ششمین جلسه از دور بسیت و چهارم کارگاههای آموزش عمومی کنگره 60 شعبه باباطاهر همدان با استادی راهنمای محترم مسافر جلال و نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر حسین با دستور جلسه ( وادی دوم و تاثیر ان روی من ) و (برگزاری جشن تولد یک سالگی مسافر مرتضی) پنجشنبه 11 اردیبهشت 1404 ساعت 16:30 آغاز یه کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان جلال هستم یک مسافر
خدا را شاکرم که توفیق حاصل شد در خدمت شما بزرگواران باشم و از حضور شما آموزش بگیرم. از بنیاد کنگره شصت مهندس دژاکام و خانواده محترمشان تشکر میکنم که چنین بستری را فراهم نمودند تا ما بیاییم و به آرامش برسیم و تشکر ویژه دارم از راهنمای بزرگوارخودم آقای محمدرضا کرمی و خداقوت عرض میکنم خدمت همه خدمت گزاران .
اما در مورد دستور جلسه: دوستان وادی دوم، هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی نهد ، کلمه به کلمه این وادیها معنا دارد وقتی میگوید هیچ مخلوقی یعنی شما چیزی تو هستی پیدا نمیکنید که بیهوده باشد از ریز و درشت، از زشت و زیبا، از درنده تا چرنده که هرکدام از اینها یک نقشی دارند. اما بحث اصلی و اساسی این جا خود انسان است. وقتی دارد این موضوع را مطرح میکند. یعنی انسان در این هستی چه جایگاهی دارد؟ آیا بیهوده آفریده شده یا هدفی دارد؟ اصلا چه کاره هست توی دنیا؟ خب یکی از عوارض، معضلات یا شاید ابزارهای که مواد مخدر میخواهد انسان را زمین بزند این است که دچار ناامیدی شود. پس این وادی بر این است که امیدوار باشیم، به خاطر اینکه شروع کنیم به حرکت کردن و بدانیم که بیهوده نیستیم و یک نقشی داشته و شاید یک مدت مسیر را اشتباهی رفته و انتخاب اشتباه داشته. در این وادی بهش اشاره شده که بدون اینکه ما دلیلش را بدانیم سال ها مسیر را گم کرده و بیراهه می رفتیم و زمانی که در تاریکی اعتیاد درگیر شده و هیچ راهی را پیدا نمیکنی برای نجات، مخصوصا کسانی که سالیان سال مصرف می کنند از کمپ گرفته تا دکتر و روانشناس و روانپزشک و همه راه را امتحان کردهاند. نهایتا به این نتیجه رسیدهاند که هیچ راهی وجود نداره و در ناامیدی خودشان باقی ماندهاند. این وادی میگوید که امیدوارباش و اگر نوری از یک جایی دارد می تابد به سمت نور حرکت کن و مطمئن باش به جای خوبی میرسید. باید تلاش و کوشش کنی در ادامه پاراگراف میگوید: به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم، خب در سفر اول کنگره را پیدا میکنی و شروع میکنی به سفر کردن و به رهایی می رسی اینجا بهت یک تلنگر میزند.وقتی که به رهایی و سفر دوم رسیدم حتما یک نقشی در هستی دارم که کوچکترین نقش ما این است که پدر، مادر و یا فرزند یک خانواده ایم که هر کدام در این مجموعه کوچک یک نقشی دارند که باید آن نقش را به درستی ایفا کنیم وقتی کسی میآید در مقوله مواد مخدر و تاریکی آن تمام این مسئولیت ها از وی سلب می شود و اجازه هیچ کاری به من داده نمی شود و یک پدر نمی تواند به درستی نقش یک پدر را ایفا کند و در کنار این، مادر و فرزندان و دیگر کسانی که دارند با ایشان زندگی میکنند.

