تابهحال به زندگی و وجودم در این کره خاکی به چشم یک بازی نگاه نکرده بودم و اینکه من در زمین بازی یک بازیکن هستم که باید نقش خود را بهدرستی ایفا کنم. جهانبینی به من آموزش داد زندگی یک زمین بازی است و برای پیروزی در این میدان ابتدا باید قوانین بازی را بیاموزم وگرنه دائماً دیگران و خودم را بهزحمت میاندازم. در این بازی نیروهایی از جنس خوبی و بدی وجود دارند تا جذابیت آن را چندین برابر کنند و قدرت، خرد و دانش را در من بیفزایند. فرض بگیریم نیروها فقط از جنس خوبی باشند و هیچ مشکل و چالشی در سر راه انسان نباشد آیا همه چیز بعد از مدتی ملالآور نمیشود؟
موجودیت انسان که از ابتدای پیدایش تا ابد همراه اوست، نفس نام دارد. نفس، بازیکن اصلی میدان است و باید بهدرستی او را پرورش داد و دائماً از آن مراقبت کرد. نفس انسان باعث پیشرفت یا پسرفت او میشود. نفس یک انسان تمامیت یک انسان است و دائماً از او خواسته دارد، تشخیص من در محقق کردن و یا محقق نکردن آن خواستهها مرحله بعدی بازی را مشخص میکند و قدرت تشخیص من ریشه در داناییام دارد؛ پس هر تصمیم غلطی از جهل من نشئت میگیرد.
اما دانایی و جهالت چیست که تا این میزان در تربیت نفس من سرنوشتساز است؟ قوانین بازی بهصورت بسیار کلی در دو مثلث به نامهای مثلث دانایی و مثلث جهالت بیان میشوند. قبل از هر چیز چرا مثلث؟ برای اینکه هر چیزی از سطح خود خارج شود؛ در حقیقت از سطحی بودن خارج و نمایان شود، اولین شکلی که ظاهر میشود تا از سطحی بودن یک مسئله را بیرون بیاورد مثلث است؛ پس هر مسئله حائز اهمیتی را میتوان در غالب سه مؤلفه یا مثلث بیان کرد.
مثلث دانایی از سه ضلع آموزش، تجربه و تفکر به وجود آمده است. آموزش توسط افراد راهبلد به انسان داده میشود و من با آموزشهایی که از رب خود میگیرم مسیر را حس میکنم؛ در حقیقت طیکردن هر مسیری تجربه من از آن مسیر است که با حس خودم آن را دریافت کردهام و در انتها در مورد درست طیکردن یا اشتباهات راهرفتهام تفکر کرده و خطاهایی که در این مسیر داشتهام را رفع میکنم، این فرایند دانایی است که در من شکل میگیرد.
اگر بتوانم در این مسیر هماهنگ باشم؛ یعنی هرچقدر آموزش نصیبم شد به همان اندازه به ظهور و عمل برسانم و در موردش تفکر کنم، در آن مسئله دانایی من به دانایی مؤثر تبدیل شده است؛ یعنی در من این قابلیت به وجود آمده که بتوانم بهصورت درستی اطلاعاتم را عملی سازم و من تبدیل به شخصی دانا شدهام.
همانطور که مطرح شد نیروهای اضداد، تخریبی و منفی برای معنیدادن به زندگی به وجود آمدهاند و بدون آنها زندگی شکل نمیگرفت. بهراستی تا نفرت نباشد معنای عشق، تا دروغ نباشد معنای راستی، تا سیاهی نباشد معنای سپیدی و... حس نمیشود و همه چیز از ضد خودش قابلشناخت است. طبق این اصل مکمل مثلث دانایی مثلث جهالت است.
اضلاع مثلث جهالت منیت، ترس و ناامیدی است که به ترتیب این اضلاع در مقابل آموزش، تفکر و تجربه قرار میگیرند. ترس در شخصی ایجاد میشود که حسی مانند سقوطکردن یا ازدستدادن در او ایجاد شدهاست. کسی که میترسد نمیتواند درست تفکر کند و خلاقیت در او میمیرد. همیشه ناشناختهها منشأ ترس هستند. ضلع دوم این مثلث به نام منیت شامل فردی میشود که مهارت یا اطلاعاتی دارد؛ ولی خود را نسبت به میزان داشتههایش بالاتر از جایگاهش میداند، همین دید از بالا سبب میشود فرد نسبت به مسئله آموزش احساس بینیازی کند و اما ضلع سوم ناامیدی است؛ ناامیدی مهلکترین سمی است که میتواند انسان را از پا در بیاورد و از فشار غمی بسیار که انسان روی دوشش حس میکند پدید میآید.
مسائل مطرح شده گوشهای از آموزشهای جهانبینی در کنگره60 است. کنگره سازمانی مردمنهاد در راه احیای انسانها است و هدف صور آشکار این مکان مقدس رهایی انسانها از دام اعتیاد است. طبق آموزشهای کنگره60، تا جهانبینی اصلاح نشود درمان اعتیاد بهدرستی صورت نمیپذیرد و بدون دانش جهانبینی، فرد دوباره به مسئله اعتیاد روی میآورد.
کاربردیکردن راهکارهای جهانبینی نتیجهاش پیروی از قوانین الهی است که در پرتو آن جنت نصیبت انسان خواهد شد، قوانینی که برای هر قوم، ملیت، سطح سواد و تمدنی قابلپذیرش و مقدس است مانند: دروغنگفتن، غیبت و دزدینکردن، قضاوت و تجسسنکردن، تهمتنزدن، اطعام فقرا، خوشقول بودن و... این موارد تا حسهای من پالایش نشوند رخ نمیدهد. در صورت اجرای این قوانین با راهکارهایی که در جهانبینی داده میشود دنیای درون من تبدیل به گلستان شده و بهشت را در بیرون به نظاره خواهم نشست.
نویسنده: همسفر بهاره رهجوی راهنما همسفر خندان (نگهبان لژیون سردار، دنور)
رابط خبری: همسفر پروین رهجوی راهنما همسفر خندان (عضو لژیون سردار)
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر خندان (عضو لژیون سردار) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی لویی پاستور
- تعداد بازدید از این مطلب :
95