English Version
This Site Is Available In English

همه مطالب درون و برون ما است.

همه مطالب درون و برون ما است.

معنای لغوی وادی یعنی سرزمین، آبادی؛ همه می‌دانیم باید از سرزمین‌های متعددی گذر کرد تا به مقصد رسید. در کتاب عشق نیز از وادی‌ها صحبت به میان می‌آید و در عنوان کتاب نوشته شده است؛ چهارده وادی برای رسیدن به خود، پس ما برای رسیدن به خود چهارده وادی یعنی چهارده مرحله را باید پشت سر بگذاریم. موضوع مقاله این هفته وادی دوم و تأثیر آن بر روی من می‌باشد.

هیچ مخلوقی جهت بیهودگی، قدم به حیات نمی­نهد. هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. خوشحالیم که به جنگ نرم خود، ادامه می­‌دهیم تا این مشکلات به یک صورت خوبی از آزمایش درآید و دنیای درون، تبدیل به یک شهر آباد بشود که در آن، همۀ هستی، راه خود را بسوی نیروی مافوق بردارد. ما به دلایلی که خود هم شاید ندانیم، جهت را سال‌ها گم کرده بودیم؛ اکنون برای یافتن خود، راهِ بسیار مهمی در پیش داریم. باید فکر کنیم و در انجام آن کوشش بنمائیم. در ادامه، کـار و کوشش ما بـه نتایجی می­‌رسد کـه در توانائی­‌های ما خلل حاصل نگردد. از هر نقطه نوری بتابد در جمعِ آن، باید تفکر نمائیم؛ از ذرات جرقه، می­‌شود به روشنائی وسیع رسید. در نشانه­‌های نیروی قدرت مطلق هم به روشنی پیداست که؛ "هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم" همۀ مطالب، در درون و برون ماست که مانند قله­‌های بلند آتشفشان هستند؛ اما آرام و بی­‌صدا! اگر بـه آن‌ها توان حرکت بدهیم حتماً می­‌دانید چه می­‌شود! خاصه در جهت ارزش‌ها و یا راه مستقیم باشد. می­‌دانید تصاویر، تولید یا ظهور می­‌یابند، از درک به دورند، امّا چشمه­‌ای هستند که به بحری مانندند. ما آرزومندیم که همواره بهترین را انتخاب نمایند.

اگر دانایی متوقف شود و من ناامید شوم قطعا زمین خواهم‌ خورد؛ کار نیروی ناامیدی دقیقا متوقف کردن دانایی است. همانطور که می‌دانیم مثلث دانایی شامل «تفکر، تجربه و آموزش» است. فرد ناامید نمی‌تواند حرکت کند و می‌ترسد که دوباره شکست بخورد. باید به این نکته توجه کرد که اگر انسان حرکت نکند نمی‌تواند آموزش هم ببیند و کسی که ناامید می‌شود مانند زمین یخ زده است؛ در واقع نمی‌تواند حسی را دریافت کند و طبیعتا حسی را نیز نمی‌تواند انتقال دهد. استاد می‌فرمایند: اگر در مسیر بودی و حس‌هایت باز نشد، بدان حرکت تو ظاهری بوده و قلباً جلو نیامدی و حرکت نکردی؛ باید برگردی و از اول شروع کنی. در اینجا سوال پیش می‌آید که چطور ناامیدی را کنار بگذاریم؟ زمانی که حرکت می‌کنم و به جلو می‌روم حس‌های من باز می‌شود و می‌فهمم که خلقت من بیهوده نبوده است. بدی‌ها و خوبی‌ها معلم من هستند و برای آموزش من آمده‌اند. من خود به تنهایی می‌توانم یک آموزگار باشم؛ اما اول باید کاری کنم که حال خودم خوب شود تا بتوانم به دیگران نیز آن حس و‌ حال خوب را انتقال دهم. در نتیجه باید شروع به حرکت کنیم. زیرا با حرکت راه نمایان می‌شود و دست از ناامیدی برمی‌داریم. انسان ممکن است در زندگی در مسیرهایی توقف کند؛ اما مهم این است که تلاش کند ‌و سطح انرژی خود را بالا برده و ناامید نشود.

در وادی اول، آموختیم که با تفکر ساختارها آغاز می‌شود. بدون تفکر، آنچه هست رو به زوال می‌رود. آموختیم که باید تفکر کنیم. درست فکر کنیم. قبل از هر انجامی، به انجام و چگونگی انجام فکر کنیم. سعی کنیم به خیلی چیز‌ها فکر نکنیم. آموختیم که تفکر یک حرکت درونی است که ترسیم‌کننده رفتارهای بیرونی ما است. تفکر، حرکت از یک نقطه مجهول برای رسیدن به یک نقطه معلوم است؛ برای این‌که مجهول به معلوم تبدیل شود. تفکر و رفتار مثبت، رویداد مثبت و تفکر منفی و رفتار منفی، حال بد و اتفاقات بد را به دنبال خواهد داشت. آموختیم که تفکر، آغاز خلق است و هر رویداد، اتفاق و یا هر وضعیتی در زندگی ما به‌وجود آمده و خلق می‌شود، نقطه آغاز آن، از تفکر ما بوده است. اصولاً، حرکت در مسیر ضدارزش‌ها و روی آوردن به مسائل منفی و مخرب؛ باعث خارج شدن از صراط مستقیم و ایجاد حس منفی می‌شود. مانند احساس ناامیدی و پوچی که این احساسات خاص زمانی است که انسان از مسیر صحیح زندگی خارج شده است.

در این حالت، از خداوند می‌پرسد که چرا مرا خلق کردی، چرا بایستی من این همه بدبخت باشم، چرا این همه خرابکاری کردم چطور می‌توانم این همه خراب کاری را درست کنم؛ آن‌طور که وادی دوم اشاره می‌نماید، در وحله اول، این توجیه است برای فرورفتن بیشتر در تاریکی‌ها و نشان از دست دادن اعتماد به نفس می‌باشد. تسلیم در مقابل نابودی محض و عدم تلاش برای رهایی! رسیدن به این نقطه، درست چیزی است که شیطان یا نیروی منفی یا بازدارنده می‌خواهد. آرزوی هر فرمانده جنگی این است که حریف، قبل از نبرد، خودش عقب‌نشینی کند. عقب‌نشینی ما در مقابل نیروی منفی و دست از تلاش برداشتن و تسلیم شدن در مقابل نابودی، پیروزی راحت و بدون زحمتی برای نیروی بازدارنده یا شیطان است. وادی دوم، در این مقطع و برای از بین بردن این تفکرات مخرب و ویرانگر و احساس پوچی، بیهودگی و نا امیدی، مطرح می‌شود. انسان موجود قدرتمندی است و خداوند نیروها و قدرت‌های عظیمی را به او داده است. نیروی منفی خوب می‌داند که انسان با وجود این نیروها و قدرت‌ها، شکست‌ناپذیر است. شیطان، خوب می‌داند که انسان را از بیرون نمی‌تواند شکست دهد. به همین دلیل، تمام توان خود را به کار می‌گیرد، تا این نیروها را از درون، خنثی کند. ناامیدی، یکی از همین ترفندها است.

نیروی منفی، با استفاده از حس ناامیدی، موتورهای تولید‌کننده نیروهای انسان را از درون خاموش می‌کند. اینجا است که انسان از حرکت باز می‌ماند. خودش، خودش را متوقف می‌کند. این حس، به قدری خطرناک است که حتی ممکن است انسان را به جایی برساند که خودش، خودش را نابود کند و دست به انتحار و خودکشی بزند. وادی دوم با پیام بسیار زیبای خود، ما را در مقابل این نقشه نیروی منفی، تجهیز و آماده می‌کند. وادی دوم به ما می‌گوید: هیچ مخلوقی در این جهان و در این هستی به جهت بیهودگی خلق نشده است، همه و همه از ریز و درشت و از اول تا آخر، دارای نقش و عملکرد خاص خودشان هستند که هیچ چیزی نمی‌تواند جای آن نقش و عملکرد را پر کند. هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم، همه ما دارای خصوصیات و توانایی‌های خاص خودمان هستیم که نظیر آن وجود ندارد. هر یک از ما، نسخه‌ای منحصر به فرد از قدرت‌ها و توانایی‌هایی هستیم که خداوند به ما داده است. انسان هم موقعی پا به هستی گذاشت، نیروی مافوق یا قدرت هستی، او را به یک دوراهی هدایت کرد و این دوراهی، تاریکی‌ها و روشنایی‌ها می‌باشد. یکی از نتایج حرکت در مسیر ضدارزش‌ها، همین احساس گناه‌کار بودن و پوچی است. باید دانست که این وضعیت و این احساس قابل تغییر است و اگر بخواهیم، می‌توانیم آن را تغییر دهیم.