قسمت دوم دستور جلسه: تولد یک سال رهایی آقا مرتضی عزیزاست، آقا مرتضی عزیز تقریبا ۱۴۰۴/۰۲/۲۸ با مصرف متادون با مصرف شش سی سی وارد لژیون شد، که بعدا متوجه شدیم که پارچ میگذاشته کنارش و مصرف میکرده، بگذریم آقا مرتضی با سه الی چهار نفر تازه وارد با هم آمدند به لژیون ما و یک فامیلی که ایشان وی را آورده بودند در لژیون حضور داشت گفتیم دوتا فامیل نمی توانند در یک لژیون باشند، بقیه را پذیرش کردم و گفتم که این آقا با فامیلش نمیشود، بعد مرتضی نگاهی به من کرد خودم دو دل شدم گفتم فامیلش درست به کنگره نمیآید حداقل ایشان که خواسته دارد وی بیاید که انشالله رها شود آقا مرتضی وارد لژیون شد و خیلی درست و حساب شده سفرش را شروع کرد و خواسته رهایی داشت و سفرش را ادامه داد و تقریبا 1426 شربت استفاده کرد تا به درمان رسید و در سفر دوم مدیریت عالی و کارایی داشت و زمینه این را دارد که خدمتگزار خوبی در کنگره باشد الان در قسمت اوتی خدمت میکند انشالله که در ادامه مسیر موفق باشد و ودر جایگاه راهنمایی ببینیمش و آرزو دارم که همیشه سلامت باشد و هر وقت لازم و نیاز به خدمتی بود مرتضی اولین نفری بود که میآمد و حضور داشت و فکر کنم همین موضوع باعث موفقیتش شد که از سفر اول شروع به خدمت کرد، یک نکته دیگر اینکه سیگار کم میکشید ولی به لژیون نیکوتین رفت وسیگار خودش را درمان کرد، خدا را شکر خیلی حالش خوب است من به آقا عبدالله، به آقا اسماعیل و همسفر محترمش تبریک می گویم از اینکه به صحبتهای من گوش کردید ممنونم.
اعلام سفر: : سلام دوستان مرتضی هستم یک مسافر: تخریب 20 سال آنتی ایکس متادون راهنما آقا جلال ده ما ده روز سفر ده ماه پنچ روز سفر نیکوتین راهنما آقا اسماعیل آزادی از هردو بند 1سال و4 روز ورزش دارت
آرزوی مسافر :
آرزو دارم همه همسفران و مسافران آرامشی که ما در زندگی داریم نصیبشون بشود.
صحبت های مسافر:
به نام قدرت مطلق الله . سلام دوستان مرتضی هستم یک مسافر. شاکر خداوندم برای امروز که روزی من قرار دادند که به کنگره بیایم اگرچنین اجازهای صادر نمیشد برای آن دلیلی وجود داشت که آن دلیل برای خودم محفوظ بماند. ازآقای مهندس تشکر میکنم که چنین بستری را برای ما فراهم نمودند، تشکر میکنم از راهنماهای بزرگوارم آقا عبدالله و آقا جلال و راهنمای همسفرم که در این راه برای ما زحمات زیادی کشیدند. نزدیک به ۲ سال میشود که به کنگره آمدهام اگر بخواهم ماحصل و تاثیر آن را روی خودم بیان کنم دقیقاً وادی دوم خود من بودم، انسانی بسیار مایوس و ناامید که علت آن عدم آموزش بود چون نمیدانستم سیستم الهی چگونه اداره میشود و همیشه از خداوند گله مند بودم که چرا من؟ چرا این همه مشکلات؟ چرا وضعیت اینطوری است؟ پس از اینکه به کنگره آمدم و در لژیون آقا جلال قرار گرفتم با ایجاد پیوند با دیگر اعضای لژیون و راهنمای بزرگوارم که خواست خداوند بود، اذن برای من صادر شد. من یا کاری را انجام نمیدهم که اگر بخواهم انجام شود به درستی آن را انجام داده ولی سخت کاری را انجام میدهم و با آموزشهای کنگره و راهنمای عزیزم و خدمت گرفتن، به من انگیزه و انرژی میداد که بتوانم برای عزیزانی که مثل زمان دو سال پیش من بودند کاری بتوانم انجام دهم و همیشه سر وقت در شعبه حضور داشته و هیچگونه غیبتی در این مدت نداشتم، و هر چه راهنمایم به من دستور دادند با دیده منت انجام دادم لذا نتیجه آن را گرفتم و بابت این موضوع خداوند را سپاسگزار و شاکرم. از همسفرم کمال تشکر را دارم که قبول کردند و به شعبه آمدند وقتی یک همسفر همراه مسافرش حضور پیدا میکند با آموزشهایی که در اینجا میگیرد بهتر با موضوع کنار آمده و مسافر را درک میکند البته در طول زندگی ایشان همراه خوبی برای من بوده و اگر مشکلی وجود داشت از سمت من ایجاد میشد و وقتی همسفرم پا به پای من به شعبه میآمد آموزشها را فرا گرفته و خدمت کردند و دقیقاً بال پرواز من گردیدند ممنونم که به صحبتهای من گوش کردید.
