هشتمین جلسه از دوره هفتم لژیون سردار نمایندگی عطار نیشابوری در روزهای سهشنبه با استادی: مسافر حامد و نگهبانی: مسافر عباس و دبیری: مسافر محمدعلی و خزانهداری: مسافر ناصر با دستور جلسه «ظرفیت، پذیرش و مسئولیت در لژیون سردار» در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۵: ۳۰ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حامد هستم یک مسافر، از ایجنت نمایندگی عطار و نگهبان لژیون سردار و مرزبانان محترم که اجازه دادند این جایگاه را تجربه کنم صمیمانه سپاسگزارم و آموزش بگیرم که انسان در مسیر تکامل است و نیاز به آموزش دارد، اگر آموزش نگیرد در حالت سکون قرار میگیرد. دستور جلسه ظرفیت، پذیرش و مسئولیت در لژیون سردار است. دستور جلسه بهانه برای باهم بودن و آموزش است. علم کنگره با مبنای کنگره ازنظر شخصی من، به قبل و بعد از ورود من به کنگره برمیگردد. اگر من نیمنگاهی به گذشته و قبل از ورود به کنگره داشته باشم که در قبل چه جایگاهی را داشتم، اینکه هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمیدهد، هیچکدام از ما بیهیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.

تفاوت این است که من حامد قبل از ورود به کنگره در ناامیدی و ترس و منیت به سر میبردم و تمامی صفات روی شانههای من بود و این بار منفی را من حمل میکردم و نیروهای منفی به من القائاتی میکردند که امروز برنامه چیست؟ امروز عقب هستیم؟ امروز چه حرکتی در کسبوکارمان انجام بدهیم؟ آقای مهندس در وادی اول اشاره میکند که با تفکر ساختارها آغاز میشود، ما را همان ابتدا با تفکر آشنا میکند و هر کاری که انجام بدهیم باید تفکر کنیم تفکر سالم میتواند عمل سالم را با خودش به همراه داشته باشد. من در بدو ورود به کنگره با دوست و رفیق مصرفی که دو سال از صبح تا شب باهم بودیم، جدا شدیم، من راه کنگره را در پیش گرفتم و او هماکنون مصرفکننده است، دقیقاً راه ما همینجا جدا شد و من وارد کنگره شدم و پل ارتباطی ما در همانجا قطع شد و بدون هیچ، بیاحترامی راهمان از هم جدا شد. زمانی که وارد کنگره شدم با عشق و محبت مرزبان، مرا پذیرش کرد راهنمای تازه واردین مرا توجیه کرد و لژیون و راهنما انتخاب کردم و عشق و محبتی که بین تمام افراد موج میزد برای من جاذبه داشت و این موضوع باعث شد که ناامیدی از من جدا شود و با گذر زمان، کفه ترازوی کنگره و آموزشها سنگینتر شود.
این سنگینی نیازمند حضور بهموقع، گوشبهفرمان بودن راهنما، شرکت در لژیون و انجام حرمتها و قوانین کنگره ۶۰ است. برای آموزش نیاز به سیدیها و کارگاههای آموزشی داشتم، باگذشت ۴ یا ۵ ماه از سفرم در کنگره به آن فهم نرسیده بودم که در کجا قرار دارم ولی بعد از مدتی به مطالب و علم کنگره پی بردم و سعی کردم در مسیرش حرکت کنم. تغییرات در درون من شکل گرفت در شروع فعالیت نمایندگی تازه تأسیس، با دعوت راهنمایان و بزرگترها از شهرستانها، این حس و انرژی را منتقل کردند که چگونه پهلوان شدند که چگونه دنور شدن و چگونه در لژیون سردار قرار گرفتند. من بهعنوان یکی از اعضای لژیون سردار در حال پرداخت دین خودم به خودم و دنیای خودم و اتفاقاتی که انجامشده هستم. من به این نگاه رسیدم که امروز نیاز من این است که به خودم کمک کنم من باید پرداخت داشته باشم تا دریافتی هم صورت گیرد. این پرداخت در اصل برای خودم است برای یکی همرنگ خودم و برای یکی همدرد خودم که الحمدالله با حمایت دوستان، نیشابور دارای چهار شعبه فعال است این انشعاب از حضور افرادی که در کنار هم قرارگرفتهاند و دستها را به هم گرهزدهاند ایجادشده است پس بیاییم یاری کنیم و کمک کنیم تا بنای دیگر و سقفی دیگر و مکان آموزشی دیگری ایجاد شود.
افرادی حضور پیدا کنند تا به درمان برسند چراکه خواسته همه افراد این است تا یک نفر به درمان برسد و یک خانوادهای آسیبدیده احیا شود و چقدر فرزندان مصرفکنندگان آسیبدیدهاند و حال برای ساختن آنها نیاز به محبت است و چقدر باید زحمت بکشیم که یک ساختار درست شود. سفر اول در کنگره ۶۰ بهصورت کاملاً رایگان است و در طول سفر فقط هزینه شربت را پرداخت میکنیم و با ورود به سفر دوم کسی با شما کاری ندارد و اگر خطایی انجام ندهید از کارگاههای آموزشی میتوانید همیشه استفاده کنید. من در ابتدای امسال با خودم فکر کردم، در مدت ۴ سال در مسیر کنگره قرار دارم ولی به حالت سکون رسیدهام و تغییرات را در یک سطح نگهداشتهام، به علت اینکه از کاشمر به مشهد تغییر مکان دادم حس و حالم عوض شد و سازگاری با محیط جدید طول کشید، بهعنوانمثال یک تغییر کوچک مثل پیادهروی، ۱۰ تغییر مثبت را در طول روز برای من به ارمغان آورده است. کارهای من منظم شده است چراکه، خواستهام، تغییر ایجاد شود و علم تغییر، از کنگره است.
به نظر من لژیون سردار یکی از مهمترین دستاوردهای کنگره است. در کنار تمام داشتههای کنگره، من یاد میگیرم، چیزی را به دست بیاورم، جایی از ناامیدی، امید گرفتم. وقتی از چالشها جدا شدم، وقتی حس و حال خوب را تجربه کردم، یکجا برای، بازپرداخت این بدهکاریها است. یکجا هست که بگویم من حضور دارم و درک میکنم و بهاندازه خودم متوجه هستم و سپاسگزار هستم و حال بستگی به خودمان دارد که چگونه در لژیون سردار پرداخت کنیم. من کسی را ندیدهام که در لژیون سردار پرداخت کند و دریافتی نداشته باشد. در ابتدای ورود به کنگره من حتی پول خرید سی دی را نداشتم و اگر در لژیون سردار قرارگرفتهام و اگر وجهه اجتماعی من و اعتبار من برگشت به خاطر لژیون سردار است. اگر ۶ میلیون تومان پرداخت کردم ۶۰ میلیون تومان سردار به من داد و باید تلاش کنم که توان خودم را تغییر بدهم و جایی که نیاز داشته باشم تغییر هم باید ایجاد کنم. دوستان محبت داشتند و خطاب پهلوانی به من داشتند ولی آقای مهندس هنوز اجازه آن را نداده است.
هر وقت خواسته باشم باید حضورداشته باشم در هرجایی باشد و چون از لژیون سردار دریافت داشتهام. مبنای مشارکت بر اساس واقعیت است با عشق پرداخت کردم و با عشق هم به من برگشته است. مبنای آقای مهندس آموزش است و باید در خود تغییر ایجاد کنم و تلاش بهسوی اهداف داشته باشم. اگر چشمانمان را بازکنیم میتوانیم قبل و بعد از خودمان را بسنجیم که کجا بودیم و الآن کجا هستیم امیدوارم که هر کس در دلش هرچه که میخواهد و هر خواسته و هر نگاه بخشندهای دارد به حرمت لژیون سردار به خواستهاش برسد و تغییر جایگاه برای تکتک افراد اتفاق بیفتد. چراغ و علم کنگره روزبهروز افزونتر و زیادتر بشود که آینده در انتظار فرزندان ماست. ممنونم که به مشارکت من گوش کردید.


تایپ و نگارش: مسافر احمد لژیون چهارم
عکاس: مرزبان خبری مسافر جلال
- تعداد بازدید از این مطلب :
49