در سیدی «حلقههای آفرینش۲» آقای مهندس میفرمایند: «موضوعی که مهم است جهانبینی ما است که چهکار کنیم بتوانیم بهتر زندگی کنیم. دانستن این آموزشها برای درست کردن زندگیمان الزامی است؛ درواقع میخواهیم با تفکر و اندیشه خود به گونهای زندگی کنیم که همیشه در آرامش باشیم، باید تکلیف همه چیز مشخص شود؛ چون هر چیزی برای خودش یک قانونی دارد؛ مثلاً وقتی وارد جمع یا مکانی میشوم باید ابتدا سلام کنم، وقتی وارد محلی میشوم باید در بزنم و اعلام ورود کنم تا ساکنین آن محل متوجه شوند کسی در حال واردشدن است، در قوانین رانندگی هم به همین شکل است برای سبقت گرفتن باید از سمت چپ سبقت بگیریم، درست است که اجرای این قوانین و مقررات برای همگان است؛ ولی نفع آن به خودمان میرسد. یکی از مسائل مهم، دانستن مسئله حس است، ما همه چیز را توسط حس دریافت میکنیم؛ مثل دیدن با چشم، لمس کردن، گوش کردن، بویایی و حس چشایی.
در قانون طبیعت هر چیزی که تلخ است برای بدن مضر است، کسانی که قهوه اسپرسو یا قهوه تلخ میخورند به معده و دستگاه گوارش خود آسیب میزنند؛ برای مثال با حس بویایی خود متوجه میشویم که غذا بوی بدی میدهد؛ پس در این مسئله دانستن این قوانین مرکز اصلی مرکز حس است؛ چون ما با حسی که میگیریم با یکدیگر اطلاعات را ردوبدل میکنیم، ما بهغیراز این پنج حس در زندگی احساسهای دیگری هم مانند احساس سیری، گرسنگی، کینه، تنفر، دشمنی و نفرت را داریم و هرچه احساسهای منفی بیشتر باشد، بیشتر به ما سخت میگذرد و هر چه احساسهایمان درست باشد ما بهتر زندگی میکنیم. با دیدن یک فرد احساس لذت و دوستی میکنید، حس مانند نام کتاب و عقل متن کتاب است. حس اطلاعات را به عقل میدهد و برنامهریزی و تحلیل توسط عقل انجام میشود.
حالا موضوع این است وقتی که حس میبیند و عقل فکر میکند به یک جایی میرسیم که خود فکر، ایجاد مسئله میکند؛ یعنی ایجاد عمل میکند، شما احساس میکنید و فکر خودش میسازد و خودش بهوجود میآورد. بعد از انتقال به جهان دیگری این تفکر است که میتواند خلق کند. فکر، مسئله بسیار بااهمیتی است، آن چیزی که میخواهد حس است و عقل کمک میکند تا با امواج مشخص آن خواسته مدنظر نزد شما بیاید؛ برای مثال شما به کسی فکر میکنید و در خواب او را میبینید این امواج عقل است که آن فرد را نزد شما فرامیخواند.»
خدا را شاکرم که در مسیر کنگره قرار گرفتم و با آموزشهای جهانبینی سعی میکنم غیبت و قضاوت نکنم، تنفر و کینه را از خودم دور کنم، کمفروشی نکنم، یاد گرفتم حتی با یک لبخند میتوانم محبت را به اطرافیانم هدیه بدهم، با بیادبان خوشبیان باشم، باید خوب صحبت کنم، به فقرا کمک کنم، امانتدار و خوشقول و مهماننواز باشم، به گذشته خودم مراجعه کنم و متوجه شوم چه اشتباهاتی را مرتکب شدهام و آنها را جبران کنم.
نویسنده: همسفر کبری رهجوی راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم)
ویراستاری: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول)
ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سیرجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
39