سخنان راهنمای همسفر:
سلام دوستان سمیه هستم همسفر، با نام و یاد خدا آغاز میکنم هزاران بار شکر که در کنگره ۶۰ هستیم و چنین جشن تولدی را میبینیم و شاهد چنین تغییر و تفاوتی میباشیم که این تغییر و تفاوت اتفاق نمیافتد فقط با آموزش و خدمت که جناب مهندس میفرمایند: ما به این دنیا آمدهایم که اول آموزش ببینیم بعد خدمت کنیم تا به تکامل برسیم و زمانی انسان به این هدف دست پیدا میکند که فرمانبردار خوبی باشد تا بتواند به فرمانروایی شهر وجودی خودش برسد و در این راه مشکلات خیلی زیادی وجود دارد که انسان باید بداند مفهوم زندگی یعنی حل مشکلات، و آن را به خوبی باید به حرکت در بیاورد و چنانچه در این راه با عزم و اراده حرکت کند مطمئناً به خوشی خواهد رسید خدا را شکر میکنم که شاهد تولد عزیزانی هستیم که فرمانبرداری را خوب یاد گرفتهاند استاد سردار میفرمایند: تولدها شبیه هم هستند و این جزئیات میباشد که تفاوتها را نمودار میسازد و تفاوت اصلی این تولد این است که این عزیزان فرمانبرداری را خوب یاد گرفته و به درستی حرکت کردند، به موقع آمدند و به موقع سی دی نوشتند و گوش به فرمان بودند و به جرات میتوانم بگویم که معنای کنگرهای واقع ای بودن در وجود این عزیزان موج میزند آرزوی بهترینها را برای این عزیزان دارم که نکته ای در کتاب ۶۰ درجه هست که شامل این عزیزان میشود: تو میتوانی هر آنچه هست را با نیروی عقل خود به بهترین ها تبدیل کنی که آغاز نمودهای و این موضوع شامل حال این عزیزان میگردد و آرزوی بهترینها را برای این عزیزان دارم امیدوارم در ادامه مسیر موفق باشند و یک تبریک ویژه خدمت آقا جلال راهنمای سفر اول آقا مرتضی که قطعاً حال خوش این عزیز حاصل آموزشهای ایشان بوده و خدمت راهنمای سفر دومشان آقا عبدالله تبریک عرض مینمایم و تبریک ویژه به رهجوی خودم خانم پروانه عزیز و نیلای عزیزم که میتوانم بگویم واقعا جز همسفرهای نمونه بودند که بدون هیچ غر زدن و حال بد همیشه پا به پای مسافرشان حرکت کردند و امیدوارم این عزیزان در ادامه مسیرشان موفق باشند و بهترینها نصیب حال دلشان گردد ممنونم.
صحبت های همسغر:
سلام دوستان پروانه هستم یک همسفر، خداوند را هزاران بار شکر که این روز رسید و این توفیق را عطا فرمودند که این روز را جشن بگیریم از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم از راهنمای مسافرم آقا جلال تشکر میکنم که اگر آموزشهای ایشان نبود مسافرم به این حال خوب نمیرسیدند از آقا عبدالله و آقای امرایی تشکر میکنم از خدمتگزاران شعبه باباطاهر تشکر میکنم از راهنمای خودم خانم سمیه عزیز تشکر میکنم که با آموزشهای ناب ایشان باعث شد من به این حال خوب و آرامش برسم، از مسافرم تشکر میکنم بخاطر اینکه از تاریکی بیرون آمده و هیچ وقت فکر آن را نمیکردم که به این روز و حال خوش برسند ازدخترم نیلا تشکر میکنم که همیشه همراه من بودند. اگر بخواهم از زمان قبل از ورود به کنگره بگویم در آن زمان سختیهای زیادی را تحمل میکردم و مسافرم بسیار ناامید بود و همیشه استرس و اضطراب داشت ولی خدا را شکر با اذن ورودش به کنگره و آموزشها جهان بینی وی باز شد و باز هم خدا را هزاران بار شکر میکنم که با آموزشهای کنگره به این حال خوب و آرامش رسیدیم ممنونم که به صحبتهای من گوش کردید.
صحبت های همسفر کوچک:
سلام دوستان نیلا هستم همسفر از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم و از راهنمای پدرم آقا جلال آقا عبدالله و قا اسماعیل تشکر میکنم که به پدرم کمک کردند و از راهنمای مادرم خانم سمیه تشکر میکنم که به مادرم کمک کردند که به حال خوب و آرامش برسند و این حال خوب و آرامش را برای تمام همسفران و مسافران آرزومندم خیلی ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.


تایپ: مسافرسهراب ( لژیون هشتم)
تایپ و عکس و ویرایش: مسافر محمد رضا خدمت گزار سایت ( لژیون هشتم)
تنظیم و ارسال: مسافر سعید (مرزبان خبری)
- تعداد بازدید از این مطلب :
65