فرازی از کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر: در بعد حیات مادی، چنین است که می‌بینید، انسان گاهی مانند پرنده‌ای است که بر یک کشتی سوار است و دنیا را از همین روزنه می‌بیند و گاهی با یک بلم کوچک تا بیکران می‌رود و می‌اندیشد که حتی بلم را به پرواز در آورد و زمانی در جایی می‌ماند و به علت و معلول‌های آن، فکر نمی‌کند. نیک می‌داند که باید مکان را تغییر بدهد؛ اما در میان آب‌های پرتلاطم، اسیر می‌شود تا به خشکی برسد. طوفان همچنان ادامه دارد و در این مقوله، باید به نیروهای درون خود، فکر کند و از قدرت آن‌ها قوت بگیرد. بایستی خوب جوانب امر را در نظر آورد که چگونه از نیروهای الهی خفته درون، برای آزادی خود از گیر آب سود جوید. باید از آنچه که توسط حق تعالی در وجود آدمی نهاده است به جای خود، مورد استفاده قرار بدهیم که معلمی خواهیم بود، برای آینده! در اندیشه‌های بهتر، وسعت عمل به وجود آورید و برای کشتی خود که لازمه هستی و ادامه حیات در آن است، نوعی دیگر باشید. می‌دانید که کار ابتدا مشکل است، اما لنگر کشتی را از آب بکشید. شروع حرکت در بیکران و آغازی تازه برای جان بخشیدن می‌شود.

استاد در وادی‌ اول از برنامه‌ریزی و استراتژی صحبت کردند که باید به گونه‌ای باشد که فرد توان انجام دادن آن را داشته باشد، حال که به قبل ورود به کنگره می‌اندیشم، می‌بینم همیشه فردی بلند‌پرواز بودم و اهداف بزرگی داشته با برنامه‌ریزی‌های بسیار سخت و پیچیده و توان انجام دادن آن‌ها را تا مرحله آخر نداشتم و بعد از مدتی حرکت کردن در مسیر اهداف و نتوانستن، دچار ناامیدی می‌شدم؛ بعد از ورود به کنگره و آموزش‌های زیبا و بی‌نظیر آن و انتقال خیلی ساده آن‌ها توسط راهنمای مهربانم خانم شکوفه متوجه شدم، هدف بزرگ داشتن مطرح نیست؛ رسالت هر فرد در این نیست که به یک باره مکتشف یا مخترع یا فرد مطرحی شود؛ بلکه اگر بتواند به عنوان مثال: در ابتدا یک فرزند خوب برای پدر و مادرش، یک همسر خوب برای مسافرش و یک مادر خوب برای فرزندانش باشد؛ یعنی رسالت خود را به خوبی انجام داده است و رسیدن به این هدف‌ها در حد توانایی همه ما می‌باشد. مشخصا بعد از رسیدن به هر یک از این اهداف و پله‌پله آموزش گرفتن، کاربردی کردن و پیشرفت کردن، با این تغییر جایگاه‌ها به گفته استاد امین انرژی کسب کرده و در ادامه مسیر می‌توان پرقدرت ادامه داد و برای جامعه نیز فردی تأثیر گذار بود. کنگره بستر بسیار بزرگی است که رسیدن به تک‌تک اهداف ما را آسان و قابل اجرا کرده است.

خدا را شکر با استفاده از آموزش‌های کنگره و کمک‌های راهنمای عزیزم توانستم از فردی بلند‌پرواز و غرق در ضدارزش‌ها پله‌پله دور شوم و به سمت ارزش‌ها و هدف‌های معقول و قابل دسترس حرکت کنم و با رسیدن به هر هدف امیدوارتر به ادامه مسیر باشم و روز به روز سطح خود را ارتقاء دهم و هر چه رو به جلو حرکت می‌کنم، بیشتر به این نکته می‌رسم که چیزی نمی‌دانم و در نهایت تلاش بیشتری می‌کنم برای کسب دانش، آگاهی، ارتقا سطح خود و رسیدن به اهداف مختلفی که در این مسیر برای من نمایان شده است؛ خداوند را شاکر و سپاسگزارم که به من فرصت حضور در کنگره را داد تا بتوانم از جهل و تاریکی به طرف دانایی و روشنایی حرکت کنم و از وجود مهندس دژاکام، استاد امین و راهنمای عزیزم سرشار از حس خوب و آموزش‌های نابی شوم که روشن‌کننده مسیر زندگی‌ام شد و نور امید را در دلم زنده کرد تا حرکت کنم و با تلاش و پشتکار بتوانم روز به روز نسبت به قبل خودم پیشرفت کنم. در این مسیر نیروهای مکمل همیشه با قدرت هر چه تمام حضور دارند و تمام تلاش خود را می‌کنند که از مسیر منحرف شوم و این بدین معنا است که هر روز و هر لحظه باید در حرکت باشم و تلاش کنم و قدرت بگیرم که مغلوب آن‌ها نشوم تا همیشه پیروز میدان باشم؛ در ادامه امیدوارم تمام کسانی که مثل من به کنگره نیاز دارند با این مکان آشنا شوند و به رهایی و حال خوب برسند.

منابع:
کتاب عشق، چهارده وادی برای رسیدن به خود
سی‌دی وادی دوم
سی‌دی‌ ناامیدی
کتاب ۶۰درجه زیر صفر
سخنان دیده‌بان محترم آقای خدامی
تایپ: راهنما همسفر راضیه(لژیون چهارم)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون سوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی رضوی مشهد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .