English Version
This Site Is Available In English

با سفر نیکوتین می‌توان به جسم، روان و جهان‌بینی سالم رسید

با سفر نیکوتین می‌توان به جسم، روان و جهان‌بینی سالم رسید

جلسه لژیون ویلیام‌وایت همسفران کنگره۶۰ نمایندگی پارک شهدای شهرداری با استادی راهنمای ویلیام‌وایت همسفر مریم و با دستور جلسه «جهان‌بینی ۱و۲» و تولد اولين سالروز رهایی راهنمای ویلیام‌وایت همسفر ستايش روز جمعه ۱۲ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۷ صبح آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد

بیایید دیدگاه‌مان را این‌طور تغییر دهیم که اصلا چرا باید جهان‌بینی داشته باشم. درست است می‌گوییم دنیای درون، اما چه اتفاقی می‌افتد؟ چرا قائده صحبت‌ها بر مبنای این است که وقتی شخص حالش بد می‌شود به او نمی‌گویند جسمت را درمان کن یا روانت را درمان کن؛ می‌گویند برو و جهان‌بینی خود را اصلاح کن. یک مسافر جسم خود را به درمان می‌رساند و وارد سفر دوم یعنی جهان‌بینی‌ می‌شود؛ این به چه معناست؟ حسنی که ما به عنوان مسافر نیکوتین‌ داریم این است که جهان‌بینی خود را به حدی می‌رسانیم که می‌توانیم ارزش را از ضدارزش تشخیص دهیم و این تفاوت بین اعضای لژیون ویلیام و جونز با سایر همسفران است.

ما می‌دانیم که پرخوری یک ضدارزش است، مصرف نیکوتین یک ضد ارزش است؛ حتی اگر از امسال تا سال دیگر باشد. چرا می‌گویند جهان‌بینی کاربردی؟ ما که می‌دانستیم غیبت کردن بداست؛ بنابراین چرا وقتی به کنگره۶۰ می‌آییم سعی می‌کنیم دیگر غیبت نکنیم؟ جهان‌بینی کاربردی یعنی تغییر نگاه من با عملکرد من. یعنی من دیگر فقط حرف نمی‌زنم بگویم خوب است یا بد است، در دل قضیه می‌روم و ثابت می‌کنم که این چیزی که می‌گویم خوب است یا بد است.

پدر من همیشه می‌گفت بابا یک پک این قلیان برابر ۶۰ نخ سیگار است، می‌گفتم می‌دانم و واقعا هم می‌دانستم؛ اما چرا این کار را می‌کردم؟ چون نگاه من به زندگی اشتباه بود. آقای مهندس دژاکام هیچ چیز را اجبار نکردند؛ مگر این‌که مربوط به سلامتی باشد. به افراد چاق گفته می‌شود به لژیون تغذیه سالم  و به مصرف‌کنندگان نیکوتین گفته می‌شود به لژیون ویلیام‌وایت بروند تا بتوانند با جسم سالم به روان و جهان‌بینی سالم برسند. من تا وقتی سرم درد می‌کند هرچقدر به من بگویند این کار تو غلط است من فقط به فکر این هستم که کاری انجام دهم تا سردردم خوب شود.

اين‌که ابتدای کار که وارد لژیون می‌شویم می‌گوییم حسم بسته است؛ یعنی نگاهم بسته است. من یاد گرفتم به عنوان یک مادر به یک انسان دیگر زور بگویم و بگویم اسم من مادر است. فرزندم حق دارد تاریکی را تجربه کند و من وظیفه‌ام آگاهی دادن است، می‌گویم نه بچه من نباید فلان چیز را تجربه کند؛ چون پدرش تجربه کرده است و این در کنگره۶۰ در من تغییر می‌کند. چرا آدم‌ها می‌گویند جهان قشنگ نیست؟ چون روی آن تابلو که یک نقطه سیاه دارد ما فقط همان نقطه سیاه را می‌بینیم. آموزش‌های کنگره۶۰ به ما یاد می‌دهد که این همه سفیدی را ببین به جای یک نقطه سیاه.

اگر کنگره۶۰ به من هیچ چیز نداده باشد که قطعا خیلی چیزها داده حداقل این بوده که پدر من که ۲۴ ساعت در حال مصرف بود، دیگر مواد مصرف نمی‌کرد. خمر زمانی به هم می‌خورد که ما از تعادل خارج شویم. پرده و حجاب خمر عقل را بپوشاند و این حجاب خیلی وقت‌ها توهم دانایی، منیت و ضد ارزش‌های دیگر است؛ حتی مصرف مشروب و سیگار، چون می‌گوییم ما تفریحی به جز این نداریم در صورتی‌که ما قرار است در ادامه این زیبایی زیبایی‌های دیگر را تجربه کنیم. قرار است همه این آموزش‌ها را با خود برداریم و ببریم.

جهان‌بینی کاربردی یعنی این و اصلا لازم نیست تو خیلی متفاوت با بقیه فکر کنی. آدم‌های متعادل هم گاهی عصبی می‌شوند. اگر صبرت تمام شود و یک داد بزنی اطرافیان می‌گویند پس جهان‌بینی‌ات کجا رفت؟ ما به مسافرمان می‌گوییم تو که هنوز جهان‌بینی‌ات مشکل دارد، نه! ضلعی که هنوز در ما ایراد دارد ضلع شناخت خودمان است. وقتی نمی‌دانم مبدأ من کجاست و چه توانایی‌هایی دارم، به من برچسب می‌زنند که تو زن هستی و باید صبور باشی؛ این برچسب را کنار بگذاریم و ببینیم چقدر توانایی داریم.

ببینم من چقدر می‌توانم روی خود مسلط باشم. وقتی در جهان ذهن با دیگران می‌جنگیدی صبر را از تو گرفته حالا که یاد گرفتی از دنیای ذهنت بیرون بیایی و واقعیت‌ها را ببینی در حال تغییر هستی و از آرمان‌گرایی فاصله گرفتی‌. می‌گویی زندگی من این است حالا باید چکار کنم. پشت هر کاری که می‌خواهیم انجام دهیم یک فکر می‌آید. من وقتی مبدأ خود را پیدا کرده باشم، توانایی‌های خود را بشناسم و بدانم کجای این جهان ایستاده‌ام، از آن‌جا می‌توانم تغییر کنم. من نمی‌توانم جهان را تغییر دهم من فقط مسئول هستم ‌که خود را تغییر دهم و آن هم با کار کردن روی حس‌ها و صور پنهان میسر است.

من و ستایش بسیار یکدیگر را می‌دیدیم و از دید من او یک دختر آرام، ساکت و در ادامه بی‌حاشیه بود و برای من سوال بود که او برای چه کسی می‌آید؟ اولین بار که وارد لژیون ویلیام‌وایت شد، متوجه شدم که مسافر او چه کسی است و داستان از چه قرار است. دیدم خیلی هم آرام و ساکت نبوده و سعی کرده چیزهایی را تجربه کند که برای او نسبت به سنش سنگین بوده؛ اما خداراشکر که به واسطه همان مسافر توانسته در راه ارزش‌ها قرار بگیرد. هفته گذشته ستایش می‌گفت: هیچ کس جرات سیگار کشیدن جلوی پدر من را ندارد و مادرم می‌گوید: تو چگونه با داشتن چنین پدری این پیامدها را داشته‌ای.

با خودم فکر می‌کردم، چه اتفاقی رخ داد که خوی وحشی ستایش نسبت به خوی اهلی او پیشی گرفت؟ متوجه شدم که خیلی وقت‌ها تنهایی باعث چنین اتفاقاتی می‌شود. ستایش بسیار تنها بود و زمانی‌که وارد لژیون ویلیام‌وایت شد، توانست با هم حس‌هایش بسیار خوب ارتباط برقرار کند، همین ارتباط بین تزکیه، پالایش و تغییر حسش باعث شد، ستایش به شال مقدس راهنمایی برسد و تغییر را در خودش ایجاد کند. به چند تغییر کوچک دیگر نیز نیاز دارد که مستلزم زمان است.

در سفر سیگارش مرا اذیت نکرد و توانست ریه‌هایش را درمان کند، من اول فکر می‌کردم آسم شدید ستایش ارثی است؛ بعد متوجه شدم به‌دلیل مصرف سیگار و قلیان بوده است. امیدوارم در ادامه مسیر بهترین‌ها برای او رقم بخورد. من به‌دلیل شالی که گردنش هست، از او راضی هستم و امیدوارم خدا نیز از او راضی باشد. امیدوارم سال آینده شال نارنجی یا سبز نیز گردنش بیاید و رهایی رهجوهایش را ببینم.

سلام دوستان ستایش هستم راهنمای ویلیام‌وایت 

در ابتدا خداوند را به دلیل چنین روزی شاکر و سپاسگزارم، از آقای مهندس دژاکام و خانواده بزرگوارشان به‌دليل فراهم کردن چنین بستری برای من و هم‌نوعانم تشکر می‌کنم و همچنین از راهنمایم تشکر می‌کنم، بسیار برای من در این مدت زحمت کشیدند. اگر در خانواده‌ای پدر و مادر از دست فرزندان خود راضی باشند، به احتمال زیاد بقیه اعضای خانواده‌ نیز از او راضی هستند، به نظر من در مورد راهنماها نیز همین‌گونه است.

