروی مافوق بیشتر تفکر کنم.
موضوع بعدی اینکه من باید بخواهم که از این وضعیت خارج بشوم و دست خودم رو برای نجات دراز کنم و مطمئن باشم که دست من گرفته خواهد شد و نیروی مافوق من را نجات خواهد داد.
من باید به روزنههای کوچک نور که به سمت من میآید توجه داشته باشم و آنها را پیگیری کنم تا به منبع اصلی آن نور و روشنایی برسم.
اگر بخواهم راه برای من باز شود و مسیر برای من روشن گردد باید در مسیر ارزشها حرکت کنم و از ضد ارزشها دوریکنم.
و همچنین باید این امیدوار باشم که درنهایت حتماً به نور و روشنایی خواهم رسید و راه خروج از تاریکیها و ظلمات برای من بازخواهد شد. برای اینکه تا زمانی که زنده هستم فرمانروای لایق باشهامتی برای کشور وجودی خود باشم و بر آن حکمرانی کنم، بایستی بهآرامی سازندگی را در قسمت جسم و روان و جهانبینی خود آغاز کنم و خوب بدانم که هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.
همسفر مسعود لژیون هفتم همسفران آقا، نمایندگی آکادمی
تایپ: همسفر مسعود (لژیون هفتم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
24