بنده زمانیکه وارد سیستم درمانی کنگره۶۰ شدم، روحيه عصبی و حساسی داشتم، در همهحال بیحوصله بودم و ترس از قرار گرفتن درجمع با من همراه بود؛ اما همزمان با ورود به کنگره توانستم با ترسم مقابله کنم؛ چراکه توانایی راه رفتن را نداشتم و اکنون میتوانستم در شلوغی راه بروم. زمانیکه حالم خوب نیست، استرس دارم و عصبی هستم به کنگره که میروم حالم خوب میشود، ترس و نگرانی را از خودم دور کرده و انرژی مثبت دریافت میکنم. اکنون از راهنما خودم همسفر زهرا به خاطر راهنماییهای خوبی که داشتند، صبر، تحمل و زمانیکه برای من صرف میکنند، سپاسگزار هستم و از صمیم قلبم برایشان آرزوی سلامتی و شادی از خداوند خواستارم؛ همچنین از آقای مهندس حسین دژاکام و خانواده محترم ایشان بهواسطه محیط شادی که برای ما رقم زدهاند، تشکر میکنم.
بنده پیش از ورود به کنگره، بسیار کم صحبت میکردم و گوشهگیر بودم؛ اما زمانیکه وارد کنگره شدم توانستم با دیگران ارتباط برقرار کرده، مشارکت کنم و در بین جمعیت راه بروم که درواقع از این اتفاق بسیار خوشحال هستم و از خداوند برای تمامی بیماران MS که همچون من در عذاب هستند، خواستار سلامتی و تندرستی هستم؛ همچنین امیدوارم که تمام کسانیکه مانند من در عذاب هستند و در تنهايی خود با اعتیاد و بیماری دست و پنچه نرم میکنند، وارد اين محیط شاد شده، به ترس و نگرانیهای خود غلبه کنند و از بند درد و بیماری رها شوند.
چراغ از چشمهای روشنت خورشيد میگیرد.
اميد از تو، از اين تابيدنت خورشيد میگیرد. گياه آفتابیها، كشيده قد به آبیها، توان از سبزتر روييدنت خورشيد میگيرد. سفر كن رو به فرداها، سفر ازخواب يلداها، مداری ديگر از پوييدنت خورشيد میگيرد. بزن لبخند بر رنگين كمان و هر چه زيبايی كه جان تازه از خنديدنت خورشيد میگيرد. مبادا سايه اندازد به ماهت هالهی اندوه كه حتی از غمگين ديدنت خورشيد میگیرد. به نور ماه شب از تنگه ترديدها بگذر،
ز فصل تيرگی با مشعل خورشيدها بگذر،
برای خشکسالیها، زلالیها باران باش. زلال چشمه در هر ترکهای بيابان باش.
تایپ: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دهم)
ویرایش و ویراستار: خدمتگزاران سایت
ارسال: همسفر زکیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)، نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ملاصدرا (نیکآباد)
- تعداد بازدید از این مطلب :
145