اگر راهنماهایم از من راضی باشند بقیه‌ اعضای کنگره۶۰ نیز از من راضی هستند؛ البته ان‌شاءالله که همین‌گونه باشد و من را حلال کنند، در گرما و سرما آمدند و برای من بسیار زحمت کشیدند. از همه راهنمایانم تشکر می‌کنم که در کنارشان آموزش می‌گیرم و برای من سمبل صبر هستند. از مسافرم بسیار سپاسگزارم که راه و مسیر کنگره۶۰ را برای من باز کردند.

اصلاً کنگره‌۶۰ را نمی‌شناختم و به واسطه مسافرم وارد کنگره۶۰ شدم؛ اما در مورد خود ستایش که مانند بسیاری از شماها که در این‌جا حضور دارید، از دل تاریکی‌ها آمدم، شخصی که به‌دلیل مصرف سیگار و قلیان، ضدارزش‌های دیگر نیز در کنارش اضافه شده بود و باعث شد که من یک آدم گوشه‌گیر، تنها و منزوی باشم که با هیچ شخصی ارتباطی نداشته باشم و اگر در زندگی مشکل یا اتفاقی به‌وجود می‌آمد، پناه و تکیه‌گاهش مصرف سیگار و قلیان بود.

حتی به یاد دارم زمانی‌که به کنگره۶۰ می‌آمدم، به غیر از سلام و احوال‌پرسی دیگر هیچ صحبتی نمی‌کردم و تا زمانی‌که لژیون تمام می‌شد، حتی لب از روی لب بر نمی‌داشتم و با شخصی که در کنار من نشسته بود کلامی صحبت نمی‌کردم. همیشه در کنگره۶۰ کنار دیوار گوشه‌ای مخصوص به خود داشتم و با هیچ شخصی ارتباطی نداشتم، آن‌قدر در زندگی در جهل و نادانی بودم که با وجود رهایی مسافرم باعث می‌شدم که او دوباره به تاریکی، ضدارزش‌ها و اعتیاد بازگشت کند و همیشه به او می‌گفتم: چرا مصرف نمی‌کنی؟ این چه رفتاری است، غیر از این تفریح ما چیز دیگری نداریم؛ اما خداراشکر او آگاه بود و دانایی او بسیار بیشتر از من بود، من در کنگره‌۶۰ زیاد حضور نداشتم و آگاهی بسیار کمی داشتم.

مسافرم با راهنمایم صحبت کرده بود و از او خواسته بود تا من را به لژیون ویلیام‌وایت ببرند؛ زیرا می‌خواستند من در پارک حضور داشته باشم، به این دلیل که همیشه از جمع گریزان بودم. یک روز در حال نگاه کردن به لژیون ویلیام‌وایت بودم و با خودم دو دو تا چهار تا می‌کردم که وارد لژیون شوم یا نشوم، با خودم گفتم: نه حالا موقعیتش را ندارم و این راهنما بسیار سختگیر هستند، ان‌شاءالله در یک فرصت مناسب دیگر همان‌طور که در ذهن خودم حرف می‌زدم یک لحظه نگاهم را بالا کردم و راهنمایم گفتند: یک فرم تازه‌واردین بگیرید و وارد لژیون ویلیام‌وایت شوید، همان روز استارت سفر ویلیام من شروع شد.

خداوند را بسیار سپاسگزارم همیشه مادرم دوست داشت که چنین حال خوشی را از من ببیند، قلیان زیاد از من شکست و پاکت سیگار زیاد از جیب من برداشت؛ اما او یک قلیان می‌شکست و من دو تا می‌خریدم، همیشه می‌خواست بگوید که من کار اشتباهی انجام می‌دهم، من نیز متوجه اشتباه خود بودم؛ اما طرز گفتار و رفتار او همیشه باعث لجبازی من می‌شد که به کاری که نباید انجام می‌دادم بیشتر ادامه بدهم.

یکی از خوبی‌هایی که کنگره۶۰ برای من داشت؛ بالا بردن علم و آگاهی من بود و شاید همان‌ صحبت‌هایی که مادرم می‌کرد را با لحن دیگر و با طرز برخورد دیگر آموزش گرفتم. کنگره۶۰ باعث شد که من آن مسیر ضدارزش‌ها را برگردم و اکنون به این حال خوب برسم و این حال خوبم را برای تک‌تک شما و همچنین رهجوهای خودم آرزو می‌کنم، ان‌شاءالله به این حس و حال خوبی که امروز دارم دست پیدا کنند.

تایپ و رابط خبری: مسافر نیکوتین بهناز رهجوی راهنمای ویلیام‌وایت همسفر مریم (نمایندگی سلمان فارسی)
ویراستاری و ارسال: راهنمای ویلیام‌وایت همسفر فریده (نمایندگی سلمان فارسی)
گروه ویلیام‌وایت همسفران کنگره۶۰

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .