English Version
This Site Is Available In English

آفرینش یک حکم، و اراده خداوند می‌باشد

آفرینش یک حکم، و اراده خداوند می‌باشد

جلسه ششم از دوره چهل‌‌ و ششم جلسات آموزشی‌ عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی خمین با استادی اسیستانت دیده‌بان محترم آقای بهرام و نگهبانی مسافر سیف‌الله و دبیری مسافر حشمت با دستور جلسه " وادی دوم(هیچ مخلوقی جهت بیهودگی، قدم به حیات نمی‌نهد؛ هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم) و تأثیر آن روی من در روز پنج‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان بهرام هستم مسافر.

شاکر خداوند و سپاسگزار آقای مهندس هستم که در کنگره قرار دارم و می‌توانیم خدمت کنیم و از آموزش‌های کنگره بهره‌مند شویم. سپس تبریک می‌گویم روز معلم را خدمت آقای مهندس و همینطور خدمت شما به خاطر اینکه آموزگاری بزرگ چون آقای مهندس و استاد امین داریم و تبریکی دیگر می‌گویم به شما بابت شروع به کار شعبه سالار خمین که امروز اولین جلسه عمومی‌اش همزمان با جلسه ما در حال برگزاری است. خدا را شکر و تشکر از شما عزیزان بابت اینکه همکاری و حمایت کردید و امروز شاهد شروع به کار این نمایندگی هستیم. اما دستور جلسه، وادی دوم؛ "هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد". وقتی صحبت از مخلوق می‌شود یک آفرینشی هست و وقتی صحبت از حیات می‌شود یک آفرینشی دیگر. یعنی اینجا ما هم پیدایش را داریم و هم آفرینش را. 

یعنی هم به وجود آوردن و آفرینش این هستی و جهان توسط خداوند، هم پیدایش انسان در جهان هستی و در جهان مادی و همه موجودات دیگر، این دو تا شاید در موازی هم باشند ولی خوب در اصل با هم تفاوت دارند. آفرینش یک امر ازلی است. آفرینش یک حکم و اراده خداوند می‌باشد و خداوند به هر چیز و ذره‌ای که امکان حیات داشته باشد آن را آفریده، همه زاییده تفکر و تمرکز خداوند می‌باشد. همینطور در حقیقت می‌توانیم بگوییم که قوانین هستی یعنی خداوند از ازل قوانین هستی را آفرید و از همان قوانین، جهان هستی را خلق کرد و همینطور انسان و همه مخلوقات دیگر را، ولی پیدایش یک فلسفه دیگری دارد و آن امکان وجود است که خداوند ما را از عدم آفرید، یعنی به این معنی که ما از زمانی که نبودیم خلق شدیم، از روز ازل این اتفاق افتاده و قوانین هستی، هستی را به وجود آوردند. بعد از پیدایش اینجا یک رابطه علت و معلولی دارند. یعنی خداوند به واسطه اینکه این موجودات و جهان را آفرید، بعد از آن به واسطه امکان پیدایش به وجود آمدند و بعد، پیدایش انجام شد و این پیدایش از دل آفرینش به وجود آمد. یعنی از علت خودش بیرون آمد و امکان حیات پیدا کرد. اول امکان حیات و بعد نیاز به حیات، چون ما در آن بُعد بار مثبت و منفی زیادی نداشتیم و امکان رشد زیادی نداشتیم، هدف از خلقت انسان توسط خداوند تکامل انسان بود. بنابراین موقعی که آنجا این بار مثبت و منفی نبود باید ما در یک محیط دیگری وارد می‌شدیم به نام جهان فیزیکی؛ جهان فیزیکی مثل دانشگاه می‌ماند. دانشگاه وقتی که می‌آییم ۴ سال زحمت می‌کشیم به سختی ولی بعد از ۴ سال یک جهش داریم که یا دکتر یا مهندس و یا ... می‌شویم. چندین سال به طرف جلو پرتاب می‌شویم، در این مسیر باید سختی باشد که ممکن است یک دانشجو بگوید که درس می‌خواهم چکار؟ دلش نمی‌آید چون می‌داند که نتیجه کار چیست.

 دلیل اینکه انسان امکان ورود به حیات را پیدا کرد همین بود وقتی که ما به این حیات می‌آییم مسائلی را داریم، سختی‌ها و خیلی چیزهای دیگر. خیلی چیزها را می‌دانیم و خیلی‌ها را هم نمی‌دانیم، اینجا آمده‌ایم تا کوله بارمان را پر کنیم و چیزهایی را که می‌دانیم انجام دهیم. در این وادی می‌گوییم که هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به این حیات نمی‌نهد و می‌دانیم که بیهوده نیستیم ولی نمی‌دانیم که برای چه آفریده شده‌ایم و این ندانستن دلیل بر این نیست که چیزهایی را که ما بلد هستیم انجام ندهیم. ما قوانین را می‌دانیم قوانین مانند اینکه نباید دزدی کنیم یا رشوه بدهیم یا رشوه بگیریم یا تکبر بد است، غرور بد است و خیلی چیزها را می‌دانیم. چیزهایی را که می‌دانیم باید انجام دهیم و زمانی که چیزهایی را که می‌دانیم انجام دادیم و عملی کردیم یواش یواش چیزهایی را که نمی‌دانیم به ما می‌گویند به صورت ذره ذره و اگر درست حرکت کنیم به ما می‌گویند و چون نمی‌دانیم که برای چه آمده ایم و اگر مسیر را درست طی کنیم به ما کم کم می‌گویند. ما دقیقاً نمی‌دانیم که هدف از خلقت ما چه بوده پس ما بیهوده خلق شده‌ایم؟ نه اینطور نیست.

 این امیدواری هست که ما برای رشد و تعالی و تکامل آمده‌ایم و اغلب ما در حلقه سوم زندگیمان هستیم. یعنی در حلقه‌ای که نیاز داریم که خیلی از آن چیزهایی را که نمی‌دانیم بدانیم و آموزش بگیریم و باید خیلی چیزها را متوجه بشویم و انجام بدهیم. در زندگی حالا مثل همان دانشجویی است که ۴ سال در دانشگاه آمده و مشروط شده و فقط ۴ سال عمرش را تباه کرده و تلف کرده ولی یکی دیگر دانشگاه می‌رود ۴ یا ۵ سال درس می‌خواند و می‌آید و مدرکش را هم می‌گیرد و جهشی پیدا می‌کند.

از اینکه به صحبت های من گوش کردید ممنون و سپاسگزارم.

نویسنده: مسافر عباس

ویراستار: مسافر حمید 

عکس، تنظیم و بارگذاری: مسافر حجت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .